حمیدرضا خزاعی حافظ افسانههای خراسان بود
حميدرضا خزاعي سالها زندگياش را وقف پژوهش و نگارش افسانهها كرد و دستاورد آن چندصد ساعت نوار ضبط شده از راويان افسانه و سيزده جلد كتاب بهويژه درباره افسانههاي خراسان بود.
آوانس اوهانیانس نخستین کارگردان سینمای ایران بود
«حاجی آقا آکتور سینما» دومین فیلم بلند ایرانی و دومین فیلم سینمایی به کارگردانی آوانس اوهانیانس است که به مدت چهار روز در تهران اکران شد. این نخستین فیلم بازمانده از سینمای ایران محسوب میشود.
اصغر میرخدیوی؛ شاعر شیرین بیان مشهد بود
همزمان با تاسیس رادیو، میرخدیوی نویسنده و مجری برنامههای رادیویی شد. کنار هر دیالوگ، علامتهایی میگذاشت تا یادش بماند کجا باید صدایش را نازک کند، کجا بم، کجا تند و کجا آرام. پس از بازنشستگی، چند کتاب منظوم به لهجه مشهدی نوشت.
میرزاجعفرخان مشیرالدوله نخستین «مهندسباشی» ایران بود
در میان رجال قاجار که بهعنوان حاکم یا متولیباشی به مشهد آمدند، میرزاجعفرخانحسینی، ملقب به مشیرالدوله و «مهندسباشی»، یکی از کوتاهترین دورههای مسئولیتی را دارد؛ با اینحال، خدماتش بسیار درخشان است.
حکایت مجسمه نادر؛ هنر دست ابوالحسنخان صدیقی
ابوالحسنخان شاگرد یگانهاستاد نقاشی اواخر قاجار و اوایل پهلوی، کمالالملک غفاری بود. او در طول عمرش آثار زیادی به جا گذاشته است که بیشترین آنها مربوط به فردوسی است.
آیا عباسمیرزا، سردار مشهور دوره قاجار ترور شد؟
عباسمیرزا پیش از ورود به مشهد، از بیماری رنج میبرده است و روایتهای تاریخی میگویند که او درگیر نوعی بیماری کبدی بوده است. نایبالسلطنه برای فرار از بیماری و مرگ، پزشکان متعددی را به کار گرفت.
میرزامهدی ولایی؛ احیاگر نسخ خطی در حرم امامرضا(ع)
میرزامهدی ولایی، کوشش فراوانی در احیای گنجینه نسخههای خطی داشت و دوره جدیدی را در فهرستنویسی این کتب در ایران پایهگذاری کرد. دستنوشتههای منظم و دقیقش نمونه نظم و دقت عالی این چهره ماندگار در فهرستنویسی است.
دکتر قاسم رسا طبیب روح و جسم بود
دکتر قاسم رسا آخرین ملکالشعرای آستان قدس بود که اشعار او با سنگ و لعاب درآمیخته و بر معماری حرم، نقش بسته است. او همچنین پزشکی چیره دست بود.
یادی از میرزا مهدی نوقانی، عالم مشهدی و مبارز انقلابی
میرزا مهدی نوقانی عالمی از دل نوقان بود که دانش را با اخلاق و خدمت جمع کرد. همانقدر که طلاب را در درس فقه و اصول به دقت عادت داد، مردم را هم به آرامش عبادت و گرهگشایی عملی خو داد.
ملاعباس تربتی پناه بیپناهان بود
حاجآخوند پس از سالها مشهد را به مقصد تربت ترک کرد، اما صدایش تا روستاهای دور میرسید. مردم او را «حاجآخوند» صدا میزدند، نه به خاطر لباسش، که به خاطر رفتارش. خانهاش پناه بیپناهان بود.