شاملوها ازجمله خاندانهای قدیمی شهر مشهد هستند که خدمات قابلتوجه پزشکی داشتهاند. طبق بررسی شجره خاندانی و اسناد تاریخی، شاملوها در زمره مهاجرانی بودهاند که در دوره تیموریان به ایران کوچانده و تعدادی از آنان در مشهد ساکن شدهاند.
معصومه امیری، خاطرات خوشی از کوچه آموزگار ۷۴ دارد؛ کوچهای که روزگاری به «کوچه دوستی» معروف بود. از روزهایی یادش است که نه از بولوار آموزگار خبری بود و نه بولوار معلم. نشانیدادن هم اینطور بود؛ بعد از آمادگاه میثم، خانهای با پنجره حصیری!
محمدعلی خطیب درباره شکلگیری باغ گلها میگوید؛ وقتی دیدیم درختان درحال خشکشدن هستند، شروع به کاشت آنها در قسمتهای مختلف پارک کردیم. همان درختها جرقهای شد برای احداث باغ زیبای گلها که یکی از جاذبههای زیبای شهر مشهد است
یک چلوکبابی درست سر پیچی بود که الان محو شده و داخل صدمتری است. صاحب این کبابی ذوقش کشید و با ماژیک نوشت ؛«به طرف کوی پنجتن.» بعد هم انقلاب شد و بسیج آمد به اسم بسیج ناحیه پنجتن!
حسن مقنی یکی از قدیمیترین کالسکهدارهای کوهسنگی، با وجود اینکه اسب روسیِ وحشی با سُمش راست کوبید بین دو ابرویش و چشم چپش را از حدقه درآورد و کور شد، هنوز با آنها دل میدهد و قلوه میگیرد.
همسایهها برای بردن سالخوردگان به زیارت امامرضا(ع) بانی میشوند. پیداکردن این خادمان سخت نیست؛ بهویژه اگر از اهالی مسجد ولیعصر (عج) در میثم شمالی۴ جویایشان شوی.
غلامعلی اللهدوست میگوید: کامیون حامل زنبورها در شیراز حوالی صبح رسید و وقتی در بار را باز کردیم، زنبورها حمله کردند و تا توانستند ما را نیش زدند. جای نیشها آنقدر میسوخت که تا چند روز بعد توان بلندشدن از جایمان را نداشتیم!