
روایت حمیدفخرایی از باغهای توت محله هفده شهریور
اصالتا نیشابوری است و وقتی پدرش، دست خانواده را گرفت و سال۱۳۶۸ راهی مشهد و محله هفدهشهریور شد، حمید فخرایی تنها هفتسال داشت. در همین محله هفدهشهریور قد کشید؛ محلهای که در قدیم، درختان توت بر کوچههای آن سایه افکنده و خانهها تعدادشان بسیار کمتر از امروز بود.
حالا ساکن خیابان یاران۲۴ است و هر سمت از این محله را که نگاه میکند، به یاد خاطرات کودکی و قدکشیدنش میافتد.
فخرایی عضو هیئتامنای مسجد عباسبنعلی (ع)، معاون اتحادیه فیروزه مشهد، بازرس شرکت تعاونی فیروزهتراشان مشهد و رئیس شورای اجتماعی محله هفدهشهریور است. هر آنچه را دارد، مدیون پدرش، مرحوم اسماعیل فخرایی، استادکار اسبق معدن فیروزه نیشابور و از معتمدین محله میداند.
سال۶۸ به پاس ۳۵ سال خدمت صادقانه پدرم به او خودرو رنویی دادند. پدر با فروش آن، خانهای بین شهیدشیرودی ۷ و ۹ خرید. تابستان با بچهها روی پشتبام خانه، کاغذباد درست میکردیم. یکبار نخ دو تا دوک را به کاغذبادمان گره زدیم و تا نزدیکیهای بازار رضا دنبالش رفتیم تا نخ تمام شد.
باغ مرحوم ریختگر، دیواربهدیوار خانهمان بود. باغی یکهکتاری که مملو از درختان توت بود. وسط آن هم استخر بزرگی قرار داشت که در آن ماهیهای رنگی ریخته بودند. با اجازه صاحب باغ، با بچهها از توتهای سفید و قرمز میچیدیم. حالا از آن باغ بزرگ، چند درخت توت بیشتر باقی نمانده است.
باغ یکقِرانی روبهروی خانهمان بود. در گذشته، هرکس میخواست از آب یا فضایش استفاده کند، باید یکقِران پول میپرداخت. با بچههای محله هرروز عصر مقابل همین باغ، بساط فوتبالبازی ما به راه بود. حالا این فضا تبدیل به زمین خاکی و بخشی از آن تبدیل به مجتمع مسکونی شده و تنها چند درخت از آن باقی مانده است.
کمی بالاتر ازمجتمع گردشگری باباقدرت، یک مغازه آلومینیومفروشی بود که دهه۷۰ و ۸۰ در نیمهشعبان جشن مفصلی میگرفت. من و دوستانم به مراسم این مغازهدار میرفتیم و کمک میکردیم. صاحب مغازه که فوت کرد، این مراسم هم تعطیل شد.
در دهه ۶۰ و ۷۰ چای «شورا» را با آن پاکت زردرنگش در انتهای کوچه بستهبندی میکردند. هنگامیکه کامیونها، چای را میآوردند، کارگران در محوطه مشغول بستهبندی میشدند. کار ما سرککشیدن به این انبار و نگاهکردن به کار کارگران بود. حالا از آن محیط فقط چند انبار مانده است که صاحبان کارخانه از آن استفاده میکنند.
در مسجد عباسبنعلی (ع) که بین یاران ۷ و ۹ قرار دارد، اهالی روستاهای معدنی نیشابور مقیم مشهد، عزاداری میکنند. قدیم در مراسمی تصمیم گرفته شد که یک مسجد برای خودمان راهاندازی کنیم. هیئتامنا تشکیل دادند و برای خرید زمین اقدام کردند. یادم میآید هنوز مسجد ساخته نشده بود که زیر سقف چادری، مراسم تاسوعا و عاشورا برگزار میشد.
* این گزارش سهشنبه ۱۷ تیرماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۱۸ شهرآرامحله منطقه ۷ و ۸ چاپ شده است.