کد خبر: ۱۳۱۵۷
۲۲ مهر ۱۴۰۴ - ۱۵:۰۰
اشعار فاطمه در کتاب گزیده شعر خراسان به چاپ رسیده است

اشعار فاطمه در کتاب گزیده شعر خراسان به چاپ رسیده است

فاطمه اخوان بیشتر شعر سپید و گهگداری شعر کلاسیک می‌سراید و فضای شعرهایش عاشقانه و اجتماعی است، علاوه بر این، آثارش در‌کتاب برگزیده اشعار شاعران خراسان (کتاب اسب‌ها روسری نمی‌بندند) و کتاب گزیده شعر خراسان حوزه هنری به چاپ رسیده است.

شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد زمانی را در گوشه دنجی، دور از همه آدم‌ها، دل به دلتنگی‌هایتان ببازید و موسیقی شاد یا اندوهگین قلبتان را به دستان قلم بسپارید. شاید برای شما هم اتفاق بیفتد که روزی مانند فاطمه اخوان، عاشق کلمات شوید و به‌عنوان یک شاعر زیر آسمان همین شهر قد بکشید. حس گرمی را تجربه می‌کنم امروز که به شوق دیدن دوست شاعرم در خیابان‌های سرد محله جاهد‌شهر مشهد قدم می‌زنم. زنگ خانه‌شان را که می‌فشارم خودش در را باز می‌کند، با همان چهره آرام و موقر همیشگی روبه‌رویم ایستاده است. احوالپرسی‌مان که تمام می‌شود دوست دارم چندخطی از زبان خودش معرفی‌اش کنم.

چندسطر حکایت شاعری

«سال ۶۱ به‌دنیا آمده‌ام. کارشناسی علوم‌تربیتی دارم و تقریبا ۱۰ سالی می‌شود که شعر را به‌صورت حرفه‌ای دنبال می‌کنم.» حرفش به اینجا که می‌رسد با خنده می‌گوید: «از کودکی شعر را دوست داشتم، اما فکر نمی‌کردم یک روز شاعر شوم.»

فاطمه اخوان بیشتر شعر سپید (بی‌وزن) و گهگداری شعر کلاسیک (وزن‌دار) نیز می‌سراید و فضای شعرهایش عاشقانه و اجتماعی است، علاوه بر این، آثارش در‌کتاب برگزیده اشعار شاعران خراسان (کتاب اسب‌ها روسری نمی‌بندند) و کتاب گزیده شعر خراسان حوزه هنری به چاپ رسیده است.

 

شعر؛ شناسنامه شاعر

حرف‌هایمان کم‌کم گل می‌اندازد. فاطمه به عنوان یک شاعر خانم عقیده دارد مسایل زنانه نباید در شعر مستقیم بیان شود و تنها باید بازتاب افکار یک شاعر و طرز برخورد او با کلمات نشان دهد که جنسیت شاعر چیست و در واقع این قبیل اشعار شناسنامه شاعر است.

پای صحبت‌ها را می‌کشانم به حال و هوا و فضای شاعرها، او می‌گوید: شعر گفتن زمان و مکان خاصی نمی‌خواهد اما حال و هوای خاصی می‌طلبد که البته این هم همیشه ضروری نیست. خود من در هر مکانی شعر به سراغم آمده است، وقتی در خیابان راه می‌روم یا حتی  وقتی‌ آشپزی می‌کنم! اما شعر که می‌گویم باید حالتی بین شادی و غم داشته باشم تا افکارم برای شعر‌گفتن متمرکز شود.

شعر که می‌گویم باید حالتی بین شادی و غم داشته باشم تا افکارم برای شعر‌گفتن متمرکز شود

 

شعر برایم مانند مُسَکِن بود

هر انسانی در شرایط خاص برای آرام گرفتن به چیزی پناه می‌برد، شاعر جوان جاهد‌شهر نیز برای تسکین به دستان نوازشگر شعر رو می‌آورد. در همین فکر‌ها هستم که ناخودآگاه لحن صدایش آرام‌تر می‌شود و پس از لحظه‌ای مکث با اطمینان بیشتری صحبتش را دنبال می‌کند: «وقتی شعر کلاسیک می‌سرایم که غمگین هستم و احتیاج به یک طغیان و برون‌ریزی دارم و موسیقی و وزنی که در شعر کلاسیک وجود دارد به این موضوع کمک می‌کند، اما هنگامی که احتیاج به تفکر دارم وارد دنیای شعر سپید می‌شوم. شعر دنیایم را عوض کرده و تا چندسال پیش بهترین مُسَکِن برایم بود اما راستش را بخواهید الان این‌طور نیست و هیچ‌کدام از شعرهایم راضی‌ام نمی‌کند چون سطح توقعم از شعرهایم بالاتر رفته است.

 

آغاز شعر سپید وکلاسیک

شاعر جوان محله جاهد‌شهر به سال‌های قبل برمی‌گردد؛ آن سال‌هایی که به کارگاه خانه فرهنگ محله بهار قدم گذاشت و جلسات شعرحافظ ایمانی و سمانه مصدق او را با شعر کلاسیک انس بیشتری بخشید و قالب‌ها و اصول شعری را یادش داد. از آنجا با جلسات مختلف شعر ارتباط پیدا کرد. می‌گوید: شعر کلاسیک را دوست دارم اما بعد از رفتن به کارگاه شعر سعید شاد و تشویق‌های او به شعر سپید روی آوردم و آن را به‌عنوان قالب شعرهایم انتخاب کردم.

 

محروم‌ترین و مقبول‌ترین هنر 

اخوان برای سعدی و اشعارش احترام خاصی قائل است و بیشترین تاثیر را در آثارش از او گرفته است چون به نظر او سعدی شاعر همه زمان‌هاست و زبانش همیشه طراوت و تازگی دارد. او دوست دارد همان قدر که یک شاعر خوب از شنیدن آثارش لذت می‌برد مردم هم از شعرهایش خوششان بیاید و در پایان حرف‌هایش می‌گوید: شعر هنر محرومی است چون مردم شعر را جدی نمی‌گیرند اما اگر در زمینه شعر بیشتر فرهنگ‌سازی شود و مردم با آن آشناتر شوند، می‌تواند مقبول‌ترین هنر باشد.

 

*این گزارش پنج شنبه، ۲۱ دی ۹۹۱ در شماره ۲۴ شهرآرامحله منطقه ۱۲ چاپ شده است.

کلمات کلیدی
آوا و نمــــــای شهر
03:04
03:44