صندوق خاطرات

قصه فرار دختر خان پایین؛ ازدواج به رسم پیر پایین خیابان
دختر خان ده پایین که دل در گرو حاج علی ‏اصغر عبدالجوادی نودهی، خان‌زاده ده بالا داشت، عاقبت دل به دریا زد و شبانه ترک دیار کرد که ترک یار نکرده باشد. از سبزوار آمد و آمد و آمد تا رسید به مشهد.
خاطره ترور نافرجام محمدجواد غفوریان
جواد غفوریان تعریف می‌کند: عراقی‌ها که از سرنگونی هواپیما‌های تدارکاتی ناامید شده بودند، نقشه ترور خلبانان آن ازجمله من را کشیده بودند که البته نافرجام ماند.
روایت‌ قدیمی‌ترین قصاب سعدآباد از همسایگی با استادیوم
اصغر حسین‌نژاد می‌گوید: در دوره‌ای که خبر از غذا‌های فست‌فودی نبود، محبوب‌ترین غذای مردم مشهد، آبگوشت بود. این‌طور نبود که برنج در بازار نباشد؛ اتفاقا بهترین برنج دم‌سیاه ایرانی وجود داشت، اما گران بود.
هفت سال جانکاه مرتضی صادقی در اسارت
این آزاده تعریف می‌کند: عملیات خیبر بود؛ کنار آب سنگر گرفته بودیم و بچه‌ها همه یکی‌یکی شهید می‌شدند.شهید‌پروانه به سمت نیرو‌های خودی آمد و دستور داد تسلیم شویم اما رزمنده‌ها قبول نمی‌کردند.
تلاش‌های جواد عظیمی‌پارسا برای جمع‌آوری هویت جوادیه
بچه کوچه جوادیه ۳ سال است که شروع کرده به ثبت مفاهیم و مصادیق «همسایگی» در محله قدیمی‌اش؛ از جمع‌آوری اسناد و عکس‌ها گرفته تا مصاحبه با قدیمی‌های محل.
بازنشستگان باصفای خیابان نیاوران
محمدعلی امام‌دادی سال‌هاست بازنشسته شده‌ اما همیشه حواسش به درختان و فضای سبز هست. می‌گوید: در خیابان دور می‌زنم و اگر کسی مسافرت بود یا فراموش کرده بود به درختانش رسیدگی کند، آنها را آبیاری می‌کنم.
نوجوان محله امام‌رضا(ع)، شهید عملیات کربلای5 شد
طاهره آینه‌دار، مادر شهیدغلامرضا ابراهیمی تعریف می‌کند: بیرون از خانه بودم که گفتند چند نفر برای دیدنت آمده‌اند. قلبم گواهی می‌داد که آمده‌اند خبر شهادت پسرم را بدهند. هنگامی‌که وارد خانه شدم پرسیدم «غلامرضایم شهید شده؟»