تا آنموقع ساعت تعمیر نکرده بودم، آرام و آهسته ساعت اول را باز کردم حواسم جمع بود تا اجزای ساعت آسیب نبیند. روز بعد اول صبح، مرحوم ساعتچی صدایم زد و گفت: «این ساعتها که از دیشب خواب هستند!»
اسماعیل دباغتبریزی میگوید: با اعتمادی که عموی خدابیامرزم به من کرد، کار نقاشی گنبد مسجد گوهرشاد را براساس عکسهای قدیمی زیر گنبد شروع کردم. جایی که به آن ایوان مقصوره میگویند.
هاشم آلابراهیم میگوید: خانه پدریام در کوچه روضهخوان ۳ دیواربهدیوار خانه خالهام بود. خانه قدیمی خودمان هنوز پابرجاست، اما بهجای خانه خالهام، مسجد امامهادی (ع) بنا شده است.
حاجاحمد چشمهنور از نخستین ساکنان محله زیباشهر میگوید: آنزمان آستانقدس قطعات ۲۵۰ متری زمین را در این محله به کارمندان واگذار میکرد؛ زمینهایی در بیابانی پر از تپه و پستی و بلندی که تنها دلیل سرمایهگذاری در آن، وعده ساختهشدن بزرگترین پارک شهر بود.
مسعود سنجر در طول ۲۶ سال کاری، از هیچ سندی بدون بررسی و دقت در قدمت خانه، موقوفه یا ملکی و آستانه بودن و ... نگذشته است و بدینترتیب حالا اطلاعات خوبی از تاریخ و هویت محلات مشهد دارد.
سمیه صادقی از مرحوم پدرش میگوید: از خود او شنیدم در کمپ اسرای عراقی یک کیسه طلا جمع کرده و همه را تحویل تهران داده بود. همیشه مراقب بود که مقرری سربازان سر موعد پرداخت شود.
قاسم فارسی میگوید: مردم قدیم معتقد بودند وقتی وسیلهای بهعنوان عقل عروس از خانه پدری او برداشته میشود، فکر و ذهن عروس از آنجا بریده میشود.