کد خبر: ۱۲۹۷۴
۳۰ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۱:۰۰
خواربارفروش محله بلال به فروش دخانیات، «نه» گفته است

خواربارفروش محله بلال به فروش دخانیات، «نه» گفته است

ایده سیدمحمد طباطبایی، کار خودش را کرده است. نصب تابلوی «سیگار نمی‌فروشیم» در مغازه، برای مشتری‌های سیگاری محله بلال، قضیه را جا انداخته است که برای خرید این یک قلم نباید به دکان او مراجعه کنند.

۲۵ سال است یا بیشتر؟ درست یادش نمی‌آید. هر چه هست، قصه چشم‌بستن از سود هنگفت فروش سیگار در مغازه خواربارفروشی سیدمحمد طباطبایی در محله بلال، قدیمی‌تر از عمر این تابلو آهنی است که درست بالای پیشخوان نصب شده است؛ تابلویی که در آن به مشتریان گفته شده است در این چاردیواری، خبری از خرید و فروش سیگار نیست.

 

ماجرای یک اطلاعیه

سیدمحمد، چهل‌وچهارمین تابستان عمرش را سپری می‌کند. نه‌فقط این شغل و مغازه، بلکه خیلی چیز‌های دیگر را هم از صاحب قاب عکس کنج دیوار به ارث برده است. خودش می‌گوید: عکس آقاجانم خدا بیامرز است؛ سیدغفار طباطبایی. مغازه را با هم اداره می‌کردیم. سال ۸۸ عمرش را داد به شما. بعد از فوت بابا، باز هم نگذاشتم پای سیگار به این مغازه باز شود.»

او کار یک مشتری را راه می‌اندازد و درباره پیشینه تابلو بالاسرش، با لبخند تعریف می‌کند: نفروختن سیگار، ایده آقاجان بود و نصب تابلو، فکر من. خدارحمت‌کرده از سیگار بیزار بود. نسبت به اسم سیگار هم حساسیت داشت انگار. به این روحیه، کم‌صبربودنش را هم اضافه کنید. وقتی کسی می‌آمد تقاضای سیگار می‌کرد، از کوره در می‌رفت و با تندی می‌گفت: نداریم!

من هم درمورد سیگار، نظر مشابهی دارم. وقتی دیدم آقاجان با آمدن هر مشتری متقاضی سیگار، اوقاتش تلخ می‌شود، تصمیم گرفتم تابلو «سیگار نمی‌فروشیم» را نصب کنم بلکه مشتری‌ها قبل از درخواست، ببینند و منصرف شوند و با سؤالشان به اعتراض آقاجان گرفتار نشوند.

 

در ما تخته نشد

ایده سیدمحمد، کار خودش را کرده است. حضور این تابلو در مغازه، برای مشتری‌های سیگاری محله بلال، قضیه را جا انداخته است که برای خرید این یک قلم نباید به دکان آقاسید در کوچه شهید صفارمشهدی یک مراجعه کنند.

او از سود فروش سیگار، تنباکو و دیگر ملزومات استعمال دخانیات خبر دارد. از سوی دیگر، مثل خیلی از ما در برهه‌هایی از زندگی با مضیقه مالی مواجه شده است بااین‌حال به سود وسوسه‌برانگیز فروش سیگار، فکر نکرده است. استدلالش را در یک جمله خلاصه می‌کند و می‌گوید: فروش این جور چیزها، سود دارد، برکت ندارد.

بعضی‌ها جوری روی سود فروش دخانیات حساب باز کرده‌اند که می‌گویند اگر سیگار نیاوریم در ِمغازه‌مان را باید تخته کنیم

وقتی از او می‌خواهیم واکنش هم‌صنف‌هایش را به این تصمیم و تبعات مالی آن بیان کند، با لبخندی کشیده‌تر از قبل می‌گوید: همه آنهایی که با هم سلام و علیک داریم، به من خرده می‌گیرند. بعضی‌هایشان جوری روی سود فروش دخانیات حساب باز کرده‌اند که می‌گویند «اگر سیگار نیاوریم در ِمغازه‌مان را باید تخته کنیم.»

حرفشان درست نیست. نمونه‌اش من و آقاجان که یک نخ سیگار نفروختیم و درِ کاسبی‌مان هم تخته نشد.

 

دریغ از یک آفرین

ایستادن بر سر یک تصمیم که ضرر ظاهری آن متوجه فروشنده است و نفع آن برای محله، چه واکنشی بین اهالی داشته است؟ می‌گوید: هیچ‌کس یک آفرین هم به ما نگفت. برخی مشتری‌هایی که اهل دود و دم نیستند هم سرزنشم می‌کنند که چرا از این سود چشم‌پوشی می‌کنی.

فهرست بلندی برای او ردیف می‌کنیم؛ از ناظران اداره بهداشت که هرازچندی برای سرکشی به مغازه آقاسید می‌آیند تا فعالان مسجد ولی‌عصر (عج)، کلانتری محله، اتحادیه خواربارفروشان و... و سؤالمان را تکرار می‌کنیم. پاسخ همان است: تشویقی در کار نبوده است.

با همان لبخند که از ابتدای گفت‌و‌گو مهمان چهره‌اش است می‌گوید: تصمیمم را براساس باور قلبی گرفته‌ام و از آن برنمی‌گردم، اما چقدر حیف که رسم تشویق کار‌های خوب، بینمان کمرنگ است.

 

* این گزارش یکشنبه ۳۰ شهریورماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۳۱ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:04
03:44