کد خبر: ۱۰۸۹۵
۰۴ آذر ۱۴۰۳ - ۰۶:۰۰

۱۰۰ سال گمنامی محمدتقی‌خان پسیان، شهید وطن

محمدتقی‌خان پسیان قهرمانی ملی خفته که در راه آرمان‌هایش جان داده است؛ مردی ساده‌زیست که سیاهه اموال او پس‌از مرگ تنها چند استکان، یک قوری چینی بندزده، چند صندوق پر از کتاب، یک دست لباس و یک قالیچه بود!

پنجم آذر ۱۴۰۱، حسینیه امام‌خمینی (ره)، تهران حضرت آقا دارند درباره مفهوم بسیج برای بسیجیان صحبت می‌کنند. اینکه بسیج یک فرهنگ و یک تفکر است و منحصر به میدان‌های نظامی هم نمی‌شود.

رسیده‌اند به گفتن از ویژگی‎های بسیجی و اینکه روحیه بسیج‌پروری در گذشته این ملت هم وجود داشته است: «همین روحیه بسیج‌پروری با همین خصوصیاتی که گفتیم، مثل ورود در میدان، نترسیدن، با دشمن سینه‌به‌سینه‌شدن، در دوران حکومت‌های طاغوتی و در دوران‌های گذشته هم بود، منتها یا بیگانه‌ها مسلط بر کشور بودند و آنها نمی‌گذاشتند و سرکوب می‌کردند، یا خود حکومت‌ها فاسد بودند. حالا نمونه‌هایش را من اینجا یادداشت کرده‌ام.» 

نخستین نمونه از تبریز است و دومی از مشهد؛ «در تبریز، شیخ محمد خیابانی؛ او به یک معنا بسیجی است؛ قیام می‌کند، حرکت می‌کند، بعد هم شهید می‌شود؛ در مشهد، محمدتقی خان پسیان؛ او هم همین‌جور؛ اغلب شرح‌حال اینها را متأسفانه شما‌ها نمی‌دانید؛ باید کتاب زیاد بخوانید، باید شرح حال اینها را بفهمید، بدانید...»

جوان سی‌ساله‌ای که رهبری، نام او را در‌کنار بزرگانی مثل میرزاکوچک‌خان جنگلی و رئیسعلی دلواری یاد می‌کنند، همان است که به جرم وطن‌پرستی اینجا خفته است، با سری جدا از تن و پیکری خسته از پنج‌بار نبش قبر توسط بدخواهان ملت. درست در ضلع شمالی حیاط آرامگاه نادری واقع در محله راه‌آهن و البته، در گمنامی کامل؛ کُلُنل محمدتقی‌خان پسیان.

 

امید به احیای عدالت

خیلی‌هایمان شاید اسمش را هم نشنیده باشیم، چه رسد به اینکه از آبا و اجداد دلیر و دشمن‌ستیز محمدتقی‌خان و خدماتی که او در مشهد و خراسان به یادگار گذاشت، ردی در حافظه داشته باشیم.

با‌این‌حال، صفحات تاریخ درباره او که به سال‌۱۲۷۰ شمسی در تبریز متولد شد و لقب «نخستین ایرانی» را در فنون متعدد از آن خود کرد، روشن و درخشان است؛ مثلا نخستین خلبان ایرانی، نخستین پیانیست ایرانی با توانایی نت‌نویسی و نخستین ایرانی مترجم زبان آلمانی به فارسی.

کار‌های عام‌المنفعه‌ای که او در مدت کوتاه فرماندهی‌اش بر ژاندارمری خراسان و سپس والی‌بودنش بر ولایت خراسان انجام داد، پرشمار و تحسین‌برانگیز است؛ اقداماتی که به مذاق خان‌ها و رانت‌خوار‌های وقت، تلخ آمد و به کام مردم مستضعف، شیرین.

ایجاد امنیت با دستگیری سارقان مسلح، کوتاه‌کردن دست افرادی که از اموال دولتی استفاده شخصی می‌کردند، کاهش قیمت نان و ارزاق عمومی، نظم‌دادن به دخل‌و‌خرج ژاندارمری‌ها و احداث مراکز قرنطینه و درمان بیماران واگیردار در مشهد نمونه‌هایی از این اقدامات است. 

وقتی محمدتقی‌خان نخستین سیلوی ذخیره گندم را در خراسان ساخت، ترس مردم از قحطی ریخت و آرامش، جایگزین آن شد. سنگ‌فرش بخشی از پیاده‌رو‌های خاکی مشهد و تلاش برای ترک‌دادن معتادان به تریاک به‌عنوان مخدر رایج آن زمان، بخش دیگری از کار‌های او بود که با گرفتن مالیات عقب‌مانده از زمین‌داران بزرگ و نیز نظارت بر درآمد موقوفات آستان قدس رضوی، امید مرده مردم کوچه و بازار به حاکم شدن عدالت را زنده کرد.

از پایان دلیرانه زندگی او و جنگ تا آخرین فشنگش که بگذریم؛ مرگش کسانی را شاد کرد که طمعی ناتمام برای چپاول داشتند.

 

۱۰۰ سال گمنامی محمدتقی‌خان پسیان شهید وطن

 

وعده‌های فراموش شده

سؤال اینجاست که آیا در کلان‌شهر مشهد با بولوار‌ها و خیابان‌های اصلی پرشمار، سهم پسیان نام‌گذاری یکی از آنها هم نیست؟ این مطالبه‌ای است که حدود یک‌دهه از مطرح‌شدن آن در رسانه‌ها می‌گذرد و با وجود وعده‌های داده‌شده، هنوز خبری از تحقق آن نیست.

رضا سلیمان‌نوری، رئیس هیئت‌مدیره انجمن توسعه گردشگری چهارباغ، این وعده‌ها را به‌خوبی به یاد دارد؛ مثلا وعده رئیس وقت کمیسیون فرهنگی شورای شهر مشهد در سال ۱۳۹۷ که در مراسم سالگرد محمدتقی‌خان در آرامگاه نادری، گفت: تشکل‌ها درخواست نام‌گذاری خیابانی به نام کلنل پسیان را به‌صورت کتبی و رسمی ارسال کنند تا روند لازم برای عملی‌شدن این درخواست‌ها اجرایی شود.

۱۰۰ سال گمنامی محمدتقی‌خان پسیان شهید وطن

 

نشانه‌هایی که نیست

این مشهدپژوه که آن زمان سخنران مراسم یادبود محمدتقی‌خان پسیان در حضور اعضای شورای شهر بود، به قول مساعد رئیس وقت شورای شهر هم اشاره می‌کند، به پیگیری‌ها و نامه‌نگاری‌هایی که برای نام‌گذاری معبری در خور پسیان به نام او انجام شد، اما بنا به دلایل غیرکارشناسی، هیچ‌کدام از این پیگیری‌ها به نتیجه نرسید و در همان مراحل نخست، پیش‌از رسیدن پیشنهاد به کمیته نام‌گذاری معابر، بایکوت شد.

سلیمان‌نوری این را هم اضافه می‌کند که به‌دلیل اقدامات مثال‌زدنی پسیان، بولوار‌ها و خیابان‌های متعددی می‌تواند کاندید نام‌گذاری باشد؛ مثلا به‌دلیل عنوان نخستین‌خلبان ایرانی، حوالی پایگاه چهاردهم شکاری در محله شهرک شیرین، به‌دلیل والی‌بودنش، حوالی استانداری کنونی در محله جنت، امام‌خمینی (ره) یا بهشتی؛ به‌دلیل ساخت نخستین سیلوی گندم، اطراف سیلوی کنونی مشهد در محله فاطمیه و....

توجه به پیشنهاد‌های مشهد‌پژوهانی نظیر او یک شرط دارد و آن عزم است؛ عزمی که با گذشت دو سال از نام‌بردن از این شخصیت در سخنان رهبر معظم انقلاب، هنوز نشانه‌ای از توجه در مسئولان برای زدودن غبار فراموشی از این قهرمان ملی دیده نمی‌شود.

 

۱۰۰ سال گمنامی محمدتقی‌خان پسیان شهید وطن


گرفتار بی‌توجهی‌ها

فهرست دغدغه‌های او بلند است؛ دغدغه‌هایی که با تمام اهمیت آن، ساده و در‌دسترس هستند و اگر بی‌توجهی به مفاخر فرهنگی نبود، تبدیل به دغدغه نمی‌شدند. 

وقتی ما چنین شخصیت‌هایی را از خود نکنیم، دیگرانی هستند که با زاویه دید خودشان وارد میدان می‌شوند

مدیر مجموعه فرهنگی و تاریخی نادری مشهد نیز از کار به‌دست‌هایی گله دارد که هزار‌و‌یک‌جور اردوی فرهنگی‌تفریحی برای نوجوانان برگزار می‌کنند، اما از ظرفیت مجموعه نادری برای ارائه روایتی صحیح از زندگی محمدتقی‌خان پسیان به‌عنوان یک سرمایه ملی به کلی غافل هستند.

حسین ابراهیمی‌حصار به این واقعیت نیز اشاره می‌کند که وقتی ما چنین شخصیت‌هایی را از خود نکنیم، دیگرانی هستند که با زاویه دید خودشان وارد میدان می‌شوند و روایت‌هایی ارائه می‌کنند که با واقعیت‌های تاریخی همخوانی ندارد.

او برنامه بازدید سفیر ازبکستان در ایران را مشت نمونه خروار بازدیدکنندگان خارجی و داخلی از این مجموعه، عنوان می‌کند و می‌گوید: بازدید آنها تصویری از کل مشهد را در ذهن‌هایشان به یادگار می‌گذارد و نه اداره کل میراث فرهنگی صرف؛ با‌این‌حال ما در رسیدگی به امورات این مجموعه، تنها هستیم.

او گل‌آرایی را به‌عنوان مثالی ساده و دم‌دست بیان می‌کند و می‌گوید: این عجیب نیست که بنده برای گل‌آرایی این یک‌و‌نیم هکتار، این طرف و آن طرف بدوم و دست آخر به‌دلیل فقدان بودجه کافی، نتیجه مطلوب رخ ندهد؛ آن وقت به فاصله بیست‌قدم دورتر از آرامگاه، شهرداری آن‌قدر گل اضافه داشته باشد که دور بریزد. اتفاقی که پارسال روی داد و با کمک نیرو‌های فضای سبز آرامگاه، از همان گل‌های دور‌ریخته‌شده برای زیباکردن فضای آرامگاه استفاده کردیم.

 


معادل یک ماه حقوق

به طنزی تلخ، اما واقعی می‌ماند، اینکه از پیشگامان ترک اعتیاد معتادان در اواخر دوره قاجار باشی و پس‌از مرگ، اطراف مزارت با حضور معتادان منظری زشت پیدا کند.

ابراهیمی‌حصار با ابراز ناراحتی در‌این‌باره می‌گوید: ما تلاش می‌کنیم چهره‌ای فرهنگی از این مجموعه تاریخی ارائه کنیم، اما با انبوه دست‌فروش‌هایی مواجه هستیم که اطراف آرامگاه و در کوچه شهیدان خوراکیان تجمع می‌کنند و به اسم دست‌فروشی، کار‌هایی مثل مال‌خری، موادفروشی و حتی مصرف مواد هم انجام می‌دهند.

او ادامه می‌دهد: یکی از نگرانی‌های همیشگی‌ام این است که همکاران خدمات ما که در‌حال نظافت پرچین‌های آرامگاه هستند، با سرنگ‌هایی که معتادان به داخل فضای سبز آرامگاه می‌اندازند، آلوده شوند. شما به من بگویید چرا نیرو‌های سد معبر شهرداری، برخورد جدی با دست‌فروشان اطراف این مجموعه گردشگرپذیر نمی‌کنند و برخوردهایشان به‌زعم بنده آن‌قدر نمایشی و دوستانه است که دست‌فروشان با دیدن نیرو‌های سد معبر از جایشان تکان نمی‌خورند؟

جانمایی چند سطل زباله در پیاده‌رو اطراف آرامگاه، دغدغه دیگری است که او بیان می‌کند. نتیجه عمل‌نشدن به آن شده است رفتار رهگذرانی بی‌مبالات که زباله‌های خود را از بین نرده‌ها به داخل فضای آرامگاه می‌اندازند. غافل از اینکه اینجا قهرمانی ملی خفته که در راه آرمان‌هایش جان داده است؛ مردی ساده‌زیست که سیاهه اموال او پس‌از مرگ، حیرت مخالفانش را نیز برانگیخت: چند استکان، یک قوری چینی بندزده، چند صندوق پر از کتاب، یک دست لباس و یک قالیچه. ارزش همه‌شان روی هم، چیزی معادل یک ماه حقوق پسیان بود.



* این گزارش یکشنبه ۴ آذرماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۹۴ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44