کد خبر: ۱۳۷۱۳
۲۷ آذر ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۰
همدلی‌های قدیمی در کوچه‌های باصفای ته‌پل‌محله

همدلی‌های قدیمی در کوچه‌های باصفای ته‌پل‌محله

هنوز همسایه‌های قدیمی ته‌پل‌محله حال هم را می‌پرسند و مانند قدیم در جریان اوضاع زندگی هم قرار می‌گیرند. در بولوار رضوان همسایه‌ها بیشتر از اینکه به خانه هم بروند، در روضه‌های خانگی از احوال هم باخبر می‌شوند.

کوچه‌های باصفای ته‌پل‌محله از بین رفت و بولوار‌های عریض جای آنها را گرفت، اما هنوز همسایه‌های قدیمی حال هم را می‌پرسند و مانند قدیم در جریان اوضاع زندگی هم قرار می‌گیرند. در بولوار رضوان همسایه‌ها بیشتر از اینکه به خانه هم بروند، در روضه‌های خانگی که هنوز به سبک قدیم پابرجاست، از احوال هم باخبر می‌شوند.

خانم‌های محله بالاخیابان را کمتر می‌توان در کوچه و بازار پیدا کرد. صدیقه حسین‌پور، فاطمه محمدزاده و نسرین لعل‌شاطری سه همسایه‌ای هستند که بیش از سی‌سال در همین کوچه‌ها زندگی کرده‌اند و اکنون از رسم و رسوم همسایه‌داری قدیم و جدید محله بالاخیابان می‌گویند.

 

در مجالس به بچه‌ها مسئولیت می‌دهیم

وقتی سراغ یک خانم کارراه‌انداز را می‌گیریم، اولین کسی که انگشت‌ها به سمتش می‌رود، نسرین لعل‌شاطری است؛ خانم جوانی که مسئولیت‌های سنگین را در مراسم‌های مذهبی به عهده می‌گیرد. نسرین‌خانم که در همین محله به دنیا آمده و در خانواده‌ای مذهبی بزرگ شده است، می‌گوید: تنهاجایی که بدون محدودیت می‌رفتیم، حرم بود. خانوادگی راه می‌افتادیم به سمت حرم. تا چشممان به گنبد می‌افتاد، هرجا که بودیم، می‌ایستادیم و به حضرت سلام می‌دادیم و بعد ادامه راه را طی می‌کردیم.

نسرین‌خانم ادامه می‌دهد: مراسم‌ها نیاز به یک نفر برای هماهنگ‌کردن پذیرایی دارد. من هم در تکیه علی‌اکبری‌ها خدمتگزار اهل‌بیت (ع) هستم و در جلسات هفتگی شب‌های چهارشنبه مسئولیت تدارکات و مدیریت پذیرایی را برعهده می‌گیرم. این جلسه‌ها در خانه همسایه‌ها برگزار می‌شود و خودشان هم بانی پذیرایی هستند.

قدیم خیلی فرق داشت؛ به هر بهانه‌ای مردم سفره می‌انداختند و فامیل و همسایه‌ها را دعوت می‌کردند

لعل‌شاطری محله‌اش را مانند وطن دوست دارد و می‌افزاید: بین دختر‌های جوان تقسیم‌کار می‌کنم تا روضه‌ها و مجالس به بهترین شکل برگزار شود.

 

به یاد سحر و افطار قدیم

لعل‌شاطری فاطمه‌خانم محمدزاده را نشان می‌دهد و می‌گوید: ما از بزرگ‌تر‌ها خیلی چیز‌ها یاد گرفته‌ایم؛ مثلا این همسایه‌مان وقتی جلسات بسیج برگزار می‌شود، نمی‌گذارد حتی یک استکان روی زمین بماند. خیلی آرام و باتواضع سینی به دست می‌گیرد و پذیرایی می‌کند. بعد هم تا آخرین استکان را می‌شوید و می‌رود.

فاطمه‌خانم سی‌سال است در بالاخیابان زندگی می‌کند. او می‌گوید: الان فقط در برنامه‌های بسیج کمک می‌کنم، اما قدیم خیلی فرق داشت. به هر بهانه‌ای مردم سفره می‌انداختند و فامیل و همسایه‌ها را دعوت می‌کردند. سفره‌های ماه رمضان در عین سادگی پررنگ‌ولعاب بود و همه همسایه‌ها افطار دعوت می‌کردند. آن موقع خیلی بیشتر به هم کمک می‌کردیم. برای سحری حواسمان بود همسایه‌هایمان را هم بیدار کنیم.

او از گذشته‌ها که رفت‌وآمد زیاد بود، یاد می‌کند و ادامه می‌دهد: الان خیلی از قدیمی‌ها رفته‌اند و محله آن شوروحال گذشته را ندارد، اما به اندازه همین روضه‌های خانگی و جلسات بسیج سعی می‌کنیم آنچه در توان داریم، انجام دهیم.

 

در خوشی و ناخوشی هوای هم را داریم

همسایه دیگری که دست خیرش زبانزد همه است، صدیقه حسین‌پور است که از سال ۱۳۶۶ در بالاخیابان زندگی می‌کند. صدیقه‌خانم می‌گوید: درست است که رفت‌وآمد‌ها مثل قدیم نیست، اما هنوز هم از هم باخبریم. اگر کسی مریض شود، یک قابلمه سوپ برایش درست می‌کنیم و دارودواهایش را تهیه می‌کنیم.

او به دوستی‌های عمیق مانند دوستی خودش با ربابه رحیمی اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: این همسایه‌ام هم‌ولایتی خودم است. در خوشی و ناخوشی حواسمان به هم هست. دیگر مثل گذشته به خانه هم نمی‌رویم، اما اگر سبزی پاک کنیم یا دیگ آشی بار بگذاریـم، همسایه را فراموش نمی‌کنیم.

 

* این گزارش پنج‌شنبه ۲۷ آذرماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۱۸ شهرآرامحله منطقه ثامن چاپ شده است.

کلمات کلیدی
آوا و نمــــــای شهر
03:04
03:44