صندوق خاطرات

کامیون جبهه بارها ترمز برید!
حاج‌محمدعلی غلامی نوده بعد از اعزام به جنوب کشور مأمور رساندن غذا با کامیون‌های آلفا به مناطقی مثل سوسنگرد و دزفول می‌شود.
برای پیرمردها پورسینا هنوز بازه شخ است
بازه یا بَزَه، همان آبریز کوچک است که زمینش پس از سیلاب ترک می‌خورد و سفت می‌شود. شَخ هم به‌معنای زمینی است که بذر به‌سختی در آن به عمل می‌آید و نیاز به شخم و زیر‌و‌رو دارد.تاریخچه محله پورسینا پشت همین نام نهفته است.
پستچی بودن، آرزویم بود
کافی است اهالی خیابان دانشگاه، علی‌اصغر وفایی‌مهر را با آن موتور قدیمی‌اش ببینند، آن‌وقت است که صدای سلام سلام و خداقوتشان بلند می‌شود.
چله‌نشینی به سبک مشهدی‌ها
در زمان قدیم کمتر کسی پیدا می‌شد که یخچال داشته باشد. در باغچه گودالی به عمق یک متر می‌کندیم و چغندر و هویچ‌های یلدا را توی آن می‌انداختیم.
باغ‌های احمدآباد با جوی آب باغ سرم‌سازی سیراب می‌شدند
در دیوارِ همه خانه‌های احمدآباد سوراخ یا سویی تعبیه شده بود که از میان آن جوی آبی عبور می‌کرد. این جوی آب از باغ سرم‌سازی می‌آمد.
خیابان تعبدی چطور راسته پرده‌فروش‌ها شد؟
غلام‌حسین جنگی، یکی از قدیمی‌ترین ساکنان خیابان تعبدی می‌گوید: آقای میزبانی‌نامی ساکن این کوچه بود و از کارخانه‌های تهران، پارچه سرقیچی می‌آورد و کیلویی می‌فروخت.
همسایگی کولی‌ها با متمولان در سناباد  ۵۰ سال پیش
حسن دهلوی یکی از ساکنان قدیمی خیابان سناباد است که از زمان ساخت مسجد سناباد و همسایگی با کولی‌ها خاطره دارد.