روند خشکسالی در خراسان پس از جنگ جهانی دوم
آذرماه هم به نیمه رسید و باران نبارید. دشت مشهد خشک است و زمزمه جیرهبندی آب هرروز که میگذرد، جدیتر میشود. همین موضوع هم سبب شد از چندهفته گذشته به موضوع تاریخ خشکسالی در مشهد و خراسان بپردازیم. منبع ما در این سلسلهگزارشها اخبار مطبوعات دوره قاجار و پهلوی در مشهد و کتاب «تاریخ خشکسالی در خراسانرضوی»، نوشته آقایان جواد عباسی، میلاد پرنیانی و جمشید قشنگ است.
تاکنون سه قسمت از این گزارشها چاپ شده است که در آن به وضعیت بارندگیها در ایران دوره باستان، پس از اسلام تا جنگ جهانی دوم پرداختهایم. در سطرهای پیشرو هم دامنه خشکسالی پس از جنگ جهانی دوم تا سالهای اخیر را بررسی کردهایم.
وقتی مردم برای خشکسالیها شاکی شدند
پس از جنگ جهانی دوم باتوجهبه اقدامات اصلاحی در کشاورزی و راهسازی، خشکسالیهای سخت و مرگآفرین دیگر تکرار نشدند و خشکسالی بیشتر به مشکلی اقتصادی و زحمتآفرین تبدیل شد.
این سطر را بگذارید کنار این توضیح که خشکسالیها اگرچه دیگر آدم نمیکشت، تبعات اجتماعی بیشتری پیدا کرد؛ زیرا اگر تا آن روزگار خشکسالی تنها رویدادی طبیعی بود که دلیل اتفاقافتادنش روی دوش تقدیر سنگینی میکرد و مردم گمان میکردند مشیتالهی چنین خواسته است، پس از آن، مردم فهمیدند که بخشی از این مشکل میتواند حاصل ناکارآمدی دولتها باشد و میشود به آن اعتراض کرد. ازاینرو مردمی که آگاهتر شده بودند در خشکسالیها از بانیان وضع موجود شکایت میکردند.
علاوهبراین، با تبدیل خشکسالی به یک مشکل اقتصادی، مرگومیرهای ناشی از گرسنگی هم کاهش پیدا کرد. دولتها دریافته بودند برای کاهش اثرات خشکسالی و بهحداقلرساندن بحران باید اقتصاد ملی رونق بگیرد و لازمه این کار تقویت روابط بینالمللی بود؛ ازاینرو تدبیر و دوراندیشی درمورد پدیده خشکسالی به صلح و گفتوگوی بیشتر بین ملتها کمک کرد.
وقتی خشکسالی گریبان مشهد را رها نمیکند
به گفته نویسندگان کتاب «تاریخ خشکسالیها در خراسانرضوی» بعد از جنگ جهانی دوم و بهطور مشخص در دهه۳۰ قرن ۱۴ خورشیدی با بازسازی شبکههای آبی، آرامشی نسبی بر فضای خراسان حاکم میشود. بااینحال وضعیت مشهد در این میان استثناست. درواقع آغاز دهه۳۰ مصادف میشود با توقف بارندگیها در مشهد.
در سال۱۳۳۱خورشیدی در شهر بارانی نمیبارد و این بیبارشی بر محصولات مزرعه نمونه مشهد هم اثر میگذارد و خساراتی را هم به بار میآورد: «مشهد در آن دهه (دهه ۳۰) یکی از طولانیترین خشکسالیهای خود را تجربه کرد؛ در فاصله سالهای۱۳۳۶تا۱۳۴۲خورشیدی شهر بهمدت شش سال درگیر خشکسالی بود. در سال۱۳۴۰ هم تربتحیدریه دچار خشکسالی شد که در نتیجه آن کشاورزان به بانک کشاورزی هجوم بردند.
در سال۱۳۴۱ هم کاشمر و نیشابور درگیر خشکسالی شدند. در نتیجه این خشکسالی جمعیت زیادی به شمال کشور مهاجرت کردند که این مهاجرت سبب یک تورم شدید و افسارگسیخته در این ناحیه شد. در سالهای۱۳۴۵و۱۳۴۹ خشکسالیهایی در خراسان گزارش شده است. گزارش سال۱۳۴۵ مربوط به مناطق مرزنشین سرخس است که مردم را بهشدت در تنگنا قرار داد.»
این، اما پایان ماجرا نیست و هیولای خشکسالی سر خستگی ندارد. در سال ۱۳۴۷خورشیدی در افغانستان نشانههای یک خشکسالی بلندمدت آشکار میشود که بعدها بزرگترین خشکسالی تاریخ افغانستان نام میگیرد. این خشکسالی در سال۱۳۵۰خورشیدی به اوج خود میرسد و خراسان را نیز درگیر میکند.»
آنطور که اشاره کردیم، کانون این خشکسالی افغانستان است. همین موضوع هم سبب میشود جمعیت قحطیزده بسیاری به یکباره از افغانستان حرکت کنند و در منطقه تربتجام سکنا گزینند. این مهاجرت در مدت کوتاهی نهتنها باعث میشود تربتجام هم درگیری بیشتری با خشکسالی و قحطی و گرانی موادغذایی پیدا کند، موجب میشود در کنارش ناامنی مرزی و در نتیجه امنیت منطقه نیز به خطر بیفتد.
ناگفته نماند این خشکسالی در شهرهای دیگری مانند کاشمر، درگز و مشهد نیز خسارتهای زیادی به بار میآورد و اینخسارتها درمورد مشهد چنان شدید است که تا نزدیک به سه دهه بعد نظیرش تکرار نمیشود.
در این دوران است که سپهبد عمیدی، رئیس هیئت اعزامی بازرسان شاهنشاهی به خراسان، از هجده شهرستان این استان بازدید و بیش از چهارصد شکایت مردمی از وضعیت آب زراعی دریافت میکند: «در سال۱۳۵۹ نیز استان خراسان بارش بسیار کمی داشت، اما بارش کم لزوما به معنای خشکسالی نیست و باید عوامل دیگر را نیز در نظر داشت. یکی از نشانههای خشکسالی، کاهش زمینهای زیر کشت کشاورزی و افزایش مهاجرت از روستا به شهر است. بهعنوان نمونه در روستای اسجیل، نزدیک گلمکان، در دهه۱۳۵۰خورشیدی وسعت زمینهای زیرکشت سالبهسال کم میشد. در خود گلمکان در همین زمان صحبت از کمآبی بود، بهطوریکه زمینهای زیادی بایر باقی مانده بود و جمعیت این منطقه رشد منفی داشت.»
تکرار پیدرپی خشکسالیها در دهه ۶۰ و ۷۰ قرن ۱۴ خورشیدی
در دهههای۱۳۶۰و۱۳۷۰ نیز خشکسالی همچنان بهصورت پیدرپی در استان تکرار میشود. بهطورکلی در دهه۱۳۶۰ میزان بهرهبرداری در اکثر دشتهای خراسان بیشتر از میزان تغذیه آب است و این دشتها با کسر مخزن مواجه میشوند؛ ازاینرو وزارت نیرو هرگونه بهرهبرداری جدید برای کشاورزی را ممنوع اعلام میکند.
در سال۱۳۶۳ خشکسالی سراسری در استان منجر به خسارتهایی در بخش دامداری میشود و دولت را وادار به اعطای وام و ارسال تانکر آب میکند. این روند در سال۱۳۶۴ نیز در نوار جنوبی خراسانرضوی کنونی، یعنی شهرهای تایباد خواف و گناباد، ادامه پیدا میکند. برای نمونه، در سال۱۳۶۸ شهرهای گناباد، خواف، تایباد و سرخس بیشترین خسارت را از خشکسالی تجربه میکنند.
این مهاجرت در مدت کوتاهی موجب میشود ناامنی مرزی و در نتیجه امنیت منطقه نیز به خطر بیفتد
در سال۱۳۶۹ مشهد، در سال۱۳۷۰ کاشمر و در سال۱۳۷۱ سبزوار درگیر خشکسالیهایی گذرا میشوند. در سال۱۳۷۲ نیز خشکسالی در نقاط مختلف خراسان ادامه پیدا میکند و خسارت پانصدمیلیونتومانی به بار میآورد که در آن زمان رقم درخورتوجهی است. برابر اخبار مطبوعاتی از این دوره، در سال۱۳۷۳ هم بیش از ۷۰ درصد خسارات ناشی از خشکسالی کشور متوجه خراسان است.
بهطورکلی در دهه۱۳۷۰ نشانههای توأمان خشکسالی در گوشهوکنار خراسان مشاهده میشود که تا نیمههای دهه۱۳۸۰ ادامه مییابد و سالبهسال شهرها و آبادیهای بیشتری را درگیر خود میکند. بعد از سال۱۳۷۴ که در اکثر نقاط استان ترسالی اتفاق میافتد، اکثر شهرهای خراسانرضوی درگیر خشکسالی میشوند که در کاشمر و نیشابور شدت این خشکسالی بیشتر بوده است.
روزنامههای سال ۱۳۷۵ خورشیدی درباره خشکسالیها چنین نوشتهاند: «در کلات خشکسالی باعث افت ۶۰درصدی آبهای جاری و عدم برداشت محصول از مزارع منطقه شد. در درگز نیز خشکسالی و کمبود علوفه جان ۷۰۰هزار رأس دام را تهدید کرد، زیرا مراتع درگز طی دو سال خشکسالی به پایان رسیده و نرخ جو یکونیمبرابر شده است.»
در سال۱۳۷۶ مشهد شدیدترین خشکسالی چهل سال گذشته خود را تجربه میکند و در سال۱۳۷۷ هم خشکسالی به تربتحیدریه میرسد. این خشکسالی یک دهه طول میکشد و باعث میشود کارشناسان این خشکسالی را نقطه شروع «سالهای خشک متمادی» بدانند. در سال آبی ۱۳۷۸تا۱۳۷۹ خشکسالی سراسری دیگری کشور را درگیر میکند و ضربات شدیدی به تولید علوفه وارد میشود. در این دوران، در استان خراسان بارندگی طی ۱۰ سال تا ۵۱ درصد کاهش پیدا میکند.
میانگین این بارندگیها ۷۹میلیمتر بوده است، اما در برخی شهرها از این نیز پایینتر میرود؛ مثلا در سال۱۳۷۸خورشیدی میزان بارندگی در تربتجام در شش ماه نخست سال، تنها ۳۲میلیمتر گزارش شده است. این خشکسالی علاوه بر کشاورزان به دامداران نیز آسیب زیادی وارد میکند، آنچنانکه دولت نیز قادر به جبران آن نیست.
در ادامه، بهعلت بارندگی کم و نبود بارش برف، ذخایر آبهای سطحی بهشدت کاهش مییابد و بر تولید مزارعی که از منابع فوق آبیاری میشدند، اثر میگذارد. در بخش مرزداران سرخس این خشکسالی باعث تخلیه حدود هشت آبادی میشود؛ همچنین در همین سال ۱۳۷۸ خورشیدی گناباد، سبزوار و کاشمر نیز بیشترین خشکسالی را در تاریخ خود تجربه میکنند.
در کاشمر این روند تا پنج سال ادامه مییابد. براساس سیاهه روزنامهها ادامه خشکسالیها سبب میشود دبی چشمهها در سال۱۳۷۹ اندازهگیری شود؛ پس از بررسیها هم میزان متوسط کاهش آبدهی ۴۰ درصد (برابر با ۴۴۰میلیون مترمکعب) محاسبه میشود که رقم بالایی است و میتوان از این میزان، خشکسالی آن سال را دریافت.
زمستان سال ۱۳۷۹ در شهرستانهای تربتجام و تربتحیدریه خشکسالی شدید رخ میدهد و روستاهای گناباد، خواف، کاشمر و سبزوار هم دچار قحطی مرتع میشوند. فقر زمین در این میانه امکان بهرهبرداری کشت دیم را از روستاییان میگیرد و سبب میشود خواف بزرگترین سال خشک خود در سی سال گذشته را تجربه کند.
فقر زمین (خشکی و بیحاصلی آن) موضوعی است که در این سال بسیار مطرح شده است. این طرح موضوع هم دلیل دارد. گویا قوچان برخلاف دیگرشهرهای خراسان در آخرین سال دهه ۷۰، بارندگیهایی داشته است و ۲۶۰میلیمتر بارندگی را برایش گزارش میکنند و کارشناسان نوید ترسالی را برای آن میدهند، اما این اتفاق در بهت رسانهها نهتنها رخ نمیدهد که هفت رشته کاریز این شهرستان هم خشک میشود؛ زیرا بارندگیهای آن سال به دلیل پراکندگی نامناسب، تأثیری بر رشد و نمو پوشش گیاهی، مراتع و کشت بهاره و دیم نداشته است.
بهطورکلی در سال۱۳۷۹ آب آشامیدنی در سیصد روستای استان جیرهبندی میشود و بر اثر خشکسالی، آبدهی چاهها و کاریزها در روستاهای خراسان، ۵۰تا۸۰ درصد کاهش پیدا میکند که این مشکل راهحلی جز کفشکنی چاهها (پایینتر بردن عمق چاه و لایروبی کاریزها) ندارد.
* این گزارش پنجشنبه ۱۳ آذرماه ۱۴۰۴ در شماره ۴۶۴۳ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.
