کد خبر: ۱۳۰۳۷
۰۷ مهر ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۰
بازی‌های دوران کودکی کنار بچه‌های محله انصار

بازی‌های دوران کودکی کنار بچه‌های محله انصار

آن سال‌ها در خیابان ثابتی۴ خبری از دیوار‌های سیمانی نبود، اما حالاردیف‌به‌ردیف خانه ساخته‌اند. اینجا یک زمین خاکی وسیع بود که برای ما بچه‌ها حکم استادیوم آزادی را داشت. با یک توپ پلاستیکی ساعت‌ها می‌دویدیم و خاک از سر و رویمان بلند می‌شد.

مهدی عابدین‌زاده همه زندگی‌اش را در محله انصار گذرانده‌است. سال۱۳۷۴ در همین محله به دنیا آمده، در مدارس همین محله حروف الفبا را یاد گرفته، در مساجد همین محله لباس بسیج به تن کرده و عصر‌های تابستان کنار بچه‌های همین محله فوتبال بازی کرده. حالا هم که سال‌ها از آن روز‌ها می‌گذرد، باز مسیرش از این خیابان جدا نشده و دفتر معاملات ملکی‌اش درست همان‌جایی است که روزی در آن دنبال توپ پلاستیکی‌اش می‌دویده.

از آن دست آدم‌هایی است که محله برایش یک نشانی ساده روی نقشه نیست؛ مثل تکه‌ای از وجودش است. دلش برای کوچه‌ها و همسایه‌ها می‌تپد. بار‌ها به ادارات مختلف سر زده، پیگیر مشکلات ریز و درشتی شده که زندگی هم‌محله‌ای‌ها را سخت کرده و تلاش کرده گرهی هرچند کوچک از کارشان باز کند. آقامهدی حالا وقتی که از گذشته حرف می‌زند، می‌شود رد تک‌تک خاطرات کودکی‌اش را در کوچه‌پس‌کوچه‌های این محله دید.

اینجا یعنی ابتدای خیابان ثابتی۴، حالا ردیف‌به‌ردیف خانه ساخته‌اند، ولی آن سال‌ها خبری از این دیوار‌های سیمانی نبود. اینجا یک زمین خاکی وسیع بود که برای ما بچه‌ها حکم استادیوم آزادی را داشت. با یک توپ پلاستیکی ساعت‌ها می‌دویدیم و خاک از سر و رویمان بلند می‌شد.

 

بازی‌های دوران کودکی کنار بچه‌های محله انصار

اولین مدرسه‌ای که رفتم، مدرسه شهدای تخریب بود که در حر۶۲ قرار داشت و حالا اسمش را گذاشته‌اند مصلی‌نژاد. هنوز روز اول مدرسه‌ام را خوب یادم است. حیاط پر بود از بچه‌هایی که گریه می‌کردند و دلشان نمی‌خواست از مادرشان جدا شوند. اما من ذوق روز اول مدرسه را داشتم.

 

بازی‌های دوران کودکی کنار بچه‌های محله انصار

مسجد و حسینیه امام‌رضا (ع) در کوچه ثابتی۹ سال۱۳۷۶ ساخته شد. آن روز‌ها همه اهالی دست به دست هم داده بودند تا مسجد ساخته‌شود. هرکس به اندازه توان خودش کاری می‌کرد و من هم دلم می‌خواست سهمی داشته باشم. چند روزی رفتم و ادای بزرگ‌تر‌ها را در بیل زدم در می‌آوردم.

 

بازی‌های دوران کودکی کنار بچه‌های محله انصار

یکی دیگر از تفریح‌های ما آب‌تنی در جوی پرآب همین خیابان ثابتی یک بود که حالا دیگر هیچ اثری از آن باقی نمانده. آب از چاه موتوری می‌آمد که در زمین‌های آستان قدس قرار داشت و در مسیرش باغ‌تره‌ها را سیراب می‌کرد.

 

بازی‌های دوران کودکی کنار بچه‌های محله انصار

یکی از تفریح‌های ما بچه‌ها در تابستان، بالارفتن از درخت‌های توت و شاتوت خیابان ثابتی یک بود. از تنه‌ها بالا می‌رفتیم، شاخه‌ها را می‌گرفتیم و تا دستمان پر از توت نمی‌شد پایین نمی‌آمدیم. حالا خیلی از آن درخت‌ها خشک شده و دیگر خبری از سایه و میوه‌هایشان نیست، فقط چندتایی باقی مانده‌اند.

 

بازی‌های دوران کودکی کنار بچه‌های محله انصار

انتهای خیابان ثابتی، یک زمین خالی هست؛ ماه رمضان‌ها آنجا جام رمضان برگزار می‌شد. شور و هیاهوی فوتبال شبانه همه محله را سر حال می‌آورد. اما من آن موقع خیلی کم‌سن‌وسال بودم و کسی مرا به بازی راه نمی‌داد. من هم گوشه زمین می‌ایستادم و فقط نگاه می‌کردم؛ توپ که از جلو پایم رد می‌شد، دلم می‌خواست یک بار هم که شده اجازه بدهند وارد بازی شوم.

 

* این گزارش دوشنبه ۷ مهرماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۴۱ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:04
03:44