
چهاردیواری «عباسآقا» وقف زائران است
حرف ارادت به حسین (ع) که میشود، کوچهبهکوچه این شهر عاشق است. فرقی هم نمیکند اهل کداممحله باشی. مثل هممحلهای ۶۰ ساله ما که ۱۸ سال است رسم ارادتش را با وقف خانهاش به هیئتهای عزادار در محرم و صفر ادا میکند.
هر سال فراخوان میدهد و امسال هم فکر کرده چه خوب است یک آگهی به روزنامهها بدهد که بنویسند: «آخر آذرماه امسال که زمستان تازهرسیده زورش به پاییز میچربد؛ اگر عزادارید و جایی برای گذران شب ندارید، منزل ما هست. قدم حبیب خدا روی چشمهایمان. آدرس ما: شهرک شهید رجایی، خیابان کشاورز، منزل عباس بهرامیان.»
چراغ این خانه به برکت امامحسین (ع) روشن است
آشنای کوچک و بزرگ محله است. عمری سرماوگرمای فصل را آجر روی آجر زده و سقف انداخته و نان بازو خورده. حالا هم سرپناهش را وقف کرده تا ستون خانه آخرتش را محکم کند. قشنگی خانه حاج عباس به این است که پیروجوان خانه را پایکار آورده تا بهقول خودش غلام خانه حسین (ع) باشند.
خانهای که چراغش را هیئتهای ازراهرسیده به مشهد روشن میکند. ایام محرم و صفر که میشود، هرکدام از اهالی خانه حاج عباس گوشهای از کار را میگیرند. خودش قاصد دعوت میشود و پسرهایش مامور پذیرایی از میهمانان تا آتش زیر دیگها را در آشپزخانه گرم کنند.
دخترها هم به رتقوفتق امور منزل مشغول میشوند. یکی حیاط را آب و جارو میکند و دیگری اسپند روی آتش میگذارد. یکی گلدانها را آب میدهد و دیگری ردیف لیوانها را میچیند تا با شربت و شیر داغ گلوی ازراهرسیدهها راتر کند. این همت چندروزه را که درنهایت به پذیرایی از ۶۰۰ میهمان میانجامد، بگذارید پای یک کلمه؛ کلمهای که حاج عباس بهرامیان آن را «عشق» تعریف میکند.
درباره حاج عباس بهرامی
قرار مصاحبه با سوژه این هفته را در خانهای با زیربنای حدود ۸۰۰ متری در خیابان کشاورز گذاشتهایم. خانهای که با بیدهای مجنون کاکلبرزمینریخته و گلهای رز و درودیوار مرمری، خودش را بهقولمعروف از دیگرخانههایاطراف کنده.
عباس بهرامی، صاحب این خانه را تقریبا تمامی هیئتهای عزادار استان خراسان و خارج از آن میشناسند؛ فقط به ایندلیل که خانهاش را هر محرم و صفر وقف اسکان هیئتهای عزادار کرده است. علاوهبراین او ۱۸ سال است که علاوهبر اسکان، وظیفه پذیرایی از هیئتهای عزادار را هم بهعهده گرفته و با دایرکردن آشپزخانهای در نزدیکی محل سکونتش، غذای زائران و هیئتهایی را که در دهه اول محرم و آخر صفر عازم شهر رضا (ع) میشوند، بهعهده دارد.
بیشتر که بخواهید بدانید، باید بنویسیم اهل شهر زاوه است و سابق بر این سالها، بنّا بوده و آجر به آجر این خانه را هم با دستهای خودش روی هم چیده. ابتدا هیئتهای عزادار شهرستان زاوه را پذیرایی میکرده؛ اما کمکم تصمیم میگیرد که فراخوان بدهد و از هیئتهایی که مکان ثابتی برای اسکان ندارند، دعوت کند تا به خانه او بیایند. همین میشود که بهمرور پای دیگرهیئتها از شهرهای مختلف به خانه عباس بهرامی باز میشود و نذر حاج عباس دودهه بهطول میانجامد.
تغییر بنایی بهنفع هیئتهای عزادار
حاج عباس در فصل گرم سال حیاط را هم فرش میکند تا هیئتهای عزادار از مساحت زیاد آن بتوانند برای استراحت استفاده کنند. زمستانها هم علاوهبر طبقه اول که در اختیار هیئتها قرار میگیرد، طبقات دیگر منزل هم درصورت زیادی جمعیت، خالی و وقف زائران میشود. از آنجاکه این محله مسجد ندارد تا هیئتها بتوانند از امکانات آن نظیر وضوخانه یا سرویسبهداشتی استفاده کنند، حاجعباس در گوشه حیاط یک وضوخانه و چند سرویس بهداشتی هم ساخته است تا هیئتها با مشکلی روبهرو نشوند.
حاج عباس در فصل گرم سال حیاط را هم فرش میکند تا هیئتهای عزادار از مساحت زیاد آن استفاده کنند
حتی یک مسجد هم در اینجا نداریم
یکیدیگراز دلایلی که عباس بهرامی را وادار کرده تا ۱۸ سال میزبان عزاداران اباعبدا... (ع) باشد، تحرکات فرقهای است. جای شکر دارد هنوز هستند کسانی که حواسشان به محیط زندگیشان هست.
آنطور که از گفتههای عباس بهرامی میشود فهمید، گویا برخی محلات این روزها شاهد اتفاقات نگرانکنندهای است. میگوید: «اگر آمار بگیرید، متوجه میشوید که درمقایسه با سالهای گذشته چقدرقدیمیترها حضورشان در بافت جمعیتی محل کمتر شده است. ما حتی یک مسجد هم در اینجا نداریم؛ اما فرقههای انحرافی امکانات بسیاری برای برگزاری مراسم مختلف دارند. چندینبار به اوقاف و دیگرنهادها مراجعه کردیم تا برای ما مسجدی بسازند؛ اما هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده. همین باعث شد تا خانهام را به هیئتهای عزاداری بدهم تا با برپایی مراسم عزاداری برای امامحسین (ع)، مناسک مذهبی هم رنگ تازهای بگیرد.»
وقتی میبردند، کولش کرده بودند؛ اما فردا با پای خودش آمد
عباس بهرامی- آمدورفت هیئتهای عزادار باعث دوستی خانواده ما با خیلیاز غیرخراسانیها شد. یکیاز همین دوستانم که اهل اصفهان بود، دختری ۱۵ ساله داشت که به یکباره فلج شد.
به طوریکه خانواده ناچار بودند برای جابهجایی، او را کول کنند. دوستم برای معالجه دخترش به هر دری زد و او را پیش دکترهای زیادی برد. یکشب دختر از پدرش میخواهد که او را به مشهد و حرم امامرضا (ع) ببرد. آنها هم قبول میکنند و همین باعث شد تا یکهفتهای میزبان آنها باشیم. شب میرفتند حرم و صبح فردا برمیگشتند. یک روز توی همین ایام بود که زنگ خانه بهصدا درآمد. در را که باز کردیم، دیدم دختر با پاهای خودش وارد حیاط شد. انگارنه انگار که مریض باشد یا همین دیشب او را کول کرده بودند و به حرم بردهاند. اصلا باورم نمیشد. همانجا سر به زمین گذاشتم و سجده شکر بجا آوردم.
پذیرایی از هیئتهای عزادار همهاش خاطره است
مریم رضایی، همسر عباس بهرامی-پذیرایی از هیئتهای عزادار همهاش خاطره است. از چند روز قبل شروعبه مرتبکردن خانه میکنیم. حیاط را آب و جارو میکنم و منتظر میهمانان میشوم. روز عزا هم اسپند دود میکنم و بسته به فصل سال، شربت یا شیر داغ نذر میکنم.
میآیند خستگی از تن به در میکنند و فردای روز شهادت حضرترضا (ع) هم میروند. باز من میمانم و خانهای که باید از ابتدا تمیز شود؛ اما هیچ ناراحت نمیشوم. پذیرایی از زائر آقا شأن و منزلتی میخواهد که نصیب هر کس نمیشود. من هم خدا را شاکرم که چنینمحبتی را بهمن کرد تا میزبان هیئتهای عزادار باشم.
* این گزارش در شماره ۱۲۸ شهرارا محله منطقه ۶ مورخ ۲۸ آذرماه سال ۱۳۹۳ منتشر شده است.