حمید فخرایی تعریف میکند: باغ یکقِرانی روبهروی خانهمان بود. در گذشته، هرکس میخواست از آب یا فضایش استفاده کند، باید یکقِران پول میپرداخت. با بچههای محله هرروز عصر مقابل همین باغ، بساط فوتبالبازی ما به راه بود.
هفده شهریور تا سال ۱۳۴۰ مزرعه سرسبزی بود خارج از دروازه شهر که در آن کشت و زرع میشد. به تدریج ساختمانهای مسکونی و اماکن تجاری جایگزین شدند. میدان ۱۷شهریور پیش ازانقلاب به «کوروش» معروف بود، اما سال ۱۳۵۸ بهدلیل واقعه جمعه سیاه،به۱۷شهریور تغییرنام پیدا کرد. برجهای تجاری مزیتهای گردشگری این محله است.

بیماری ام اس تکتم شریفی را به اینجا رسانده که حالا دیگر نه دستی برای نوشتن دارد و نه پایی برای راه رفتن، اما زبانش مانند انگشتی توانا در صفحه گوشی میچرخد و مینویسد.
حسین آمنا استاد محبوب و سرشناس قرآن است و همین برای معرفیاش کافی است. روش تدریسش متفاوت است و هنرهای مختلف را به خدمت قرآن میآورد تا حتی طنز هم در برابر آموزشِ او سر خم کند.
در کاروانسرای باباقدرت تعدادی حجره برای مبادلات تجاری وجود داشت که از سوی آستانقدس به افراد مختلف اجاره داده میشد. باباقدرت بهدلیل قرار گرفتن در مسیر اصلی حرکت کاروانهای زائران، از نظر فعالیتهای اقتصادی و تجاری رونق خوبی داشت.
طولانیبودن مسیر رسیدن به محل کار، باعث شد غلامحسین سنگتراش برای زندگی این محله را انتخاب کند. از نظر او هفدهشهریور محدودهای قدیمی و آرام است که همسایهها در آن، ارتباطی گرم و صمیمی با یکدیگر دارند.
دبستان دولتی گوهرشاد در کوچه روشنایی سابق که به کوچه خامنهای نیز معروف است، خاطرات زیادی را از دوران انقلاب در حافظه معصومه شیخبرادران ماندگار کرده است.
زکیه لسانی مبلّغ و سخنوری است که در سالهای پیش از انقلاب بارها دستگیر شد و پروندۀ سیاسی و سابقه حبساش در زندانهای برخی از شهرستانهای خراسان موجود است.