همراه با ماریانا، از رومانی تا مشهد
ماریانا تا ۱۶ سال پیش در کشورش رومانی زندگی میکرد، مادرش استاد دانشگاه در رشته پزشکی بود که یکی از بهترین دانشجویانش جوانی ایرانی بود به نام غلامعلی که مارایانا را خواستگاری میکند. آنها ازدواج میکنند و بعد از ۹ سال به ایران میآیند.
حرم رفتن با خط۱۲ بهترین تفریح ما بود
زهرا فاطمی میگوید: اوایل که اینجا آمده بودیم، بهخاطر دوری از حرم خیلی ناراحت بودم اما بعدها شنیدم ایستگاه خط۱۲ در مسیر حرم تا وکیلآباد، تنها اتوبوس شبانهروزی شهر، نزدیک خانه ماست.بارها سحرها از این ایستگاه، راهی حرم شدهام.
فروشنده توانیاب میدان شریعتی عاشق ارتباط گرفتن با مردم است
شاید بارها برای علی مُرگانی که بیماری cp یا همان فلج مغزی کنترل حرکتیاش را مختل کرده، نزدیک میدان شریعتی در محله احمدآباد در حالی که کاغذهای تبلیغاتی مغازهها را به دست مردم میدهد، دیدهاید.
جدال شبانه عظیم پهلوان با کولاک
خاطره عظیم پهلوان، روایت مردی است که به شوق دیدن همسر و فرزند خردسالش، دل به جادهای سپرد که کم مانده بود در آن، جانش را به خطر بیندازد. او تا سال۶۲ در همان روستا زندگی میکرد و بعد از آن به مشهد آمد.
همسایهها در محله کویسلمان دلیل حال خوش هم
اینجا کوچه شهیدحسین طهانطرقی در محله کوی سلمان است. کوچهای که حداقل نیمی از ساکنانش از روزهای اول ساخت این معبر همسایه بودهاند. اینجا آدمها جور دیگری هوای هم را دارند، درست مثل قدیم.
صادق شمسیزاده با دخل و ترازویش ایرانگردی میکند
برای صادق شمسیزاده، کاسبی بیش از آنکه جنبه درآمدزایی داشته باشد، رنگ و بوی خدمت و دلسوزی برای اهالی محلهای را دارد که برای آبادی آن، سالها انتظار کشیده است. او از شغلهای متفاوتی که تجربه کرده، خاطرههای گفتنی دارد.
زمستان برای محمود جنگی یادآور خاطرات خانه پدربزرگ است
به قول آقامحمود، خانه پدربزرگ مثل دفتر کاهی قدیمی بود که عطر و بوی خاصی میداد و هر گوشهاش از دستخط خاطرات کودکی نوههایش پر شده بود. او خاطره آخرین آدم برفی که درکنار پدربزرگ درست کرد، را فراموش نمیکند.
جرقه طرح «پلاک افتخار» را معلم محله سجادیه زد
«پلاکهای افتخار» طرحی که جرقهاش برای نخستینبار در ذهن معلمی از محله سجادیه زده شد. محمدرضا قربانی میگوید: دوست برای شهدا داشتم کاری کنم تا یادشان برای همیشه زنده بماند.
حاج مهدی عبدی نقشه قدیم خیابان کاشانی ۱۲ را ترسیم کرده است
علاقه حاجمهدی عبدی به محله قدیمیاش و تعلقخاطری که به اهالی رفته و مانده دارد، سبب شده دفتری بردارد و نقشه خیابانها و کوچهها را برای خود ثبت کند. او از قدیمیها میخواهد اگر جزئیاتی از گذشته دارند، اطلاعاتش را در اختیار بگذارند.
بستنی سرنوشتساز سمیرا طوسی
بعضی وقتها اتفاقی ساده میتواند مسیر زندگی آدمها را عوض کند. آن روز هیچکس نمیدانست همان تصمیم جزئی مادر، سرنوشت سمیرا طوسی را به مسیر تازهای خواهد برد.