دستکم صد عروسی در خانه تاریخی حسنزاده برگزار شد!
جواد نوائیان رودسری| با خانه «حسنزاده» سالهاست که آشنایی دارم؛ خانهای بزرگ و اعیانی در کوچه مستشاری، پشت مدرسه آیتا... العظمی خویی و البته همسایه دیواربهدیوار بازارچه قدیمی و کهنسال سراب.
سراب از آن راستههای قدیمی محله جنت است که این روزها طرفداران مشهدگردی دائما در کوچهپسکوچههایش پرسه میزنند تا نشانی از «مشهد قدیم» بیابند. خانه «حسنزاده» در آن میانه، یک میراث چشمنواز است، یک گوهر نایاب و قدیمی که شاید نشود نظیرش را در جای دیگری پیدا کرد؛ یک خانه با حدود یک قرن پیشینه که حالا زیر بار فرسودگی کمر خم کرده و از طراوت روزگاران قدیمش، تنها نشانههایی چند باقی مانده است.
میدانستیم که خانه را در دوره پهلوی اول و شاید اواخر قاجار ساختهاند، اما نه اطلاعات من و نه گزارشهایی که در پرونده میراث دربارهاش دیدیم، چیزی از پیشینه این خانه قدیمی رو نمیکرد. صاحبان فعلی که از سال ۱۳۵۸ خورشیدی به اینسو، مالک این خانه دلباز شده بودند، چیزی دراینباره نمیدانستند یا شاید میدانستند و بههردلیل دوست نداشتند دانستههایشان را واگویه کنند.
وقتی پیام دوستی را روی تلفن همراهم دیدم که میگفت صاحبان اسبق خانه -یعنی کسانی که پیش از خانواده حسنزاده مالک این منزل بودهاند- قصد بازدید از آن را دارند و البته از ما دعوت کردهاند تا با آنها همراه شویم، شوقی عجیب وجودم را فرا گرفت؛ انگار کلید قفلی قدیمی را یافته بودم که با آن میشد صندوقچه اسرار را گشود و اطلاعاتی ناشنیده را درباره این خانه قدیمی و فوقالعاده مرور کرد. آنچه در ادامه میخوانید، حاصل این دعوت و دیدار است.

«حسینیان» نخستین مالک خانه بود
صحبتهایمان با محمدرضادهقان گُل میاندازد؛ از نوادگان حاجعباسدهقان، صاحب پیشین خانه حسنزاده، است که از دهه ۱۳۲۰ تا سال ۱۳۵۸ خورشیدی مالک خانه بوده است. محمدرضا کودکی اش را در این منزل گذرانده است. آنطور که تعریف میکند، خانه حسنزاده روزگاری میزبان خانوادههای متعددی بوده که گاه تعدادشان به عدد پنج هم میرسیده است؛ خانوادههایی که عمدتا با هم نسبت خونی داشتهاند و آداب زندگی در یکیدو اتاق کوچک و رسم حُسنهمجواری و همسایگی را خوب میدانستهاند.
در میانه صحبت، عموی بزرگ آقای دهقان بهصورت تلفنی از آلمان همراهمان میشود و خانم الهه دهقان هم که دوران کودکی را در همین خانه گذرانده است و از دهه ۱۳۴۰ خورشیدی خاطرات ریز و درشت زیبایی دارد، به جمع ما اضافه میشود تا برایمان بیشتر و بیشتر بگوید.
باقی اعضای خانواده هم بهدنبال صندوقچه خاطراتشان، گوشهوکنار این منزل صدساله را جستوجو میکنند. از صحبتهای این جمع میشود کلی حرف و روایت ناگفته بیرون کشید؛ روایتهایی که با وجود پراکندگی میتوانیم اینگونه نظم و ترتیبشان دهیم: خانهای که امروزه به نام خانه «حسنزاده» میشناسیم در سال ۱۳۰۴ خورشیدی ساخته شده است؛ اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی.
این خانه، با خانهای که در سمت شرقی آن قرار داشته، مشترک و متعلق به فردی به نام «حسینیان» بوده است؛ یکی از متمولان آن روزگار مشهد که از فضای خانه فعلی، بهعنوان مکان پذیرایی از مهمانان و اقامت آنها استفاده میکرده است. به ظاهر حسینیان در ابتدای دهه ۱۳۲۰ خورشیدی، فضای غربی خانهاش را -که همین خانه حسنزاده باشد- به حاجعباس دهقان که از بازاریها معتبر مشهد بوده است، میفروشد.
پیش از آنکه این بخش به تملک خانواده دهقان درآید، در جبهه جنوبی آن، جایی که امروزی در دو طرفش، دو ساختمان مجزا و کوچک، با دو زیرزمین وجود دارد، حمامی خصوصی ساخته بودهاند که به شکل حمامهای قدیم، دارای خزینه بوده است. در کنار این حمام، آبانباری قرار داشته که آب موردنیاز حمام و خانه را تأمین میکرده که احتمالا از قناتهای فعال در محله سراب، تغذیه میشده است.

تغییرات در دوره حاجعباس
بعد از خرید خانه توسط حاجعباس دهقان، حمام تخریب میشود و جایش را ساختمانهای جنوبی منزل پر میکنند. البته در بازدیدهای قبل، فکر میکردیم که این ساختمانها مخصوص اقامت خدمه بودهاند، اما بعد از گفتوگو با نوادگان و فرزند حاجعباس، فهمیدیم که چنین نیست؛ این ساختمانها از همان اول برای اقامت اعضای خانواده ساخته شده بودهاند و البته خانمی بهنام «خاتون» که در منزل آنها کار میکرده هم در زیرزمین یکی از همین ساختمانها اقامت داشته است.
در قسمت شمالی منزل که محل اقامت حاجعباس و همسرش بوده است هم گاه افراد دیگری ساکن میشدهاند؛ برای مثال پیش میآمده است که در فضای بالاخانه، تا سه خانوار اقامت کنند و البته مشکلی هم پیش نیاید. فضای پایین نیز در اختیار فرزندان حاجعباس بوده است. محمدرضا دهقان به یاد میآورد که برای جلوگیری از نفوذ رطوبت، کف ساختمان را با چوب پوشانده و روی آن فرش انداخته بودند.
از قرار معلوم، حاجعباس تا حدود سال ۱۳۴۸ خورشیدی در همین مکان ساکن بوده و بعد به منزلی تازه در محله نوساز و جدید احمدآباد کوچ کرده و این خانه را در اختیار فرزندان و نوادگانش گذاشته است؛ آنها هم برای بهبود کاربری، فضاهای جدیدی را به خانه اضافه کردهاند؛ مثلا حمامی در اتاق غربی طبقه پایین -حوضخانه- ساخته شد تا اهالی منزل از این نظر نیز آسایش داشته باشند.
خانه حسنزاده دارای سه راهپله مجزا برای دستیابی به طبقه بالا بوده که امروزه برخی از آنها تخریب شده است؛ یکی از داخل حیاط، یکی از داخل راهروی ورودی اصلی منزل و یکی هم از داخل حوضخانه. به علاوه از راهپلههای سمت حوضخانه، دری به سمت کوچه تعبیه کرده بودهاند که رفتوآمد به خارج منزل را تسهیل میکرده است. خانه حسنزاده سه خروجی به بیرون از منزل هم داشته که امروزه همه آنها قابلشناسایی هستند.

خردهروایتهای مسحورکننده
الهه دهقان به یاد میآورد که از پنجرههای اتاقهای غربی -در قسمت شمالی و جنوبی بنا- میشد فضای شمالی بیمارستان شاهینفر را دید. او از ترسی میگوید که بعد از حدود شصت سال هنوز در ذهنش جا دارد؛ ترس مربوط به جابهجایی جنازهها از در پشتی بیمارستان که باعث وحشت دختربچه خردسال آن روزگار میشد.
واقعا نمیتوان باور کرد که خانه حسنزاده با دو طبقه ارتفاع که طبقه اول آن به قول مشهدیها حالت «وَرکُرسی» یا همکف دارد، یکی از منازل بلندمرتبه محله در آن دوره محسوب میشده است؛ آنقدر که با سَرَککشیدن از پنجرههای طبقه بالایش، میشده است داخل بیمارستان شاهینفر را دید زد. اما حالا محله در زیر آوار بتن و فولاد دفن شده است و دیگر از آن فضای مصفا و دلپذیر خبری نیست.
از عموی بزرگ خانواده و فرزند حاجعباس که حالا ساکن آلمان است، درباره نقاشیهای طبقه بالا و بخاری روسی داخل دیوار بین دو اتاق میانیاش میپرسیم و او میگوید که هردوی آنها متعلق به دوران تملک حسینیان است؛ بهاینترتیب، باید حواسمان به این قسمت، مخصوصا به نقاشیها، جمع باشد که قدمتی همسنگ خانه دارند و تقریبا صدساله هستند.
اما شاید جالبترین خاطرهای که در حافظه نوادگان حاجعباس دهقان مانده است و با شوری زائدالوصف برایم واگویه میکنند، قصه عروسیهای پرشماری است که خانه حسنزاده میزبان آنها بوده است. محمدرضا دهقان و عموی بزرگش به یاد میآورند که تقریبا همه عروسیهای فامیل داخل همین خانه دلباز و زیبا با آن حوض مصفای وسط حیاطش برگزار میشده است. نهفقط فامیل، بلکه همسایهها هم از این کاربری فوقالعاده استفاده میکردهاند و جوانان محل، از چهارچوب در ورودی قدیمی این منزل، راهی خانه بخت میشدهاند.
بین اعضای خانواده مشهور است که در این منزل، در دوران حاج عباس، صد عروسی برگزار شده است؛ یعنی تقریبا سالی دو یا سه عروسی. آمار خیرهکنندهای است. در آن روزگار، برپایی مجلس عروسی در منازل متداول بود و همسایهها آن را مایه شگون و خوشیُمنی میدانستند و همین مسئله باعث میشد که هرکس خانهاش برای این کار مناسب بود، در واگذاری آن برای مجالس عروسی مضایقه نکند.
با محمدرضا دهقان در حاشیه کوچه مستشاری هم قدم میزنم و او از آقای ناجی میگوید؛ همسایه دیواربهدیوار آنها که بخش شرقی ملک حسینیان را خریده بود. امروزه آن بخش از خانه به تاریخ پیوسته است و فقط بخشی از یک طاق قدیمی را در تلاقی دیوار دو منزل میتوان مشاهده کرد که باید بازمانده همان منزل پرشکوه باشد.
آقای دهقان از منزل مرحوم آجیلچی هم صحبت میکند که نبش کوچه مستشاری قرار داشته و امروز تبدیل به حسینیه شده است. دیدار امروز و شنیدن خاطرات خانواده مرحوم حاج عباس دهقان را درحالی به پایان رساندیم که ذهنمان مملو از شور و شوق گشتو گذار در مشهد قدیم بود؛ هرچند که مقیاس این گشتوگذار چیزی حدود پانصد مترمربع میشد.
با سپاس از خانواده دهقان و خانمها فرهادی و بهشتی که در تسهیل این دیدار نقش مهمی داشتند.
*این گزارش سهشنبه ۴ آذر ۱۴۰۴ در صفحه تاریخ و هویت روزنامه شهرآرا منتشر شده است.
