همسایهها برای بردن سالخوردگان به زیارت امامرضا(ع) بانی میشوند. پیداکردن این خادمان سخت نیست؛ بهویژه اگر از اهالی مسجد ولیعصر (عج) در میثم شمالی۴ جویایشان شوی.
غلامعلی اللهدوست میگوید: کامیون حامل زنبورها در شیراز حوالی صبح رسید و وقتی در بار را باز کردیم، زنبورها حمله کردند و تا توانستند ما را نیش زدند. جای نیشها آنقدر میسوخت که تا چند روز بعد توان بلندشدن از جایمان را نداشتیم!
سمیه موسوی بهدلیل شکستدادن بیماری سرطان و انجام کارهای فرهنگی، الگوی خیلی از اهالی خیابان شاهد ۱۰ به حساب میآید. اما خودش میگوید: وقت مریضیام همسایهها مدام به من سر میزدند و روحیه میدادند.
در یکی از روزهای بهاری سال ۴۵ و نزدیکیهای ظهر بود که صدای مهیبی توی کوچهها پیچید، و پس از آن همهمه مردم که با شنیدن این صدا به کوچهها آمده بودند. این صدای اولین بوق قطاری است که به مشهد میرسد.
سیدحسن آزرده تعریف میکند: از اطراف چهاربرج آمدند دنبالم تا درختهایشان را پیوند بزنم. سه روز و هر روز نصف روز وقت گذاشتم و در پایان وقتی مبلغ دستمزد را خواستند و گفتم صلواتی است، تعجب کردند.
بانوان ساکن کوچه سلمان علاوهبر فعالیتهای مسجد زینالعابدین(ع)، در پایگاه بسیج طیبه هم همکاری میکنند و همین مشارکت در اجرای برنامهها باعث شده صمیمیت بیشتری داشته باشند.
به بهانه قدردانی از پانزدهمعلم قدیمی، دورهمی دانشآموزان دهه ۷۰ و ۸۰ مدرسه نور برزگر در محله مهرآباد برگزار شد؛ بچههایی که حالا بعضیهایشان با فرزند و نوه خود به مدرسه آمدهاند.