سالهاست با روغن سیاه انس دارد؛ شاید یکسوم سالهایی که اجاق گرمابه با آن روشن مانده است. اصلا دردکمر و بیماری قلبیاش هدیه همان سالهای کارکردنش در حمام است؛ یعنی ۱۰سال و یک سال هم بیشتر.
بوی سوختن روغنسیاه برای گرمکردن مخزن آب پشتبام حمام هر روز، از ساعت ۶ صبح که کرکره حمام را بالا میکشیده، همراهیاش میکرده و سر ساعت ۶ عصر و وقت تعطیلی حمام تنها بدرقهکنندهاش تا فردای آن روز بوده است.
درددلهای رمضانعلی از ۱۱سال کارکردن در حمام از خاطرم میبرد که برای کار دیگری وارد حمام شدم. شاید ناچار باشم نامی از مشکلات گرمابه سهراهفردوسی نیاورم وقتی سینه رمضانعلی با سرفههای پیاپیاش از بودن در کنار دود، بخار و بوی روغنسیاه این طور به خسخس افتاده است؛ انگار شاخهای خشک پاییزی است که تنها به امید بازنشستگی تمام این سختیها را پشتسر گذاشته است.
اینبار سعی میکنم چشمم را روی خیلی چیزها ببندم و کمتر به بهداشتی اداره شدن این حمام و مدیریت اصولی آن فکر کنم. رمضانعلی سالهای زیادی را برای ۱۲ساعت پیاپی همراه سیاهی و دود بوده و دراینباره میگوید: چند سال پیش بود.رفتم بالای پشت بام.
میخواستم روغن سیاه بریزم داخل مخزن و آب را گرم کنم. لبه پشتبام پایم لیز خورد و از همان بالا نقش زمین شدم. کمرم شکست، اما نیاز مالی نگذاشت از این کار دل بکنم. زندگی خرج دارد. حالا هم که میبینی بعد ۱۱ سال عیبناک ماندهام تا روزی یکی تایید کند که من با این بدن رنجور و بیمارم بازنشستهام.
او در اینجای کلامش توضیح میدهد که بارها تا اداره بیمه و هر جایی که برای بازنشستگی میشده سر زده، اما هیچ گرهی از مشکلات او باز نشده است. با وجود تمام مدارک پزشکی مبنی بر از کار افتادگی رمضانعلی، هیچ ترتیب اثری به وضعیتش داده نشده است.
حتی به گفته رمضانعلی سیرجانی کمیسیون پزشکی هم تشکیل شده است ولی هنوز هم بدون کوچکترین امیدی با همین شرایط بدی که دارد، سر میکند و روزگار میگذراند.
در این سالها مشتریهای زیادی پای خود را در این حمام گذاشتهاند و حالا بیشتر ساکنان قدیمی، رمضانعلی حمومی را میشناسند و این حمام را به او نسبت میدهند؛ گرچه خیلیها نمیدانند رمضانعلی تنها شاگرد حمام و گرداننده آن است.
بیشتر ساکنان قدیمی، رمضانعلی حمومی را میشناسند و این حمام را به او نسبت میدهند
او میگوید: برخی از صاحبان مغازههای همین حوالی و بعضیها هم مسافر هستند. اینجا حمام نمره است و خیلیها از زن و مرد که در این حوالی ساکن هستند یا از کسبه همین اطرافند، به من اعتماد دارند و از این حمام استقبال میکنند.
اینجا ۱۱حمام نمره دارد و هر کسی که بخواهد از نمرهها استفاده کند، باید ۲ هزار و ۵۰۰ تومان هزینه بپردازد، اما رمضانعلی بین حرفهایش میگوید: سود حمام بیشتر در استفاده خانمها از آن است، چون معمولا چند فرزند نیز همراه خود دارند، اما مخاطب اینجا معمولا آقایان هستند که آنها هم از کسبه همین اطراف و تنهایند.
آب حمام همان آبشرب روستاست که آن را با تانکر تا این سو میآورند و با دستان خسته و ترکخورده رمضانعلی ۵۷ ساله در منبع آب حمام قرار میگیرد به امید روزی که بیشتر از انگشتان دست، مشتری داشته باشد.
روزهایی میشود که حمام بیشتر از یکی دو نفر مراجعهکننده ندارد و کاسبی حسابی کساد میشود. گویا این موضوع سبب شده است که حمومی سهراهفردوسی همیشه نگران تخته شدن در حمام باشد که ادامه میدهد: صاحب حمام گفته با این تعداد کم مشتری برای من صرف ندارد که حمام باز باشد و اگر او در حمام را ببندد من هیچ کار دیگری برای انجام دادن ندارم. با این شرایط که کسی هم حاضر نیست، بازنشستگیام را تایید کند، ماندهام زندگیام را چگونه اداره کنم.
رمضان علی در پایان میگوید: مدتی است که مالک حمام میخواهد در اینجا را تخته کند و من ماندهام نان زن و فرزندانم را از کجا تامین کنم. راست هم میگوید بنده خدا. اینجا بهجز ضرر برای او چیزی ندارد و بهخصوص این روزها که حمام کمی خرج برداشته است، اصلا رغبت نمیکند کاری برای این حمام انجام دهد. لطفا بنویسید بسته شدن اینجا زندگی را از من خواهد گرفت!
* این گزارش چهارشنبه، ۹ خرداد ۹۲ در شماره ۳۳ شهرآرامحله منطقه ۱۲ چاپ شده است.