کد خبر: ۱۰۸۷۰
۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۰
نیکو مثل علی‌آقا، شاعر جوان محله سیدی

نیکو مثل علی‌آقا، شاعر جوان محله سیدی

علی نیکو ۳۰ سال می‌شود که ساکن محله سیدی است. می‌گوید: هنر در خانواده ما ذاتی است، به‌طوری‌که خواهرانم نقاشی می‌کنند و من هم شعر می‌سرایم.

نیلوفر جعفرزاده| شاید همه شاعران و نویسندگان بنام، وقتی برای نخستین‌بار قلمشان را روی چرک‌نویس می‌چرخاندند، هرگز به عنوان یک اثر هنری به آن نگاه نمی‌کردند.

اصلا شاید برنامه‌ریزی‌های دیگری را در سر داشتند؛ درست مثل نویسنده محله سیدی. با اینکه حالا می‌گوید: «نوشتن برای نویسنده عادتی است ترک‌نشدنی»، اما آن زمان خیلی هم به آینده هنری‌اش خوش‌بین نبوده است.  

در یکی از همین روز‌های بهاری دقایقی را با هنرمند و شاعر محله‌مان می‌گذرانیم، او که مصداق همین سخن درباره هنرمندان است: آفرینش هر اثر هنری، لذتی را در هنرمند باعث می‌شود که جایگزینی برایش نیست. 

 

چشمم به اثری افتاد که...

علی نیکو به‌دنیا آمده ۱۵ آبان‌۵۷ است. این هم‌محله‌ای ۳۵ ساله، ۳۰ سال می‌شود که ساکن محله سیدی مشهد است. می‌گوید: هنر در خانواده ما ذاتی است، به‌طوری‌که خواهرانم نقاشی می‌کنند و من هم شعر می‌سرایم.

نیکو علاوه‌بر اینکه شعر می‌گوید، اهل خطاطی و طراحی هم است. بیان می‌کند:، چون به شعر علاقه بیشتری دارم.  

 

بیشتر وقتم را برای این کار می‌گذارم 

در‌حالی‌که نگاه آرامش را به پایین می‌دوزد، ادامه‌ می‌دهد: یک مغازه در محله خودمان دارم که در آن به طراحی و خطاطی مشغول هستم، در مناسبت‌های مختلف نیز مداحی می‌کنم.

دیدن یک بیت شعر زیبا آن‌هم با خط خوش یکی از استادان خطاطی بهانه‌ای بود تا او به شعر علاقه‌مند شود. تعریف می‌کند: یک روز که مثل همیشه مشغول خطاطی بودم، چشمم به اثری افتاد که خیلی برایم معنادار بود.  

 

برجک سربازی و آغاز شاعری!

سال ۱۳۷۷ با شروع دوره سربازی‌اش هدیه‌ای می‌گیرد که با علاقه زیاد آن را می‌خواند؛ آن هدیه چیزی نیست جز کتاب‌های فروغی بسطامی. نخستین روز‌های شاعری‌اش با نگهبانی روی برجک همراه می‌شود.

هنگام نگهبانی کاغذ و قلم به دست می‌گرفتم و مطالب بی‌معنایی را که به ذهنم می‌رسید، می‌نوشتم

می‌گوید: هنگام نگهبانی کاغذ و قلم به دست می‌گرفتم و مطالب بی‌معنایی را که به ذهنم می‌رسید، می‌نوشتم. یکی از دوستانم که رشته تحصیلی‌اش ادبیات فارسی بود، وقتی نوشته‌هایم را خواند، تشویقم کرد و گفت خیلی جدی‌تر به نوشته‌هایم توجه کنم.  

 

دست کسی برسد که...

گاهی یک منظره و حسی گذرا، جرقه‌ای برای شعر‌های نیکو می‌شود. در همین باره می‌گوید: بیشتر در قالب‌های غزل، قصیده و نو، با مضامین عارفانه و عاشقانه شعر می‌گویم و اشعارم به سبک عراقی نزدیک است. 

این شاعر محله ما دانشگاه را بعد از یک ترم، به دلیل علاقه نداشتن به رشته تحصیلی‌اش رها می‌کند و روز‌های فراوان درگیر سرودن شعر می‌شود.

می‌افزاید: به خاطر همین درگیری‌های ذهنی که برای سرودن شعرهایم دارم، خانواده‌ام دوست ندارند در این زمینه کار کنم.  

شاید همین دلیلی برای علی نیکو شده است که «بیشتر نیمه‌شب شعر می‌گویم، زیرا احساس آرامش بیشتری دارم.»

او مجموعه‌ای از آثارش را گردآوری کرده است که در حال حاضر قصد چاپ کردن آن را ندارد و حتی بعد از خودش هم امیدوار است دست کسانی برسد که ارزش آن را بدانند.  

تمام که می‌شود، دغدغه‌ای ندارم

خطاطی و طراحی حال و هوای تازه‌ای برای او دارد، اما «حسی که هنگام گفتن شعر دارم با همه اینها متفاوت است. وقتی یک غزل را تمام می‌کنم، احساس آرامش دارم و دیگر دغدغه‌ای ندارم.»

او می‌گوید: اشعارم برایم حکم فرزندانم را دارند و تا چند روز آنها را می‌خوانم و مرور می‌کنم تا بتوانم اشکالاتشان را رفع کنم، گاهی آن‌قدر درگیر اشعارم می‌شوم که حتی وعده‌های غذایی را فراموش می‌کنم.

نیکو می‌افزاید: شعر برایم آرامش‌بخش است و از دنیای بی‌ارزش مادی به شعر پناه می‌برم، زیرا هنگام سرودن، به اطرافم توجهی ندارم.

 

انجمنِ ترقی

بخشی از وقت این شاعر برگزیده ساکن محله سیدی به بودن در محافل شعر و شاعری می‌گذرد. عنوان می‌کند: استادان قهرمان، فنایی، اصغرپور و... از جمله کسانی هستند که درباره اشعارم در شب شعر‌ها با آنها گفتگو می‌کنم.

او همچنین می‌گوید: انجمن‌های شعر برایم پله ترقی بودند، زیرا در این مجالس و محافل با نقد شاعران متوجه نقایص کارم می‌شوم.

سال ۸۷، نیکو جزو ۱۱۰ شاعر برگزیده‌ای بود که هم زمان با عید غدیر از آن‌ها تقدیر شد. او که بار‌ها اشعار حماسی‌اش را در مجامع یادواره شهدای تهران، اروند، شیروان و... خوانده، تجربه چاپ اشعارش در مطبوعات و نشریات مختلف محلی را هم داشته است.  

 

شبِ شعر تعطیل!

صدایش می‌گیرد، وقتی می‌خواهد از محله‌اش بگوید: محله ما، سیدی، کتابخانه کامل و جامعی ندارد و برای کار‌های فرهنگی مکان مناسبی نداریم؛ همین موضوع باعث شده کار‌های فرهنگی و ادبی بین جوانان این محله رونقی نداشته باشد.

دغدغه او پیشرفت هم‌محله‌ای‌هایش است و می‌گوید: ساکنان محله ما خیلی اهل کتاب و مطالعه نیستند و روزنامه، کتاب و... در زندگی روزمره آنها جایگاهی ندارد.

نیکو می‌خواهد در پایان این را هم بگوید: در محله برای برگزاری شب شعر تلاش زیادی کردم، اما وقتی برگزار شد، کسی استقبال نکرد و شب شعر تعطیل شد.  

* این گزارش سه شنبه، ۲۴ اردیبهشت ۹۲ در شماره ۵۳ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.  

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44