حاج علیاصغر نجارزاده و پسرش هاشم سالها در گود چوخه توس کشتی گرفتهاند و هر دو سابقه حضور در جبهه را دارند. حاج علیاصغر میگوید: در تنگه چزابه گیر افتاده بودیم و مهمات نداشتیم. برای همین بیشتر درگیر جنگ تنبهتن میشدیم.
عباس رجبپور، جانباز ۷۰ درصد محله آوینی میگوید: نمیدانستم جبهه کجاست، کتوشلوار پوشیدم و رفتم. جانبازیام، یادگار عملیات والفجر سال ۶۴ است. آن روزها کامل مردی چهلوپنجساله بودم.
کوچه امامت ۶ با نام «شهید محسن جلیلیان کهن» تابلو خورده، قصه او شرح حال نوجوان ۱۶ سالهای است که تنها پس از ۱۷ روز شیدایی در منطقه سومار، مرد شهادت میشود.
تعمق در تاریخ نشان میدهد که دوره تیموری، دوره شکوفایی هنر است. بایسنقرمیرزا پادشاه تیموری خطاط بود و نقش زدن با دوات و جوهر را خوب میدانست؛ برای همین هم دست به قلم برد و قرآن را کتابت کرد.
ایرج نادری (نجاران) میگوید: «در آن دوران ورزشکار خیلی کم بود؛ برای همین مسئولان وقتی نوجوانی کوشا و ورزشکار پیدا میکردند، سعی داشتند از او در همه رشتهها استفاده کنند.»
بهار و تابستان سال ۱۳۰۸ مرزهای مشهد و خراسان در قرق راهزنان بود. یکی از این راهزنان بزرگ، زلفو است که با همدستی سه برادرش، برای چندسال در اطراف خراسان و مشهد دست به چپاول اموال مردم زد.
نود سال پیش، سکونت شهروندان مسلمان، یهودی و مسیحی در شهر مشهد، سبب شده بود بازار در سه روز اول هفته تعطیل باشد تا شهروندان ادیان مختلف بتوانند به مناسک مذهبی خود بپردازند.
اسم حاجاصغر رفاهیخراسانی برای اهالی کوچهپسکوچههای مهدیآباد آشناست. ۵۰ سالی است که سلمانی دارد و کوچک و بزرگ، او را با پسوند شغلش صدا میزنند؛ «اصغر سلمانی».
بچههای محله پنجتن مشهد سهمشان از آموزش، ورزش و داشتن امکانات مناسب برای پر کردن اوقات فراغت، تل نخالههای ساختمانی و زمینهای خاکی آلوده است که امتداد آن را با دمپاییهای پاره و سرپنجههای خونی طی میکنند.