۵۵ سال پیش که ربابه نخودچیان در خیابان فلسطین۱۶ ساکن شد، هنوز از آپارتمانسازی و کوچههای آسفالت خبری نبود.خاطرات ربابهخانم از اهالی محل بسیار است؛ از دوختن لباس برای رزمندگان جنگتحمیلی تا پختن سوپ افطاری برای مسجد محل.
در کوچههای وحدت همسایگانی زندگی میکنند که پیوند همسایگیشان نه کوتاه است و نه گذرا، بلکه به بلندای یک عمر است. آنها از احوال هم باخبرند و در اتفاقهای کوچک شریک میشوند.
پس از انقلاب، روستای روستای بحرآباد با بخشی از امام هادی (ع) و زمینهای ابراهیم آباد به شهرکی تبدیل شد به نام شهرک شهیدگذری. شهیدگذری نخستین شهید روحانی منطقه بود که با آغاز جنگ به خط مقدم رفت و شهید شد.
در دل هاشمیه، همسایههایی زندگی میکنند که هوای همدیگر را دارند. نقطه اشتراک بیشتر این همسایهها حضور و نقشآفرینی در برنامههای کتابخانه مسجد جوادالائمه (ع) است که خیلی از اهالی را به یکدیگر مرتبط کرده است.
خانم حسینی وقتی درباره لقمه خوراکی بچهها پرسوجو میکند، متوجه میشود لقمه یکی آنها بجای کره و مربا؛ روغن جامد و شربت سرماخوردگی است. همین اتفاق زمینه یک کار خوب را در مدرسه رقم میزند.
احمد یوسفی طی چهارسال کتابفروشی در گلشهر از دوستیهایی میگوید که در مغازهاش شکل گرفته، برنامههایی که ایدهپردازی و اجرا شده، جروبحثهایی که بچهها در ثابتکردن اینکه کدام کتاب خواندنیتر است، باهم داشتهاند.
ایده سیدمحمد طباطبایی، کار خودش را کرده است. نصب تابلوی «سیگار نمیفروشیم» در مغازه، برای مشتریهای سیگاری محله بلال، قضیه را جا انداخته است که برای خرید این یک قلم نباید به دکان او مراجعه کنند.