«اگر بنای تعطیلکردن مغازهتان را داشتیم، از شما دعوت نمیکردیم اینجا تشریف بیاورید.» این جمله، آغاز تلاش اعضای شورای حل اختلاف است که رویه دیگری برای رسیدگی به پروندههای ارجاعشده در پیش گرفتهاند!
دکتر شاهینفر میگوید: ساخت بیمارستان را واقعا از صفر شروع کردم. ابتدا خانهمان استیجاری، ولی بزرگ بود. بعد، آن را از صاحبش که از بستگان همسرم بود، با قیمت مناسب خریدیم. همانجا کار و زندگی میکردم.
مینا گرجستانی با پول حاصل از فروش ساندویچساز اضافهای که در خانه داشت، یک دوک نخ خرید و کسبوکارش را راه انداخت، اما حالا پس از چهارسال، او و همسرش برای افراد زیادی کارآفرینانی کردند.
پزشکان مؤسسه خیریه «امدادگران عاشورا» دلگرمی مددجویان هستند.
علیرضا سعیدی و همسرش برای تامین معاش و مخارج زندگی، به پرورش کرم ابریشم در منزل میپردازند؛ کاری که تا آن زمان سابقه نداشت اما آنها به خوبی از عهده کار برآمدند.
بیبیزهره میرزا بابایی که از کودکی علاقه فراوانی به معلمی داشت، با توجه به نیاز بچههای محله فردوسی و برای رضا خدا، به صورت رایگان به آنها ریاضی درس میدهد.
پرچم متبرک گنبد امامحسین(ع) را که به مسجد حضرت سکینه(س) آوردند، اینقدر پرشور و حال و معنوی بود که موجب شد چندین نفر از خانمها طلاهایشان را برای بازسازی عتبات عالیات اهدا کنند.