تاسیس حمام کاخ برمیگردد به سال ۴۲. همان سالی که مامور بازنشسته شهربانی، محمدعلی مکاریگلختمی، وقتی دید در محلهشان حمام ی وجود ندارد، تصمیم گرفت حمام ی در نزدیکی یکی از دروازههای شهر بنا کند.
رمضانعلی سیرجانی که سالها در حمام قدیمی سه راه فردوسی کار کرده میگوید: میخواستم روغن سیاه بریزم داخل مخزن و آب را گرم کنم. لبه پشتبام پایم لیز خورد و از همان بالا نقش زمین شدم. کمرم شکست، اما نیاز مالی نگذاشت از این کار دل بکنم.
خیابان فرعی شهید شوشتری ۱۰ را مشهدیها با نام کوچه «حاجابرام»، خیر و واقف حمام موجود در این مسیر میشناسند.
درباره معبری که در گذشته، تنها راه ارتباطی تهپلمحله با طبرسی بود، اما امروز با نام یک پهلوان گره خورده است.
مشتری که میآمد بیرون، اگر حواست نبود، یکی بینوبت خودش را میانداخت داخل حمام و در را از پشت میبست. آن وقت بود که واویلا داشتیم، سر همین بینوبتی. بعدها هم که تلفن آمد، کسانی بودند که زنگ میزدند و اصرار میکردند نوبت بگیرند، اما نمرهدادن فقط حضوری بود.
نصرت، دختر مزرعهدار متمول تایبادی بعد از ازدواج زندگی سختی را تجربه میکند. او مدتی به تهران میرود و در کوره آجرپزی کار میکند اما نهایت دست سرنوشت او را بیبی حمومی محله جانباز میکند.
زهره طلوعی میگوید: گودال گوشله اوایل بازگشایی بولوار دستغیب پُر شد و خانه ما به همراه تعدادی دیگر روی آن ساخته شد. «گُوشَله» جایی بود که مردم گاوهایشان را در آن نگه میداشتند.