
سیدجواد امامی نایبالتولیهای که سناتور شد
دوران نیابت تولیت سیدجواد ظهیرالاسلام یکی از تاریکترین ادوار مدیریتی در اماکن متبرکه است. در این دوره بدهیهای آستانقدس بهصورت تصاعدی افزایش یافت و مقروض شدن ساختار مالی آن به یکی از معضلات حاد تبدیل شد. بیتردید ظهیرالاسلام در ایجاد این وضع نقش مستقیمی داشت.
محمد احتشامکاویانیان که در آن زمان مسئولیتهایی را در آستانقدس عهدهدار بود، در کتاب «شمسالشموس» از تشکیلاتی به نام «اولیای دفتر» یاد میکند که اطراف ظهیرالاسلام را گرفته بود و در امور مالی آستانه نقشی محوری داشت.
این تشکیلات مرکب از چهل نفر بود که به قول احتشام کاویانیان «سیاقنویس [هایی بودند]... که هفتهای چهار روز در دارالتولیه حضور متولیباشی گرد آمده، هرکدام یک دسته فرد (برگه) در بغل و یک قلمدان و لوله کاغذ در جلوی خود گذارده امور آستانه را از حیث اجارات و درآمد و هزینه در دسته فردهای خود منعکس نموده، فیصله میدادند.»
نقش اولیای دفتر در دامن زدن به وضعیت حاد مالی آستانقدس کم نبود. در این نوشتار قصد دارم روایت زندگی و زمانه سیدجواد ظهیرالاسلام را به بهانه یافتن چند تصویر نادیده و انتشار آنها مرور کنم. این تصاویر، عکسهایی فوقالعاده از دوران حضور او در کسوت متولیباشی در آستانقدسرضوی است که بعضا بهصورت «کارتپستال» نیز به علاقهمندان داده یا فروخته میشد.
نوه ناصرالدینشاه، داماد مظفرالدینشاه
سیدجواد ظهیرالاسلام در سال ۱۳۰۰ قمری (۱۲۶۲ خورشیدی) در تهران متولد شد. او وابستگی عمیقی به دربار قاجار داشت؛ مادرش، «ضیاءالسلطنه»، دختر سوم ناصرالدینشاه و پدرش، سیدزینالعابدین، ملقب به «ظهیرالاسلام»، امام جمعه تهران بود و سیدجواد لقب خود را از پدر به ارث برد. علاوهبراینها، ظهیرالاسلام داماد مظفرالدینشاه قاجار هم بود و ظاهرا این پیوندهای استوار با دربار قاجار، او را از داشتن توانمندیهای مدیریتی برای کسب کرسیهای حساسی مانند متولیباشی آستانقدسرضوی مستغنی میکرد.
ظهیرالاسلام که در دوران ناصرالدینشاه ایام کودکی و نوجوانی را سپری میکرد، در دوره مظفرالدینشاه مانند دیگر منتسبان دربار وارد معرکه سیاست شد، اما سیاست او را باید مصداق عضویت در «حزب باد» بدانیم؛ زیرا او به همه مسلکهای سیاسی روی خوش نشان میداد، بهشرط آنکه باد موافق به سمت آنها بوزد.
ظهیرالاسلام در ابتدای نهضت مشروطه، خود را طرفدار آزادیخواهان جا زد، اما با آغاز استبداد صغیر، ساز مخالفت با مشروطیت را کوک کرد. او حتی در سال ۱۲۸۹خورشیدی بهدلیل تلاش برای سرنگونی مشروطیت مدتی محبوس شد، اما ارتباطش با دربار نجاتش داد و احمدشاه چندی بعد حکم متولیباشی آستانقدس را هم برای شوهرعمهاش مُهر کرد.
بهاینترتیب، سیدجواد ظهیرالاسلام از ربیعالاول سال ۱۳۳۴قمری (دیماه ۱۲۹۴خورشیدی) و در اوج دوران قحطی بزرگ، به کسوت متولیباشی آستانقدسرضوی درآمد و راهی مشهد شد. دوره حضور ظهیرالاسلام در آستانقدس، آشفتگیهای پیشین را مضاعف کرد.
حلقه مستوفیان اطراف وی، مشهور به «اولیاء دفتر» که بعضی از آنها املاک وسیعی را از آستانقدس در اجاره داشتند، نهفقط از پرداخت مالالاجاره خودداری میکردند، بلکه خود را طلبکار آستانه هم میدانستند. شرایط دشوار روزگار قحطی، وضعیت مالی را در آستانقدس پیچیدهتر میکرد. کار به جایی رسید که تعدادی از خدام و رؤسای کشیک، تصمیم به مقابله با اقدامات ظهیرالاسلام گرفتند.
با میدانداری «میرزاعلیاکبر معزدفتر» و همراهی «محمداحتشام کاویانیان»، از کشیکهای پنجگانه حرم، نمایندگانی انتخاب شدند که خود را «هیئتمتحده خدام آستانه» مینامیدند. آنها اوایل سال ۱۳۳۶قمری (آبان ۱۲۹۶خورشیدی) اعتراض خود را به وضعیت موجود، برای احمدشاه قاجار ارسال کردند.
این اعتراض مقدمهای برای عزل ظهیرالاسلام شد. احتشام کاویانیان در کتاب «شمسالشموس» به دلیل این اقدام اشاره کرده و نوشته است: «در خارج گفته میشد نوکرهای حضرترضا -علیهالسلام- آستانه را مقروض کرده، درآمد موقوفات را حیف و میل کرده، امور مقره واقفین لنگ مانده است. خدام حرممطهر که موقوف علیهم بوده دخالتی در امور مالی و تماس با تولیت عظمی نداشتند... ننگ اشتهار قرض آستانه دامنگیر آنها هم شده بود [درحالیکه عملا هیچ نقشی در شکل گرفتن وضع موجود نداشتند].»
احمدشاه بعد از برکناری ظهیرالاسلام، مرتضیقلیخان طباطبایی نائینی را برای بار دوم بهعنوان متولیباشی منصوب کرد، اما او هم نتوانست برای اوضاع آشفته بهوجودآمده، تدبیر مؤثری بیندیشد.
افزونبراین، به نظر میرسد برکناری ظهیرالاسلام، نه از سر اصلاح مدیریت، بلکه برای بستن دهان معترضان بود، زیرا با وجود آن سابقه نامطلوب، احمدشاه دوباره او را در سال ۱۳۳۸قمری/ ۱۲۹۸خورشیدی به مسئولیت پیشین بازگرداند.
افزایش قرض، ماحصل دوره دوم مدیریت
ظهیرالاسلام بعد از رسیدن دوباره به مقام متولیباشی آستانه، در اطلاعیهای مفصل به تشریح شرایط مالی آستانقدس پرداخت و ضمن اعلام بدهی ۱۵۰هزارتومانی و بدون اشاره به سوءمدیریت خودش در دوره قبل، این چالش مهم را ناشی از معلوم نبودن وظایف متولی دانست. او موضوع اصلاحات آستانه را پیش کشید و از تأیید این اصلاحات توسط قوامالسلطنه، حاکم وقت خراسان سخن گفت.
این اصلاحات عبارت بودند از «رسیدگی به حساب مستأجران، تأسیس کمپانی برای اجاره دادن املاک آستانقدس از طریق مزایده، تمرکز داراییهای نقدی و جنسی و تشکیل انبار حضرتی و....»
به نظر میرسید که این اصلاحات بتواند تغییری در شرایط به وجود آورد؛ اما در عمل به فساد موجود دامن زد و اوضاع را بغرنجتر کرد.
سیدجواد ظهیرالاسلام در اوج دوران قحطی بزرگ، به کسوت متولیباشی آستانقدسرضوی درآمد و راهی مشهد شد
ظهیرالاسلام به بهانه اصلاحات، بخش مهمی از مزارع موقوفه آستانقدس را به قوامالسلطنه اجاره داد و او هم آنها را به افراد دیگری واگذار کرد و از این واسطهگری سود کلانی برد؛ آنقدر که –به قول معتصمالسلطنه– توانست بدهی پنجاههزارتومانی خود را به بانک شاهی پرداخت کند؛ بهاینترتیب، بدهی آستانقدس به حدود ۴۰۰هزار تومان رسید.
ظهیرالاسلام با وجود ادامه فعالیت در دوران کلنل محمدتقیخانپسیان و حضور در «کمیسیون تشکیلات آستانه»، با وی سر ناسازگاری داشت. قطعا این ناسازگاری به رویکردهای اصلاحی کلنل مربوط میشد.
به نوشته «مهدی فرخ»، ظهیرالاسلام با کنسولگری انگلیس هم سروسرّی داشت و اقدامات کلنل را به اطلاعات آنها میرساند؛ البته در صحت این ادعا، یقین وجود ندارد و نمیتوان سندی دال بر آن یافت. بههرحال، مشهور است که کلنل ارتباط خوبی با ظهیرالاسلام نداشت و او را فردی دودوزهباز میدانست؛ صفتی که با سابقه سیاسی ظهیرالاسلام همخوانی آشکاری دارد.
همآوازی با سردارسپه
ظهیرالاسلام بعد از برکناری در سال ۱۳۰۰خورشیدی، به تهران فرستاده شد و در مهرماه این سال، یکی از افرادی بود که به جرم توطئه و سوءقصد علیه رضاخان بازداشت شد؛ اما بسیاری معتقدند که این اتهام واقعیت نداشت و بازداشت اشراف صرفا روشی برای زهرچشم گرفتن از آنها بود تا در برابر سردار سپه مخالفتی نداشته باشند.
ظهیرالاسلام بعد از این واقعه، چنانکه عادت مألوف او بود، در جرگه طرفداران رضاخان قرار گرفت و با تبدیل شدن وی به رضاشاه، صاحب مسئولیت دیوانی و سیاسی هم شد. ظهیرالاسلام که نامخانوادگی «امامی» را -مانند دیگر اعضای خانوادهاش- برای خود برگزیده بود، در سال ۱۳۱۵خورشیدی و بعد از واقعه مسجد گوهرشاد، لباس روحانیت را کنار گذاشت و در سال ۱۳۱۸خورشیدی به مقام سفارت رسید.
سیدجوادامامی در سالهای بعد از شهریور ۱۳۲۰، باز هم مسئولیت سیاسی به دست آورد و در سال ۱۳۲۶خورشیدی، به مقام امیرالحاج حجاج ایرانی در مراسم حج منسوب شد. او بهدلیل ارتباط با دربار پهلوی، دو دوره بهعنوان سناتور انتصابی دربار به مجلس سنا راه یافت و نهایتا در سال ۱۳۴۴خورشیدی، در ۸۲سالگی، درگذشت و پیکرش را در مقبره خانوادگی امامیها، مشهور به «سرقبر آقا» در تهران به خاک سپردند.
* این گزارش چهارشنبه ۱۲ شهریورماه ۱۴۰۴ در شماره ۴۵۶۷ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.