زندگی ابوالقاسم حبیب اللهی، با همه جزئیاتش، داستان مردی بود که در یک شهر مذهبی و ادبی، از میراث خانوادگی اش در شعر و فقاهت پلی به دانشگاه زد.
از اعضای نهنفره هیئتمدیره مؤسسه و همه اهالی پای کار محله گرفته تا آن مرد زاهدانی که یک بار چای موکب را خورد و حالا سالهاست برای خدمت میآید، همگی نمکگیر نام شهدای بولوار شاهنامه هستند.
حاج علیاصغر ذاکر از دهسالگی پای دیگهای شله بوده و اصول اولیه و پایه پخت آن را از برادرش یاد گرفته است. بعدها هم بهطور تجربی، خودش نکاتی را به آن اضافه کرده که نتیجهاش شده شلههایی پرطرفدار که برایش سر و دست میشکنند.
حاج علی اکبر بجستانی مقدم، تاجری است که بدلیل شمار وقفهایش از او بهعنوان بزرگترین واقف پس از انقلاب یاد میشود. او ۷۲ مدرسه در اطراف تهران وقف کرده که هرکدام به نامی از شهدای کربلا مزین شد.
حبیبالله ابراهیمی میگوید: در سطح استان خراسان رضوی، پانزدهخانه برکت و احسان راهاندازی شده است که ۱۰ تا از آنها در مشهد فعال هستند. هدف اصلی همه این خانهها توانمندسازی محلات محروم است.
مجتبی کاشانی هسته عملی جامعه یاوری فرهنگی را شکل میدهد، او از اوایل دهه ۶۰ به جنوب خراسان و مناطق محروم میرود، فقر آموزشی را از نزدیک میبیند و تصمیم میگیرد به جای کار نمادین، سراغ ساخت مدرسه و ایجاد زیرساخت برود.
علیاکبر چوبی، فعال فرهنگی از چهرههای شناختهشده محله است؛ کسی که فکر و ذکرش مسجد، حسینیه، زیارت عتباتعالیات و نزدیککردن دلها به خاندان اهلبیت (ع) است و مسجد و محله را همانند خانه خودش میداند.






