سیدمحمد محمدی بهعنوان یک خبرنگار و فعال خبری، همواره انعکاسدهنده مشکلات محله زندگیاش بوده و نقش بسیاری داشته است. شعار او داشتن محله و شهری بهتر و زیباتر با مشارکت همه شهروندان است.
ماجرا به روز جمعهای برمیگردد که پهلوانحسن روی دور برد بود تا لحظهای که تصمیم گرفت اخلاق پهلوانی را در میان گود به نمایش بگذارد و همه را مجذوب مرامش کند.
آقایدالله تعریف میکند: وقتی به این محله آمدیم، با آنکه خانههای کمی ساخته شده بود و از جوی و جدولکشی کوچهها خبری نبود، راسته کوچه ما چندنهال چنار کاشته شده بود. خودم هر روز قبل رفتن به سر کار، درختها را آبیاری میکردم.
صاحب اولیه خانه پریشانی، تاجری بهنام نعیمی اهل نوغان بود. بعدها در سال۱۳۶۷، پدرم که شیفته معماری خانه شده بود، آن را با مبلغ یکمیلیونودویستهزار تومان خرید. چند دانگ از خانه هم به نام مادرم ثبت شد.
اردیبهشت امسال اتفاقی برای علی رحمتنیا افتاد که هر وقت به آن فکر میکند از بهخاطرآوردنش هم ناراحت و هم خوشحال میشود.
آقامجتبی میگوید: یک شب برای خوشحالی بچهها، ملافهای روی سرم کشیدم و در پادگان راه افتادم. به سرگروهبان کشیک که رسیدم، از ترس زبانش بند آمد و به طرف دفترش فرار کرد. او فردای آنروز گفته بود باید تعداد نگهبانان را دوبرابر کنیم!
آقا فرزاد میگوید: اوایل سکونت قبض آب برای ما نمیآمد. رد لوله را گرفتیم که به کنتور برسیم؛ رسیدیم به انشعاب اصلی که یک شاهلوله بود و به سمت قاسمآباد میرفت. به شرکت آب درخواست دادیم که گفتند: بعدا کنتور میگذاریم.






