«قلعه چهاربرجی روحآباد» در انتهای خیابان شهیدشفیعی فعلی را برای مقابله با ترکمنتازی اینجا ساخته بودند. درِ چوبی بزرگی داشت که پشتش، سنگ بزرگی قرار میدادند. حدود سال۱۳۵۲ خود روحآبادیها قلعه را خراب کردند.
علیرضا بسکابادی ۴۸سال پیش، وقتی کودک بود، همراه خانوادهاش از روستا به شهر آمد و در خیابان شهیدبسکابادی ساکن شد؛ همانجا ازدواج کرد، بچههایش را بزرگ کرد و هنوز هم در همین خیابان زندگی میکند.
اینجا شهید اسفندیانی ۶ است؛ خیابانی که همسایهها هرروز یکدیگر را میبینند و از حال هم باخبرند و پشتشان به هم گرم است. برای کمککردن از هم پیشی میگیرند و اجازه نمیدهند مشکلات سد راه فعالیتهایشان شود.
اکبر نظرعلیزاده تعریف میکند: اواخر دهه ۶۰ از وسط خیابان موسویقوچانی ۲۴ به بعد، دیواری بود که پشت آن باغی با درختان توت بسیار قرار داشت. باغهای سرسبز، مردم را در بهار به اینجا میکشاند.
مختار توکلیپور، انتهای شهر و در بیابانی دورافتاده، زمینی آستانهای به متراژ ۲۳۰متر را به حدود ۴۰۰ هزار تومان خرید و شروع به ساخت آن برای سکونت کرد، درست جایی که الان جلالآلاحمد۷۰ است.
کاشانی۸ در محله بالاخیابان یکی از مسیرهای پرتردد زیارتی است که کسبه این گذر، آداب مهماننوازی را رعایت میکنند. یکی از این افراد مجتبی ساده، مغازهدارقدیمی این معبر است که همسایهها او را معتمد محله میدانند.
غلامعلی عضدپور تعریف میکند: هوا گرم بود و بقیه شیرخشکی که میماند، خراب میشد. ناگزیر به خرید یخچال شدیم اما تنها مال ما نبود. هرکدام از همسایهها گوشت یا مرغ میخریدند، میآوردند و توی جایخی یخچال ما میگذاشتند و همه با هم ندار بودند.