صندوق خاطرات

ترس‌های یک معلم تازه‌کار
روز‌های اول معلمی برای عادله مسافری پر از تجربه‌های نو بود؛ اما در میان همه خاطراتش یک ماجرا هیچ‌گاه از یادش نمی‌رود؛ روزی که قرار بود نماز به جماعت برگزار شود، اما ورود موش به مدرسه همه‌چیز را تغییر داد.
قرار دوچرخه‌سوارها زیر درخت توت محله کارگران
علی درویش‌زاده می‌گوید: در انتهای کوچه آبخوری قرار داشت که وقت دوچرخه‌سواری در روز‌های تابستان، از آن سیراب می‌شدیم. کنار آبخوری، درختان توت قدیمی بود که حسابی توت می‌خوردیم و دوچرخه‌سواری می‌کردیم.
مرحوم حاج‌حسن غفاری به کار خیر «نه» نمی‌گفت
آنچه نام مرحوم غفاری را در دل هم‌محله‌ای‌ها جاودانه کرد، دل بزرگ و دست بخشنده‌اش بود. در هر امر خیری پیشقدم بود؛ هیچگاه به راحتی از کنار نیازمندان نمی‌گذشت. دریغ کردن برای او واژه‌ای ناشناخته بود.
حسینیه جوادالائمه(ع) روی دست نوجوان محله می‌چرخد
محمد صدیقی می‌گوید: بیشتر کار‌ها را به‌دست بچه‌های محله می‌سپاریم. نوه‌ام، امید که امانتی الهی بود، همه کار‌های فنی و صوتی حسینیه را انجام می‌داد و حالا که دیگر بین ما نیست، بچه‌های محله بیشتر از قبل پای کار آمده‌اند.
پررنگ‌شدن دوستی‌ها در مسجدالمهدی (عج)
همسایه‌های کوچه فلسطین‌۱۳ هر‌کدام از‌هر‌طریقی که بتوانند به یکدیگر محله کمک می‌کنند. سال‌هاست که یکدیگر را می‌شناسند و دوستی و همدلی‌شان اینجا رنگ و بوی بیشتری گرفته است.
دلخوشی‌ای به نام خوشحالی همسایه‌ در ایثارگران
در دل محله ایثارگران، همسایه‌هایی سکونت دارند که حال‌و‌هوای زندگی یکدیگر را خوب درک می‌کنند؛ همیشه از حال هم خبر دارند؛ برای دختران بی‌بضاعت مراسم عروسی می‌گیرند.
مسجد انسان‌ساز چهارده معصوم (ع) در محله لشگر
مسجد چهارده‌معصوم(ع) محل حضور انسان‌های خالص، عالم و باصفایی بوده که بیشتر از هرچیزی، نام و یاد آنها در خاطره‌ها مانده‌است. شهدای زیادی از این مسجد به جبهه اعزام شدند و پاتوقی برای بچه‌هاست.