صندوق خاطرات

خاطره سید‌جلیل علمشاهی از تحصیل در کلاس استاد شجریان
سید‌جلیل علمشاهی تعریف می‌کند: استاد شجریان همان‌طور‌که ورق می‌زد، از جواب‌های درست و تمیزی دفترم تعریف می‌کرد. آن وسط سه غلط هم داشتم. استاد رو به من کرد و گفت: علمشاهی، تو شاگرد زرنگی هستی. می‌دانم که این سه تا از دستت در رفته است.
کوچه زردی دروازه‌ای برای فروش محصول روستاییان بود
کوچه‌زردی در گذشته به کارگاه‌های قالی‌بافی‌اش معروف بوده است. حتی برخی می‌گویند نام «زردی» که بر کوچه گذاشته‌اند، به‌خاطر رنگ و روی زرد افرادی است که در این کارگاه‌ها کار می‌کرده‌اند.
خیابان درکی محله شهیدباهنر به یاد شهدا زنده است
خاطرات عباس رمضانی از کودکی با کوچه‌پس‌کوچه‌های شهرک شهیدباهنر گره‌خورده است. طبق گفته او آن روز‌ها اینجا پر از زمین‌های کشاورزی بود و خیابان شهیددرکی فعلی نیز تنها پنجاه خانوار داشت.
لباس عروس در چهارشنبه‌سوری آتش گرفت!
مراسم عروسی ما با چهارشنبه‌سوری مصادف شده بود. من هم از روی آتشی که درست شده بود، پریدم. همان لحظه یکی از جوان‌ها ترقه‌ای درون آتش انداخت و اتفاقی که نباید، رخ داد و گوشه دامنم آتش گرفت.
دیگ سمنو باید توسط دخترهای خانه باز می‌شد
حاجیه‌قربانی می‌گوید: سر یک باور و اعتقاد، آن روز‌ها در دیگ سمنو فقط توسط دختر‌های خانه باید باز می‌شد. چون سالی هم یک‌بار این اتفاق می‌افتاد، باید دختری که نوبتش بود یک‌سال انتظار می‌کشید.
از خاک کهندژ برای حاصلخیز شدن زمین‌های کشاورزی استفاده می‌کردیم
مصطفی امامیان درباره روزگار گذشته محله فردوسی تعریف می‌کند: آن زمان همه اهالی که ۳۵ خانوار می‌شدیم، در ده قلعه‌بالا زندگی می‌کردیم. همه این محدوده یک سند داشت به شماره ۱۲۷ اسلامیه.
نوروز و صف طولانی گرمابه صحرا در محله امام‌خمینی(ره)
محمدرضا ریاحی‌نژاد تعریف می‌کند: گرمابه صحرا که حالا مخروبه شده است، روزی محل استحمام اهالی بود. نزدیک عید نوروز باید زودتر نوبت می‌گرفتیم تا بتوانیم از خدمات دلاک استفاده کنیم.