زهرا صبوحی از مادرش چنین یاد میکند: همیشه به من میگفت «برو در حیاط را باز بگذار و درِ خانه همسایهها را بزن و بگو بیایند روضه». میگفتم: «مادرجان! پرچم را میبینند و خودشان میدانند روضه است، اگر بخواهند میآیند». و اینگونه سالبهسال روضه ما شلوغتر میشد.
خانه آرزوها در محله شقایق ۲، سفیرانی دارد که تمام همّ و غمشان برآورده کردن خواستههای بچههاست.
تاریخچه بیمارستان منتصریه به شاهزاده منتصرالملک که از ثروتمندان مشهد بود، برمیگردد. او فرزندی نداشت. بنابراین وصیت کرد که اموالش صرف ساخت بیمارستان شود. پساز درگذشت او، همسرش در خیابان «جنت» ساخت بنا را شروع کرد.
این عالم خیراندیش در تأسیس و راه اندازی امور خیریه و عام المنفعه اهتمام فراوانی داشت و در ایجاد حدود بیست مؤسسه خیریه نقش ارزندهای ایفا کرد و با بسیاری از هیئات مذهبی مشهد ارتباط داشت.
فاطمه مجرایی میگوید: مسئولیت پایگاه بسیج را که برعهده گرفتم، اولین کارم دعوت از بانوان قدیمی و فعال محله برای کمک به نیازمندان بود تا دور هم جمع شویم و کارهای خیر نظم بیشتری بگیرد.
این خیًر نیکوکار از همان زمانی که با چشمانش فقر و فلاکت مردم را دید، خیلی دوست داشت به آنها کمک کند و حالا سرپرستی هزارخانواده فقیر و فرزند یتیم را برعهده دارد.
مهدیار حسینی میگوید: بابای من قبلا در طبرسی شمالی۳۰ خادم مسجد حسین بنعلی (ع) بود. از همان بچگی به من خیمهداری را یاد داد؛ چهجوری چایریختن و اینجورچیزها را.