پدر شهیدفخریان چند ماه پیش از حادثه، خواب دیده بود به او میگویند «پدر شهید». میگوید: رضا میخواست به ارتش برود، اما ته دلم راضی نبود.درنهایت، شغل آتشنشانی را انتخاب کرد. همیشه برای عاقبتبخیریاش دعا میکردم.
ماجرای ساخت نمازخانه بوستان مصلی به برپاکردن نماز جماعت در بوستانبه مصطفی غفورزاده یکی از کاسب مجتمع تجاری بهشت برمیگردد؛ او دو سال پیگیر این موضوع بود تا بوستان مصلی دارای نمازخانه شود.
اعظم یزدانپناه هنوز هم باورش نمیشود که سرنوشت همسایهاش را تغییر داده است؛ همسایهای که چراغ خانهاش همیشه خاموش بود، و زندگیاش در سکوت و تاریکی میگذشت.
آقای نقوی و همسرش هر دو نابینا هستند. او کارشناسی حقوق دارد اما با تاسیس تاکسی تلفنی روزگار میگذراند. او که جزو بنیانگذاران این مؤسسه است میگوید: در اینجا برای خدا کار میکنم و هیچ درآمدی برایم ندارد.
اینجا رفتار بین همسایهها برادرانه و خواهرانه است. سالهای سال همزیستی، رابطهها را محکم و صمیمی کرده است. آنها آنقدر با هم جور هستند که فکر نقلمکان به نقطه دیگر به ذهنشان نمیرسد.
این مربی به امید کشف استعدادهای ناب کودکان قرقی سالهاست که توانمندیاش در آموزش چرتکه را هزینه این بچهها کرده و کسب رتبه اول تا سوم مسابقات کشوری چرتکه نیز از دستاوردهایش است.
عباس جاویدی، آشپز مراسمهای مذهبی و بانی اصلی جمعآوری کمکهای مردمی در محله کارمندان اول است.






