صندوق خاطرات

کوچه‌های پایین‌خیابان باریک بود اما دل‌ها بزرگ!
زهرا بلالی تعریف می‌کند: آن زمان که تعداد بچه‌های هر خانه زیاد بود و رفتن به پارک هم خیلی مرسوم نبود، در همین کوچه باریک، بازی‌های یه‌قل‌دوقل، وسط‌تنها و خط‌بازی انجام می‌دادند.
حکایت بازی بچه‌های در خانه‌های گنبدی محله لشکر
ابراهیم روحانی‌نیا از ساکنان قدیمی محله لشکر می‌گوید: اوایل دهه ۶۰ در میدان نهم آذر، خانه‌های گنبدی مخروبه و قلعه‌مانندی بود. کسی در آنها سکونت نداشت و محل تفریح و بازی نوجوانان شده بود.
حاج ذبیح اولین شعبه نفت التیمور را داشت
حاج ذبیح اولین کسی بود که در محدوده روستاهای اطراف التیمور مجوز تاسیس شعبه نفت را گرفت. او بعد از تاسیس آن التیمور، امرغان، زین‌‏الدین، هلالی، برج‏‌آباد و شیرحصار را در حوزه کاری خود قرار داد.
شوخی با جوراب پاره در کلاس قرآن حسین آمنا
جوراب پاره یکی از بچه‌ها سر کلاس معذبش کرده بود. استاد آمنا جلسه بعد با جورابی به کلاس رفت که به‌طور عمد چند سوراخ داشت؛ «موقع درس‌دادن از جا بلند شدم و عمدا جوری ایستادم که بچه‌ها سوراخ جورابم را ببینند.»
رنگ نارنجی ژیان «عمو ژیانی» هیچ وقت از یاد نمی‌رود
علی‌اکبر جغتایی معروف به عمو ژیانی مدتی است که دیگر درمیان اهالی محله بلال نیست. او در جواب کسانی که می‌گفتند چرا با ژیان کار می‌کنی، می‌گفت که «ژیان مرد است و سبک‌رو، هیچ‌جا آدم را جا نمی‌گذارد.»
خاطرات روح‌آبادی‌ها از محله امیرالمومنین
«قلعه چهار‌برجی روح‌آباد» در انتهای خیابان شهید‌شفیعی فعلی را برای مقابله با ترکمن‌تازی اینجا ساخته بودند. درِ چوبی بزرگی داشت که پشتش، سنگ بزرگی قرار می‌دادند. حدود سال‌۱۳۵۲ خود روح‌آبادی‌ها قلعه را خراب کردند.
خاطرات علیرضابسکابادی از محله شهیدبسکابادی
علیرضا بسکابادی ۴۸سال پیش، وقتی کودک بود، همراه خانواده‌اش از روستا به شهر آمد و در خیابان شهید‌بسکابادی ساکن شد؛ همان‌جا ازدواج کرد، بچه‌هایش را بزرگ کرد و هنوز هم در همین خیابان زندگی می‌کند.