خدابیامرزی اهالی محله خاتمالانبیا برای فاطمه خانم
بخشی از داراییاش، خانه بود و بخش دیگرش زمین خاکی، هر کدام ۱۲۵ متر. حاجخانم فاطمه غلامعلیزاده که از قدیمیهای توس۷۴ بود و میدید اینجا مسجد ندارد، وقتی متوجه شد چند نفر از اهالی دنبال ساخت مسجد هستند، با دامادش نزد آنها رفت و گفت میخواهد خانهاش را وقف مسجد کند. آن موقع بااینکه زمین خاکی بود و امکانات خاصی نداشت، اهالی اینقدر شوق داشتن مسجد و خواندن نماز جماعت را داشتند که روی همان خاکها فرش انداختند و اولین نماز جماعت را سال۸۰ اقامه کردند.
این مسجد و حسینیه به درخواست حاجخانم به نام حضرت فاطمهالزهرا (س) نامگذاری شد و در سالهای پساز فوت او کشوقوسهای زیادی در زمینه قانونی داشت، اما درنهایت طبق وصیت او مسجد باقی ماند و حالا در آن به روی اهالی باز است. باتوجهبه اینکه در محله خاتمالانبیا(ص)، افراد کمبضاعت بسیاری زندگی میکنند، این مسجد تبدیل به یک کانون حمایتی مردمی برای این افراد شده که در پس همه آنها دعاهای خیر و خدابیامرزی برای واقفش گفته میشود.
سروسامان دادن زمین وقفی توسط همسایهها
مسجد و حسینیه حضرت فاطمهالزهرا (س) برای اهالی توس، فراتر از یک مسجدو یادگاری از همسایهشان حاجخانم فاطمه غلامعلیزاده است. علیاصغر اصغری که از سال۷۲ در توس۷۴ سکونت دارد و در زمان وقف مسجد همراه مرحومه غلامعلیزاده بوده است، تعریف میکند: حاجخانم سالها قبل از همسرش جدا شده بود. خودش کارگر یک کارخانه بود. از سال۸۰ لفظی خانهاش را وقف مسجد کرد و سال ۸۳ وقفنامه نوشت و گفت میخواهد آن را وقف مسجد کند تا باقیات الصالحاتی برایش باشد.
او ادامه میدهد: حاجخانم ابتدا کل زمینش را وقف مسجد کرد، اما بعد از یکیدو سال گفت پنجاهمتر از این زمین را دراختیار دخترانم بگذارید که ارثیهای برای آنها باشد.
اصغرآقا دیوار خانه کنار مسجد را نشان میدهد و میگوید: اینجا قبلا در داشت که متعلقبه خانه بود و حاجخانم از آن به داخل مسجد میآمد. بقیهجاها هم مخروبهمانند و زمین خاکی بود. وقتی آن را وقف مسجد کرد، مردم مرتب و تروتمیزش کردند. در هم بسته شد تا ساختمان دخترها جدا باشد.
نذر کردم کارهای مسجد را انجام دهم
به گفته او، یکی از ورثه حاجخانم وقتی فهمیده او زمین را وقف مسجد کرده است، مخالف بوده و بعداز فوتش به لحاظ قانونی شکایت طرح کرده و همین موضوع باعث شده است که طی سالهای گذشته چندبار درِ مسجد بسته شود، اما درنهایت بعداز ارائه وقفنامه و سایر اسنادی که حاجخانم دراختیار اهالی گذاشته بود، مراحل قانونی آن طی شد و در حضور نمایندگانی از امور مساجد، سازمان اوقاف، فرمانداری و استانداری، درِ مسجد سال۱۴۰۲ مجددا به روی مردم گشوده و برایش شناسه ملی صادر شد.
کبری درگاهی که یکی از همسایههای مسجد است، میگوید: سال۹۰ که ما ساکن اینجا شدیم و دیدم مسجد وجود دارد، حاجتی داشتم و نیت کردم اگر برآورده شود، در انجام کارهای مسجد مشارکت کنم. شکر خدا حاجتم را گرفتم و از همان موقع تا الان هرکاری از دستم بربیاید، برای مسجد انجام میدهم.
او تعریف میکند: آن موقع هنوز حاجخانم خدابیامرز زنده بود. آمدم دیدم دارد با جارو دستی مسجد را جارو میکند. من را که دید، گفت «دخترم دست من گیر ندارد؛ اگر میتوانی تو جارو کن.» رفتم جاروبرقی را از خانهام آوردم و مسجد را جارو زدم. خدا رحمتش کند خیلی دعایم کرد.
کبریخانم چشمها و ابروهایش را در هم میکشد و ادامه میدهد: بندهخدا حاجخانم اواخر عمر حالش خوب نبود. در خیابان به زمین خورده بود و همسایهها کمکش کردند. حالا او نیست و یاد و خاطرهاش هست و ثوابی که از این بنا به روحش میرسد.

در مسجد بهروی ما باز بود
مهدی رباطی که آن زمان نوجوانی شانزدهساله بود و حالا جزو فعالان و عضو هیئتامنای مسجد است، میگوید: آن موقع مسجد امکاناتی نداشت. میکروفون، فرش، کولر، قفسههای کتاب دعا هیچکدام نبود. من هم عشق مکبری داشتم و بدون میکروفون اینجا مکبری میکردم.
حاجخانم خدابیامرز با جارو دستی مسجد را جارو میکرد. من را که دید، گفت دخترم دستم گیر ندارد؛ اگر میتوانی تو جارو کن
رباطی یاد مرحوم غلامعلیزاده میکند و میگوید: نور به قبرش ببارد. لهجه کُردی داشت و خیلی از حرفهایش را متوجه نمیشدیم، اما همیشه با روی خوش، درِ مسجد را به رویمان باز میکرد. زودتر از همه میآمدیم تا چای را بگذاریم و جانمازها را پهن کنیم. بعضی وقتها که میرفتم نانوایی، برای او هم نان میگرفتم. خدابیامرز سال۹۵ و در هفتادوهفتسالگی فوت کرد. همسایهها همه برای تشییعش رفتند.
او که از آن زمان تا حالا جزو فعالان مسجد است، میگوید: خداراشکر اکنون تاحدودی مسجد سروسامان گرفته است و داریم شیرینی بعد از سختیهای گذشته را حس میکنیم.
همه آستین بالا زدند
محمود رباطی، پدر مهدیآقا، همینطور که نگاهش را بین درودیوار مسجد میچرخاند، میگوید: بعداز اینکه حاجخانم، زمینش را وقف مسجد کرد، اهالی هم کم نگذاشتند و برای کارهای عمرانی مسجد هرچه میتوانستند انجام دادند. حاجسیدعلی هاشمی سنگ آن را اهدا کرد. علی شفیعی و حیدر متقی گچکاریاش کردند و «اوستاولی»، استاد بنّای مسجد شد.
او قفسه کتاب دعا را نشان میدهد و میگوید: این را حاجآقا سیدمحمد تیموری که اولین امام جماعت اینجا بود، اهدا کرد. تعریف میکند: اولین افطاری مسجد سال۱۴۰۰ داده شد. همسرم بین خانمها گفته بود کاش بتوانیم شب میلاد امامحسنمجتبی (ع) افطاری دهیم. همانجا یک نفر گفته بود من روغن میآورم؛ یک نفر گفته بود من برنج میآورم. همسر من هم گفته بود عدس میآورم و اینطور با کمک مردم اولین افطاری داده شد.
به گفته محمودآقا از آن زمان تاکنون همه شبهای ماه رمضان در مسجد افطاری ساده داده میشود که اهالی بانی آن میشوند.
قدردانی همسایهها از خادمان مسجد
حیدر متقی که جوانی متولد۶۷ و مداح و مسئول امور فرهنگی آن است، با خنده میگوید: من داماد اینجا هستم. از وقتی ازدواج کردم، چون خانه پدر همسرم اینجاست، رفتوآمدم به این مسجد زیاد شد. او میگوید: حدود ۱۰سال پیش، بنای مسجد شرایط مناسبی نداشت، با وجوداین مردم میآمدند. او این مسجد را جزو مساجد فعال میداند و معتقد است اگر مشکلات انحصار ورثه و متوقفشدن فعالیتهای مسجدپیش نمیآمد، تا حالا کارکردهای بیشتر و مؤثرتری میتوانست داشته باشد.
متقی تعریف میکند: وقتی داشتیم گچکاری و سایر کارهای عمرانی مسجد را انجام میدادیم، مردم اینقدر از این بابت خوشحال بودند که از خانههایشان برای ما چای میآوردند و خداقوت میگفتند.
پایگاهی برای کمک به اهالی
متقی به بستههای کمکمعیشتی اشاره میکند و میگوید: در این محدوده، افراد کمبضاعت بسیاری زندگی میکنند و این مسجد، پایگاهی برای کمک به چنین افرادی است. در این مکان، کلاسهای حفظ قرآن برقرار است و چندین حافظ قرآن تربیت کردهاست. مسجد فاطمهالزهرا (س) در همه مناسبتهای مذهبی و ملی فعال است و جوانان محله خاتمالانبیا (ص) را پای کار میآورد.
به نظر او کمکهای مالی و برنامههای فرهنگی مسجد میتواند تأثیر خیلی خوبی بر مردم محله بگذارد. اکنون برای مسجد سه فاز تعریف شده است و خود اهالی، دنبال جذب خیران برای ساخت آن هستند. طبقه دوم مسجد قرار است به کارهای فرهنگی و اشتغالآفرینی اختصاص یابد و طبقه سوم آن برای امور ورزشی و آموزشی.
علاقهمندانی که قصد کمک به ساخت این مسجد را دارند میتوانند کمکهای خود را به شماره کارت ۵۸۹۲۱۰۷۰۴۶۸۰۲۵۷۸ به نام مسجد فاطمهالزهرا (س) واریز کنند.
* این گزارش چهارشنبه ۳ دیماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۴۷ شهرآرامحله منطقه ۹ و ۱۰ چاپ شده است.
