صندوق خاطرات - صفحه 3

داستان یک همدلی به روایت زهرا ریاحی‌نژاد
زهرا ریاحی‌نژاد برای انجام کاری ویژه به مدرسه آمده بود که با یک جمله ساده ولی صادقانه یکی از دانش‌آموزان، چهره‌اش را تغییر داد و فکرش را مشغول کرد. آن سؤال کوچک نه‌تنها آن روزش را بلکه ذهنیت زهراخانم را برای همیشه تغییر داد.
آتش‌نشانی و کوهنوردی دو دنیای پرهیجان عباس یزدپور
عباس یزدپور، آتش‌نشان کوه‌نورد بعد‌از دو سال‌و‌نیم تمرین توانسته است طرح ملی «سیمرغ کوه‌های ایران» را کامل کند؛ پروژه‌ای دشوار که صعود به ۳۱‌قله مرتفع ایران را در خود دارد. او می‌گوید هر قله برایش یادآور یکی از مأموریت‌های آتش‌نشانی است.
۴۵ سال صداقت در قصابی محله ایثار
حاج‌ حسن جوانشیر ۴۵ سال است که در یک مغازه یازده‌متری، با دادن گوشت مرغوب به دست مردم، راه صداقت را پیش گرفته است و روزگار را با برکت رزق حلال، سپری می‌کند.
همسایه‌ام را نبینم صبحم شب نمی‌شود
این سه همسایه، هروقت کاری داشته‌اند، به کمک هم آمده‌اند؛ از مشکل مالی گرفته تا درست‌کردن خانه و جابه‌جایی. کسب‌وکارشان نیز همین‌جا‌ست و همسایه‌ها آنها را کاسبان مردم‌دار، باانصاف و بااخلاق محله می‌دانند.
محله با مشارکت شهروندان زیباتر می‌شود
سید‌محمد محمدی به‌عنوان یک خبرنگار و فعال خبری، همواره انعکاس‌دهنده مشکلات محله زندگی‌اش بوده و نقش بسیاری داشته است. شعار او داشتن محله و شهری بهتر و زیباتر با مشارکت همه شهروندان است.
بهترین خاطره ورزشی پهلوان‌حسن قادرآبادی
ماجرا به روز جمعه‌ای برمی‌گردد که پهلوان‌حسن روی دور برد بود تا لحظه‌ای که تصمیم گرفت اخلاق پهلوانی را در میان گود به نمایش بگذارد و همه را مجذوب مرامش کند.
محله دانش‌آموز تلی از خاک و بیابان بود
آقا‌یدالله تعریف می‌کند: وقتی به این محله آمدیم، با آنکه خانه‌های کمی ساخته شده بود و از جوی و جدول‌کشی کوچه‌ها خبری نبود، راسته کوچه ما چند‌نهال چنار کاشته شده بود. خودم هر روز قبل رفتن به سر کار، درخت‌ها را آبیاری می‌کردم.