کد خبر: ۱۱۵۲۳
۲۹ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۰
قدیم گرمابه رفتن آداب و رسوم داشت!

قدیم گرمابه رفتن آداب و رسوم داشت!

گرمابه‌های مشهد مثل گرمابه خیابان سرخس بروبیایی داشته است. گرمابه متعلق به حاج‌احمد ضعیف‌السادات چون بر مسیر راه روستاییان قرار داشت، سال‌های دور شلوغ و پرمسافر بود.

به این تقویم‌ها نمی‌شود اعتماد کرد. آدم‌ها را که نمی‌شود به صفحه تقویم منگنه کرد. بعضی از آدم‌ها و شغل‌ها نه روز تقویمی دارند و نه بهانه‌ای که کسی سراغشان برود. فراموشی و خلاص.

حالا شما جای ما؛ مدام تقویم را ورق بزنید؛ بلکه روزی بیاید برای حمامی‌ها. شوخی نیست؛ روز پاک داریم، اما منظور با هواست، با زمین؛ حمامی‌ها روزی ندارند. اصلا گم می‌شوند در میانه این شهر شلوغ؛ فراموشی و خلاص.

داشتم فکر می‌کردم؛ گفتم همه سوژ‌ه‌های یک نشریه که نباید پرطمطراق و دهن‌پرکن باشد. سوژه گاهی باید یک سوژه پیش‌پاافتاده و معمولی باشد؛ با نگاهی خاص ترکیب شود، توجه را به خود جلب کند.

گاهی وقتی سراغ یک سوژه معمولی ولی خاک‌گرفته بروی و برای خانه‌تکانی هم که شده غبارش را پاک کنی، نتیجه می‌شود یک سوژه جذاب و مثال‌زدنی.

گرمابه‌های عمومی و حمام‌های محله ما مثل همین سوژه‌هاست؛ از کنارشان رد می‌شویم، اما بی‌توجهیم؛ فراموششان کرده‌ایم و هیچ‌وقت فکر نمی‌کنیم که این نماد‌های قدیمی محله ما دارند کم‌کم محو شده و به خاطره تبدیل می‌شوند. گفتم برویم سراغ یک سوژه داغ؛ شاید خیلی‌ها وسوسه شدند و برای نوستالژی هم که شده گرمابه‌ای ردیف کردند و ساختند.

 

یادتان هست؟

دلاک حمام ایستاده بود و به هر کسی که هوس کرده بود، یک مشت و مال درست و حسابی می‌داد. آن طرف یکی لنگ‌به‌دست ایستاده بود می‌گفت‌: خشک، خشک. دم در هم کاسه‌ای گذاشته بودند که وقتی می‌خواستی پول حمام را حساب کنی، هر چه کرمت بود، به رسم انعام در آن می‌ریختی. از درِ حمام که بیرون می‌آمدی، لپ‌هایت گل انداخته بود و تا منزل چند بار «عافیت باشی» می‌شنیدی. این نمایی از حمام‌های منطقه در سال‌های گذشته است؛ حمام‌هایی که این سال‌ها چیزی از آن باقی نمانده است.

این را از روی صحبت‌های زائرانی فهمیدم که در‌به‌در دنبال جایی برای استحمام بودند و می‌خواستند بدانند چرا در شهر زیارتی مشهد جای مکانی برای استحمام خالی است.

حمام‌ها حالا یا تبدیل به مراکز تجاری و بازار شده‌اند یا زمین ورزشی و خیلی‌ها هم انباری و متروکه مانده‌اند و منتظرند کسی سکوت آنها را بشکند.

مثل گرمابه خیابان سرخس که به گفته اهالی، متعلق به حاج‌احمد ضعیف‌السادات بوده است و، چون بر مسیر راه روستاییان قرار داشته، سال‌های دور شلوغ و پرمسافر بوده تا اینکه حاج‌احمد بیمار شده و از دنیا می‌رود و رونق حمام هم روز‌به‌روز کمتر می‌شود و حالا به‌جز دری مخروبه چیزی از آن نمانده است.

تاریخچه‌ای از گرمابه‌های منطقه ۵  که در خاطره ساکنان قدیمی باقی مانده است

 

حمام عمومی با حمام خانه فرق می‌کند

خیلی از اهالی، حرف حمام عمومی که می‌شود، یاد خاطرات آب گرم گذشته‌شان می‌افتند و دوست دارند برای یک بار هم که شده این خاطرات تکرار شود.

محسن فرازکیش از اهالی سجادیه درباره لطف حمام‌های عمومی می‌گوید: با اینکه حالا همه در منزل‌هایشان حمام دارند، اما حمام عمومی با حمام‌های خانه فرق می‌کند. تا همین ده سال گذشته هر وقت هوس می‌کردی، می‌توانستی بقچه و حوله را برداری و بروی خستگی بگیری، اما حمام‌های عمومی، چون دخلشان به خرجشان نمی‌رسید، کم‌کم از رونق افتادند.

حمیدی ۵۴‌ساله که در محله حسین‌آباد زندگی می‌کند، موضوع گزارش که پیش می‌آید، یاد خاطرات گذشته‌اش می‌افتد که ساعت‌۶ صبح به حمام می‌آمد. می‌گوید: اصلا قابل قیاس با حمام‌های امروز نیست. حمام‌کردن به‌خصوص در زمستان‌ها می‌چسبید. حمیدی از مصرف زیاد آب آن زمان‌ها یادش می‌آید و تعریف می‌کند: خاطرم هست خیلی‌ها برای کیسه‌کشی از دوش آب استفاده می‌کردند و ترجیح می‌دادند با خیال راحت، چرک تن خود را پاک کنند.

گرمابه‌ای که در محله ما بود، مرد حمامی کاری کرده بود که کف‌پوش‌های حمام آن‌قدر داغ می‌شد که کسی توان ایستادن و ماندن را نداشت.

 

در گذشته با اینکه تعداد گرمابه‌ها زیاد بود، همه آنها شلوغ و پرمشتری بود

گرمابه هم عمومی و هم نمره

حرفی که محسن خدابخشی، مسئول یکی از حمام‌ها می‌زند این است که حمام از ۶ صبح تا ۶ بعد‌از‌ظهر باز بوده، در روز حداقل ۲۰۰‌نفر به حمام می‌آمدند، خیلی‌ها که به حمام می‌آمدند، لباس‌هایشان را هم در حمام می‌شستند.

هنوز علت بسته‌شدن ناگهانی حمام‌های منطقه معلوم نیست. یکی علتش را گران‌شدن آب می‌داند و دیگری به مجهز‌بودن حمام‌های خانگی ربط می‌دهد.

خدابخشی تعریف می‌کند: در گذشته با اینکه تعداد گرمابه‌ها زیاد بود، اما همه آنها شلوغ و پرمشتری بود. این حرف برای روز‌هایی بود که خانه‌ها گازکشی نبود و کسی نمی‌توانست در خانه حمام داشته باشد و همه مردم ناگزیر از حمام‌های عمومی و نمره استفاده می‌کردند. بعضی از پیرزن‌های قدیمی این حمام‌ها را قبول ندارند و هنوز هم برای استحمام دنبال حمام می‌گردند.

 

این‌طور کیسه‌کش شدم

آن روز‌ها که بازار حمام‌های عمومی داغ بود، دلاک و کیسه‌کش هم زیاد پیدا می‌شد. هر گرمابه چند دلاک زن و مرد داشت و کیسه‌کش و مشت‌مالچی ولی حالا به‌سختی می‌شود دلاک پیدا کرد، حتی ربابه‌خانم ۷۰‌ساله هم به‌سختی حاضر می‌شود حرف بزند. خانه‌اش در یکی از کوچه‌های علیمردانی است.

چهره‌اش هنوز هم خندان و بشاش است. می‌گوید از چهل سال دلاکی و کار در حمام و خوش‌و‌بش با آدم‌های مختلف، خانه‌ای شلوغ و پر‌رفت‌و‌آمد برایش مانده است که از میهمان خالی نمی‌شود. تعریف می‌کند: رفت‌و‌آمد این آدم‌ها به لطف همان روزگار گذشته است.

خیلی وقت است بازنشسته است. می‌گوید: خوشبختانه دوران جوانی بیمه شده‌ام و حالا هم حقوق بازنشستگی می‌گیرم.

مشغول پاک‌کردن سبزی است. قرار است دختر‌ها و نوه‌هایش به دیدنش بیایند. تعریف می‌کند: پنج‌بچه دارم. شوهرم که مرد، همه بچه بودند. شوهرم پارچه یزدی می‌فروخت و وسعش به خرج زندگی نمی‌رسید و به خاطر همین با کمک خواهرشوهرم دلاکی را یاد گرفتم و کیسه‌کش شدم.

ربابه‌خانم سلامتی و جوانی‌اش را زیر شرشر آب حمام‌ها گذاشته و بچه‌ها را با همین درآمد بزرگ کرده است. می‌گوید: در محله‌های مختلف کار کرده‌ام. ربابه‌خانم یادش می‌آید: بعضی از دلاک‌ها روز‌های خاصی داشتند و مشتری‌ها از چند روز قبل وقت می‌گرفتند که مثلا جمعه فلان ساعت کیسه‌کشی دارند.

مشتری‌های آب گرم

درست است که امروز مردم حمام دارند و گرمابه‌های عمومی مشتری چندانی ندارند، اما هنوز هم هستند کسانی که دنبال دلاک‌های قدیمی می‌گردند و به گرمابه‌ها نیاز دارند به‌ویژه در منطقه ما که حضور زائران جدی و پر‌رنگ‌تر از دیگر نقاط شهر است و می‌توان با جاذبه‌هایی که در ساخت و تشکیل آنها ایجاد کرد، دنبال مشتری‌های تازه گشت. می‌توان از همین دلاک‌های بازنشسته استفاده کرد. هنوز هم مشت و مال طرفداران خود را دارد.

این روز‌ها ماساژ و ماساژدرمانی در همه دنیا مطرح است و در بعضی از کشور‌ها توجه ویژه‌ای به آن می‌شود. یک ماساژ خوب و حرفه‌ای نه‌تنها رفع خستگی می‌کند؛ بلکه موجب آرامش روانی می‌شود و می‌تواند آثار درمانی هم داشته باشد.

 

آداب گرمابه‌های قدیمی

هر کاری آداب و رسوم خودش را دارد؛ شاید این روز‌ها حمام‌کردن آداب خاصی نداشته باشد، اما گرمابه‌های قدیمی آداب ویژه‌ای داشتند. یکی از آداب این بود که شخص تازه‌وارد برای ادای احترام به بزرگ‌تری که در صحن حمام نشسته و کیسه می‌کرد، کاسه‌ای آب گرم از خزینه برمی‌داشت و بر سر بزرگ‌تر می‌ریخت.

سنت دیگر این بود که هرکس وارد خزینه حمام می‌شد، به افرادی که شستشو می‌کردند، سلام می‌کرد و در همان پله اول خزینه دست را زیر آب کرده مشتی آب به دیگران تعارف می‌کرد. از آداب احترام به بزرگ‌تر‌ها در صحن حمام هم این بود که کوچک‌تر برای اظهار ادب، بزرگ‌تر را مشت و مال می‌داد یا لیف و صابون را از او می‌گرفت و پشتش را صابون می‌زد.

زن‌هایی که در قدیم حمام می‌رفتند، وسایل خود را که نسبت به تمکن مالی متفاوت بود و حتی شامل غذا، ترشی میوه و تنقلات می‌شد، در بقچه سفیدی به نام بقچه حمام می‌گذاشتند و یک کارگر زن به نام بقچه‌کش آنها را برایشان می‌برد.

 

تاریخچه‌ای از گرمابه‌های منطقه ۵  که در خاطره ساکنان قدیمی باقی مانده است

 

صدای پای آب

صورت‌های گل‌انداخته و لپ‌های قرمز پشت‌پرده نازکی از بخار. لخ‌لخ دمپایی‌ها، لنگ‌های آویزان و مرطوب و سروصدا و همهمه و فریاد خشک‌خشک آمدوشد آدم‌هایی که هنوز تشنه مشت‌و‌مال دلاک هستند و خیلی از خاطره‌ها را با آنها می‌شود زنده کرد و دل داد به صدای گرم آب که همه خستگی‌ها را می‌گیرد و می‌شوید.

عادت آدم‌های قدیمی این است که آخر خاطره‌هایشان آهی بکشند و بگویند چقدر زندگی ما عوض شده است. وقتی ما جوان بودیم، امکانات این اندازه نبود. شاید هم حق داشته باشند؛ نمونه‌اش همین حمام‌های خانگی. هر زمان اراده کنید، با چرخاندن یک پیچ، آب بر سرتان جاری می‌شود و به‌سادگی دست و رو شستن استحمام می‌کنید. آب گرم هم که به مدد آب‌گرم‌کن و پکیچ‌های گوناگون فراهم است. اگر به خاطره بزرگ‌تر‌ها سری بزنید، روز‌هایی را می‌بینید که مردم حتی هفته‌ای یک بار هم به‌راحتی نمی‌توانستند حمام بگیرند. تحول و دگرگونی در زندگی بشر عجیب نیست ولی شتاب تغییر حمام‌ها و سیستم شستشو کمی تند بوده و حمام‌های امروز قابل مقایسه با حمام‌های دیروز نیستند.

بگذارید به سال‌های خیلی دور برگردیم؛ دوران خزینه‌های عمومی و گرمابه‌های قدیمی. همه خزینه داشتند و معماری آنها به شکلی بود که پایین از سطح زمین ساخته می‌شدند تا هم گرما و حرارت حفظ شود و هم انتقال آب از خارج به خزینه و قسمت‌های دیگر ساده باشد.

مردم برای ورود به حمام معمولا از پلکان استفاده می‌کردند و این پله قسمت اول حمام را شامل می‌شد. بعد از عبور از پلکان وارد محوطه‌ای به نام سربینه می‌شدند. سربینه جایی بود که وسط آن یک حوض کوچک یا فواره و پاشویه قرار داشت و اطراف آن سکو‌های رختکن قرار می‌گرفت.

این سکو‌ها به‌گونه‌ای ساخته می‌شد که مشتری می‌توانست روی آنها بنشیند. زیر سکو‌ها محفظه‌هایی برای گذاشتن کفش‌ها بود. قسمت خروجی سربینه هم میز استاد حمامی بود که به حساب و کتاب مشتری‌ها می‌پرداخت و لوازم قیمتی مراجعه‌کنندگان را به امانت می‌گرفت.

مشتری‌های گرمابه در قسمت سربینه لباس‌ها را درمی‌آوردند و بعداز بستن لنگی به دور کمر، وارد فضای گرم‌خانه می‌شدند. گرم‌خانه فضای اصلی گرمابه‌های قدیمی بود که خزینه هم داشت؛ آب خزینه به‌وسیله کوره یا آتشدان به نام تون گرم می‌شد و عوض‌کردن آن یکی‌دوبار در سال اتفاق می‌افتاد.

حمامیان در آن روز تعویض آب خزینه را با دهل و ساز به اطلاع مردم می‌رساندند. هر کس می‌توانست در دو‌سه‌روز اول که آب خزینه را عوض کرده بودند، حمام کند، از نظر مردم خوش‌اقبال به نظر می‌رسید. در بعضی از حمام‌ها استخر‌های کوچکی وجود داشت که به «چاله حوض» معروف بودند. مشتری قبل‌از ورود به گرم‌خانه، پا‌های خود را در این چاله‌ها شستشو می‌داد و بعد از بالا رفتن از دو سه پله خزینه وارد می‌شد. قبل‌از خروج هم پا‌ها را در همان حوضچه می‌شستند.

هر مشتری که می‌خواست از حمام خارج شود، کارگر حمامی با صدای بلند خروجش را اعلام می‌کرد تا خشک‌کن لنگ و حوله را برایش آماده کند. افراد زیادی بودند که از‌طریق حمامی، امرار‌معاش می‌کردند؛ کیسه‌کش، صابون‌زن، مشت‌مالچی، سر‌تراش. با گذشت زمان و رواج سیستم‌های لوله‌کشی به‌تدریج خزینه‌ها که چندان هم بهداشتی نبودند، جای خود را به دوش‌های آب دادند.

 

*این گزارش در شماره ۱۴۲ شهرآرا محله منطقه ۵ مورخ ۱۷ فروردین ماه سال ۱۳۹۴ منتشر شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44