کد خبر: ۱۳۲۰۸
۲۷ مهر ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۰
آب گرمابه ۱۱۰ ساله سعدی همچنان گرم است

آب گرمابه ۱۱۰ ساله سعدی همچنان گرم است

«گرمابه سعدی» هم حمام عمومی دارد و هم نمره خصوصی. حسن موذنی ۵۶ ساله که از ۱۴ سالگی گرداننده این گرمابه است راوی این خاطرات است تا در مورد هویت این گرمابه ۱۱۰ ساله در محله آیت‌ا... خامنه‌ای بیشتر برایمان بگوید.

احمد پورمنفردی| بچه که بودم هر هفته روزهای جمعه که مدرسه تعطیل بود مادرم بقچه‌ام را می‌بست و مرا با پدر به حمام عمومی شهر می‌فرستاد. بقچه‌ای که پارچه‌اش از جنس لنگی بود و در آن علاوه بر لباس‌های تمیز، حوله، لنگ، صابون، لیف، کیسه، گِل سرشور، سفیداب و... هم پیدا می‌شد. بقچه را زیر بغل می‌زدم و با پدر به سوی حمام راه می‌افتادیم. به درِ حمام که می‌رسیدیم چند پله‌ای پایین می‌رفتیم تا با گذشتن از درِ دوم به رخت‌کن حمام برسیم.

طراحی حمام‌های عمومی آن زمان به گونه‌ای بود که در کنار رخت‌کن، سرتاسر کمدهایی بود و باید لباس‌ها را در آنجا می‌گذاشتیم و بعد هم با پایین رفتن از چند پله به داخل حمام می‌رسیدیم. بعد از ورود به قسمت اصلی حمام هم هر چهار پنج نفر کنار یک حوض نشسته و هر یک مشغول کاری می‌شدند.

یکی لیف و صابون می‌کشید و دیگری در حال کیسه‌کردن خود بود. کمی آن طرف‌تر هم دلاک با اصول خاص خودش پیرمردی را می‌شست و به اصطلاح دلاکی می‌کرد. ما هم مانند همه دست به کار می‌شدیم، زیر دوش می‌رفتیم و کنار یکی از حوض‌ها به شستن خود مشغول می‌شدیم. پدر مرا مشت‌ومال می‌داد و بعد با کشیدن سفیداب بر کیسه، آلودگی‌های بدنم را می‌زدود و با سطل جیری سیاه رنگ آب رویم می‌ریخت و ....

یادگاری از آن سال‌ها

با ورود به گرمابه سعدی در کوچه آیت‌ا... خامنه‌ای در محله سرشور مشهد، تمام این خاطرات به یک‌باره در ذهنم مرور می‌شود. یادش به‌خیر دست‌های پینه‌بسته و گرم پدر که مرا با مهربانی می‌شست. امروز می‌خواهیم با ورود به یکی از قدیمی‌ترین گرمابه‌های سطح شهر که اتفاقا در منطقه و محله ما واقع است به روزهایی برگردیم که هر کدام از ما و شما خاطراتی در ذهنمان از آن داریم روزهای ماندگاری که دیگر فرصت تکرارش فراهم نیست.

«گرمابه سعدی»؛ این گرمابه درست مثل همان گرمابه‌های قدیمی دوران کودکی هم حمام عمومی دارد و هم نمره خصوصی. حسن موذنی ۵۶ ساله که از ۱۴ سالگی گرداننده این گرمابه است راوی این خاطرات است تا در مورد هویت این گرمابه ۱۱۰ ساله در محله آیت‌ا... خامنه‌ای بیشتر برایمان بگوید.

 

حمامی شدن از بچگی

او از ابتدای حمامی شدن خود می‌گوید: ۱۴ سال بیشتر نداشتم که برای کار به مشهد آمدم. آن روز‌ها معمولا کسانی که جای خواب نداشتند شغل‌هایی مانند قهوه‌خانه، نانوایی و حمام را برای کار انتخاب می‌کردند من هم به این گرمابه آمدم و تا ۲۵ سالگی که ازدواج کردم و خانه خریدم در همین حمام هم کار می‌کردم و هم زندگی.

 

آب گرمابه ۱۱۰ ساله سعدی همچنان گرم است

 

حمام‌های ۵ قِرانی

او اشاره‌ای هم به قیمت‌ها دارد و می‌افزاید: آن روز‌ها هزینه حمام عمومی برای هر نفر پنج‌قِران بود و نمره یک تومان. در حال حاضر هم برای هر نفر در حمام عمومی ۲ هزارو ۵۰۰ تومان و در نمره خصوصی ۳ هزار تومان دریافت می‌شود.

آن روز‌ها هزینه حمام عمومی برای هر نفر پنج‌قِران بود و نمره یک تومان

 

 

۱۱۰ سال قدمت با حال و هوای قدیمی

این حمامی قدیمی محله آیت‌ا... خامنه‌ای اشاره‌ای هم به تاریخچه این گرمابه می‌کند: گرمابه سعدی ۱۱۰ سال قبل توسط مرحوم کربلایی‌علی حسین‌زاده ساخته شد. آن روز‌ها خزینه‌دار حمام بود. اهالی محل هفته‌ای یک‌بار به منظور نظافت به حمام می‌آمدند. با این تفاوت که مردان قبل از طلوع آفتاب تا ساعت ۸ صبح حمام می‌گرفتند و از آن ساعت تا ظهر و حتی چند ساعت بعد از ظهر حمام در اختیار زنان بود.

او در مورد آداب و رسوم و سنت‌های حمام‌های قدیمی هم می‌گوید: یکی از سنت‌ها و آداب اصلی حمام، سلام کردن بود که همه، وقت ورود به رخت‌کن یا گرم‌خانه سلام می‌کردند، شست‌وشوی بزرگ‌تر‌ها توسط جوانان و آب‌ریختن روی همدیگر و مشت‌ومال و ماساژ دادن هم از دیگر آداب ورود به حمام بود، در این میان به قول قدیمی‌ها قولنج گرفتن هم گاهی از آداب حمام‌کردن شمرده می‌شد.

 

گل‌ریزان برای بیماران

او می‌افزاید: گل‌ریزان برای بیماران و گرفتاران از دیگر رسوم حمام بود، وقتی مردم می‌فهمیدند یکی از اهالی محل به بیماری گرفتار شده است، دسته‌جمعی پس از حمام کردن به عیادت او می‌رفتند. او این را هم اضافه می‌کند که آب ریختن بر روی افرادی که در صحن اصلی حمام مشغول کیسه‌کردن خود بودند نیز از دیگر آداب ورود به حمام بود بدین ترتیب هرکس وارد حمام می‌شد، برای اظهار ادب و تواضع نسبت به افراد بزرگ‌تر که در صحن حمام نشسته و مشغول کیسه‌کشی و صابون‌زدن بودند، یک سطل یا طاس بزرگ آب گرم از خزینه حمام برمی‌داشت و بر سر آن بزرگ‌تر می‌ریخت.

لبخندی بر لبان حمامی قدیمی محله ما جاری می‌شود و در ادامه این را هم تاکید می‌کند که حتی اتفاق می‌افتاد که یک یا چند نفر از آن اشخاص مورد احترام در حال کیسه‌کشیدن یا صابون‌زدن بودند و نیازی به ریختن آب‌گرم به سر و بدن آنها نبود، اما باز هم تازه‌وارد‌ها از ادای احترام غافل نمی‌شدند.

 وقتی مردم می‌فهمیدند یکی از اهالی محل به بیماری گرفتار شده است، دسته‌جمعی پس از حمام کردن به عیادت او می‌رفتند

او در مورد آداب ورود به خزینه هم حرف‌ها دارد و عنوان می‌کند: سنت دیگر این بود که هرکس وارد خزینه حمام می‌شد به افرادی که درحال شست‌وشوی خود بودند سلام می‌کرد و در همان پله اول خزینه دو دست را زیر آب کرده، کمی از آب خزینه برمی‌داشت و به افراد حاضر تعارف می‌کرد.

حسن‌آقا صفای حمام‌کردن در آن زمان‌ها را بر دل و روح کلمات خود جاری می‌کند و می‌گوید: در آن هنگام برای تازه‌وارد مهم نبود که افراد داخل خزینه از آشنایان هستند یا بیگانه، به همه از آن آب مجانی تعارف می‌کرد.

 

وقتی خزینه به دوش تبدیل می‌شود

او می‌افزاید: امروز هم حمام عمومی در برخی شهرها وجود دارد، اما فرقش با حمام‌های قدیم این است که در حمام‌های قدیم از خزینه استفاده می‌شد ولی در حمام های  عمومی‌ جدید دوش‌های زیاد جای خزینه را گرفته است.

او دل پردردی دارد از تغییر سنت‌های حمامی، می‌گوید: مردم آن دوران بقچه‌ای می‌بستند که حوله، لنگ، صابون، گِل سرشور، سفیداب، البسه و... داخلش بود و آن را زیر بغل می‌گرفتند و به گرمابه می‌رفتند اما امروز حمام‌های عمومی بیشتر برای زائران و مسافران است و بقچه‌های آن زمان هم به کیف‌های حمل لباس تبدیل شده است؛ خبری از سفیداب و کیسه‌کشیدن و دلاکی و قولنج گرفتن هم نیست!

 

حمام سعدی؛ پاتوقی برای همه اهالی

قدیمی‌ترین حمامی محله ما از گلایه‌هایش دست می‌کشد و به سراغ واگویه‌های قدیمی‌اش می‌رود، اینکه در گذشته همین حمام پاتوقی برای همه اهالی محل بود. وی ادامه می‌دهد: در سال‌های قبل که بیشتر مردم در منازلشان حمام نداشتند همین حمام پاتوقی برای جوانان و مسن‌ترهای محله بود، همه دور هم جمع می‌شدند و به اصطلاح خودشان باصفا حمام می‌کردند و اگر هم چند روزی از یکی از اهالی خبری نبود بلافاصله از حال هم خبر می‌گرفتند و احوالش را جویا می‌شدند.

موذنی یادی هم از دیگر حمام‌های قدیمی مشهد می‌کند، گرمابه‌هایی که امروز دیگر گرمابه نیستند و به سردابه تبدیل شده‌اند، می‌افزاید: گرمابه‌های ۱۷ شهریور، حمام سینما آسیا، ارگ (روبه‌روی دارایی)، حمام ورزیده و حمام زیبا از حمام‌های قدیمی مشهد بودند که برخی از اینها اکنون دیگر اثری بر روح خود ندارند و به سردابه تبدیل شده‌اند.  او اشاره‌ای هم به حمام‌های فعال محله‌اش دارد، اینکه برخی از گرمابه‌ها مانند گرمابه کوهسنگی یا گرمابه مرجان در میدان بیت‌المقدس هنوز فعالند و البته شاید هم فقط به مسافران و زائران خدمات می‌دهند.

 

۱۰ حمام یادگار

او در ادامه صحبت‌هایش می‌گوید: از گرمابه‌های پرهیاهوی آن زمان شاید ۱۱، ۱۰ گرمابه بیشتر باقی نمانده است. حاج‌حسن  محله ما که اکنون بیش از ۴۰ سال است به حمام‌داری مشغول است و به قولی پیش‌کسوت این حرفه محسوب می‌شود نان آور خانواده‌ای ۷ نفره است. به گفته خودش پا درد و کمردرد این روز‌ها تاب‌وتوانی برایش باقی نگذاشته، اما با این حال هنوز هم ابتدای صبح یا به تعبیر خودش خروس‌خوان در حمام را باز می‌کند و باوجود مخالفت فرزندانش با کارکردن، باز هم در حمام خود حاضر می‌شود.

قصه حمام قدیمی محله ما بار دیگر مرور می‌شود، حمام ۱۱۰ ساله که امروز یاد و خاطره خیلی‌ها هنوز هم در جای جایش باقی مانده است، بزرگانی که ریش‌سفیدان محل بودند و کودکان و خردسالانی که امروز خود یکی از هویت‌های این محله با حمام معروفش تعریف می‌شوند.

 

آب گرمابه ۱۱۰ ساله سعدی همچنان گرم است

 

اندر باب آداب و سنن حمام‌های قدیم

می‌گویند در عهد قاجاریه حمام رفتن در فصل زمستان کار دشواری بود و بیشتر مردم اواخر پاییز به حمام می‌رفتند و تا شب عید، رنگ حمام را نمی‌دیدند. حمام‌های قدیم معمولاً چند متر از سطح کوچه و بازار پایین‌تر بود چون اگر غیر از این می‌بود آب به خزانه سوار نمی‌شد.

سر در حمام شکل دیو و رستم یا شیطان و مالک دوزخ را نقاشی می‌کردند و هنوز هم فلسفه آن مشخص نیست. در هر صورت باید چندین پله پایین می‌رفتی تا به سر بینه یا رخت‌کن می‌رسیدی. «بینه» حیاط سرپوشیده‌ای بود که وسط آن حوض بزرگی قرار داشت. اطراف بینه سکوهای بلندی بود که در آنجا مردم رخت خود را می‌کندند.

استاد حمامی در کنار یکی از آن سکوها یا بالای یکی از سکوها می‌نشست و جعبه دخل را هم کنار دستش می‌گذاشت. از سقف بینه چراغ بزرگ گردسوز و گاهی هم چهل‌چراغ تا بالای حوض آویخته بود. دور تا دور سکوهای رخت‌کن تیر می‌گذاشتند و به آن تیرها گوی‌های شیشه‌ای رنگارنگ می‌آویختند.

یک تغار (کاسه بزرگ سفالی) که در آن آلو و آب آلو بود را روی چهارپایه نزدیک حوض می‌گذاشتند و چندین کاسه کوچک با قاشق‌های چوبی پهلوی تغار قرار می‌دادند. در ایام زمستان به جای آب‌آلو، لبو و آب‌لبو را با کمی سرکه توی تغار می‌ریختند. علاوه بر استاد حمامی یک نفر به نام «جامه‌دار» یک نفر به اسم «مشت‌ومالچی» و یک نفر هم به عنوان «پادو» در سر بینه حضور داشتند و تا مشتری وارد می‌شد، پادو کفش مشتری را زیر سکو می‌گذاشت و یک لنگ خشک روی سکو پهن می‌کرد.

وقتی مشتری برای رفتن به داخل حمام آماده می‌شد، پادو یک لنگ دیگر به او می‌داد. مشتری آن لنگ دوم را به کمر می‌بست. لباس‌هایش را توی آن لنگ اول می‌پیچید و از سکو پایین می‌آمد. از دالان تاریکی می‌گذشت و در صحن حمام را می‌گشود و توی حمام می‌رفت. در اینجا چند شاه‌نشین، چند ایوان، چند طاق‌نما و یک حوض کوچک آب سرد بود و کارگران داخل حمام عبارت بودند از چند دلاک و یک پادو، آبگیر و دو سه پادو....»

به نقل از شادروان علی جواهر کلام

 

*این گزارش سه شنبه، ۲۶ دی ۹۱ در شماره ۳۹ شهرآرامحله منطقه ۸ چاپ شده است.

 

کلمات کلیدی
آوا و نمــــــای شهر
03:04
03:44