پروژه طراحی ایستگاه در سال۱۳۳۴کلید خورد و یازده سال بعد در آبان سال۱۳۴۵ افتتاح شد. برخی مدعی هستند که بنای ایستگاه راهآهن مشهد، در زمره بیست بنای بزرگ و تاریخی در آسیا قرار میگیرد.
ایستگاه و محله راهآهن روی سه مزرعه بزرگ مشهد قدیم به نامهای امینآباد، عشرتآباد و علیآباد قرار میگیرند. در این میان عشرتآباد مزرعهای بزرگ شبیه شهرچهای در شمال غرب باروی شهر مشهد بوده که بخشی از آن در داخل باره قرار داشته است. زمینهای مزرعه امینآباد نیز جزو موقوفه علیشاه افشار بوده است.
محمدتقیخان پسیان قهرمانی ملی خفته که در راه آرمانهایش جان داده است؛ مردی سادهزیست که سیاهه اموال او پساز مرگ تنها چند استکان، یک قوری چینی بندزده، چند صندوق پر از کتاب، یک دست لباس و یک قالیچه بود!
ملیحه اسداللهی میگوید: حدود هشتاددرصد محصولات بازارچه، دستسازههای بانوان است، اما برخی از محصولات مانند پوشاک از بازار خریداری میشود و با حاشیه سود منطقی به فروش میرسد.
اتاق کوچک کانون فاطمه الزهرا (س)، تبدیل به مجموعهای بزرگ شده است؛ مجموعهای با ۱۳۰ مترمربع مساحت که ۸ هزارو ۵۰۰ جلد کتاب و امکانات دیجیتال و کافینت و مهمتر از همه ۸۲۲عضو ثابت دارد.
یکی از موقوفههای منطقه سه که کمتر کسی از اهالی از آن خبر دارد، متعلق به زندهیاد حسین فروردین است. این موقوفه، دبستان هفتادسالهای است که چند نسل از فرزندان مشهدی در پشت نیمکتهای آن نشستهاند.
احمد احمدیناصری یا همان «باباناصری» پدر دوچرخهسواری استان بود که در محله راهآهن زندگی میکرد، او آرزو داشت وقتی درحال دوچرخه سواری است از دنیا برود و به آرزویش رسید.
وقتی هنوز خبری از رایانه و فتوشاپ و دیگر نرمافزارهای گرافیکی نبود و اصلا کسی نمیدانست که بنر چیست و با آن چه میکنند، پردهنویسها آقایی میکردند. «محمود فدایی» جزو آخرین نسل پردهنویسهاست؛ کسی که بعد از ۴۷ سال هنوز دست از کارش نکشیده است.