
برات شهادت «برات سعادت» در هفتمین اعزام
خاطرات فرنگیس ناظمی، همسر شهید برات سعادت در بیش از یک دهه زندگی مشترک با تلخ و شیرینیهایی همراه است. او هفت بار به جبهه میرود و سرانجام هفتم اردیبهشت سال ۶۵ در منطقه مریوان به شهادت میرسد.

مادر شهید ماجونی خانهاش را به حسینیه تبدیل کرد
فاطمه دهباشی، مادر شهید محمد ماجونی دوست داشت به یاد پسرش خانهاش را تبدیل به حسینیه کند. وقتی مادرشهید سال ۱۳۸۷ فوت کرد منزلش به نام «حسینیه شهید محمد ماجونی» در محله شروع به فعالیت کرد.

در چزابه از گردان نودنفری، فقط پانزده نفر ماندیم
عبدالله امینی از نفسگیرترین عملیات دوران حضور در جبهه یاد میکند: فرمانده گروهان ما و معاونش شهید شده بودند. دشمن شروع به پیشروی کرده بود و چارهای جز تسلیم نداشتیم، اما ایستادگی و شهادت را به اسارت ترجیح دادیم.

شهید ناصر سلطانی در محله به «ناصر هیئت» معروف بود
شهید ناصر سلطانی، جوان محله شهید قربانی در شهرستان خاش به دست قاچاقچیان به شهادت رسید، او جان خود را برای امنیت و اقتدار میهنمان فدا کرد.

یاد شهید اسفندیاری هنوز در محله طلاب زنده است
شهیدعلی اسفندیاری قبل از اینکه به جبهه اعزام شود نام بروبچههای محله طلاب را به شعر درآورد تا خاطره آنها را برای خود و محله زنده نگه دارد. او در زمان انقلاب جزو فعالان بسیجی بود.

عباسعلی عباسپور پشت درِ سردخانه نمازشکر خواند
آقا عباسعلی وقتی خبر شهادت پسرش را شنید، سردخانه رفت و تا سه روز که پیکر شهید در سردخانه بود، هر روز کنار پسرش نماز میخواند و در روز خاکسپاری هم او را غسل داد و کفن کرد.

حاجناصر با پیک موتوری حامل پیامهای جنگی بود
حاجناصر کفایی، مدتی شبیه پیک موتوری، برای حفاظت از اطلاعات، پیامهای سری فرماندهان را در جنگ تحمیلی جابهجا میکرد. میگوید: حتی وقتی از اصطلاحات خاص استفاده میکردیم، دشمن متوجه حرفهایمان میشد.

قصه زندگی صفر علی ندایی در ۷ سال اسارت
جنگ است دیگر، اسیر میدهی و اسیر میگیری، راننده تانک بودم و توی یک منطقه بازِ آسفالت شده در شوش، دشمن منگنهام کرد. منگنهای که باز شدنش هفت سال طول کشید.

اسدالله، سرباز دلیری که یکتنه سنگر را حفظ کرد
اسدالله شاهسونی، جوان دلیری بود که روز شهادتش، در حالیکه پاتک خورده بودند، به همرزمانش گفته بود تا او دشمن را سرگرم میکند، همگی سنگر را رها کنند.

در رزم، زنان را همپای مردان دیدم
قاسم جباری یکی از راویان دفاع مقدس است که حدود سهسال از جوانیاش را در جبهه گذرانده معتقد است: زنان در خرمشهر خیلی تلاش کردند؛ بهطوریکه ۱۰ روز پادگان دژ خرمشهر توسط خانمها حراست میشد.