
طراح لباس ۱۶ ساله محله ۱۷ شهریور است
روزگاری انسانها برای پوشش از برگ درختان و پوست حیوانات بهره میبردند و امروز آن پوشش عجیب جای خود را به لباسهایی فاخر و در شأن داده است؛ لباسهایی که هر کدام معرف فرهنگ یک جامعه است و هر یک، حرفی برای گفتن دارد.
در گوشه و کنار محلههای ما هم هنوز آدمهای خوشذوقی پیدا میشوند که با سنوسال کم هنرهای دستشان را به نمایش میگذارند. محله ۱۷ شهریور مشهد یکی از همان محلههایی است که یک هنرمند زبردست دارد که از هر انگشتش یک هنر میریزد. زهرا یعقوبی هنرمند ۱۶ ساله محله ما از آرزوهایش برای ما میگوید.
آرزو برجوانان عیب نیست
با این هنرمند محلهمان حرف از آرزوها را پیش میکشیم و او هم ضربالمثل معروف «آرزو بر جوانان عیب نیست» را دستاویزی میکند و میگوید: راستش را بخواهید، بزرگترین آرزویم این است که روزی بتوانم طراح لباس شوم، بهویژه لباسهای عروس و نوزاد؛ البته گاهی به طراحی لباس بازیگران هم فکر میکنم اما شاید بهتر باشد این کار را بعد از کسب تجربه و اگر خدا بخواهد در سالهای آینده انجام دهم.
بزرگترین آرزویم این است که روزی بتوانم طراح لباس شوم، بهویژه لباسهای عروس و نوزاد
عاشق کارهای هنری هستم
این نوجوان هنرمند محله ما که خواهرهایش لقب «زینتبخش خانه» را به او دادهاند، ادامه میدهد: عاشق کارهای هنری هستم و برای همین علاوهبر دوختودوز، ترام هم طراحی میکنم. سعی کرده ام تمام تابلوهای خانهمان را با هنر دست خودم خلق کنم و با کارهای هنری که انجام میدهم اطرافیانم را خوشحال کنم.
دوست دارم افتخارآفرین باشم
در فضای گرم و صمیمی اتاق زهرا از هر چیزی نشانهای یافت میشود، قفسه کتابهایش نشانی از دانشآموز بودن والبته شاگرد اولیاش است و سفالها، مداد رنگیها و لحافهای زیبای سرویس سیسمونی نوزاد، نشانی از هنرمندیهایش. شاید در اتاق پر از رنگ و طرح او نشانی از ورزش نباشد ولی میگوید: به آیروبیک علاقه دارم و هر وقت فرصتی پیدا کنم، به باشگاه میروم و روح و جسمم را با استفاده از چند حرکت کششی تازه میکنم. او بین صحبتهایش اشارهای به کاراته هم میکند و معتقد است در هر کاری تا اندازهای دستی دارد.
زهرا یعقوبی دوست دارد از هر نظر انسان کاملی باشد و به قول خودش روزی به کمال برسد. «به امید اینکه روزی بتوانم به جایی برسم و برای پدر و مادرم افتخارآفرین باشم»، این جمله زهراست که به ما میگوید و ادامه میدهد: همه تلاشم را میکنم تا به اهدافم برسم.
این نوجوان هنرمند، با بیان یک آرزو از دادن زکات هنرش میگوید و اینکه دوست دارد روزی در مناطق محروم و کمبرخوردار شهرش برای علاقهمندان به هنر طراحی دوخت، کلاس آموزشی برگزارکند.
دغدغهام، ادامه تحصیل است
زهرا یعقوبی مهمترین دغدغه این روزهایش را تمام کردن درسش در هنرستان عنوان میکند و میگوید: همه تلاشم را برای موفقیت در درسهای هنرستان کردم تا بتوانم بعد از آن در رشته طراحی دوخت دانشگاه ادامه تحصیل دهم.
انجام تکالیف، کار خودم بود
لابهلای صحبتهایش خاطراتی هم بازگو میکند: یادم است یک شب باید هم کار طراحی ترام را تمام میکردم و هم تکلیف دوخت و دوز را انجام میدادم. آن شب خواهرم مثل همیشه به کمکم آمد تا طرح ترام را انجام دهد ولی متاسفانه به جای قلم مشکی از قلم قرمز استفاده کرد و من مجبورشدم آن شب را تا صبح بیدار بمانم و دوباره طراحی را با قلم مشکی برای فردا صبح آماده کنم.
زمان انتخاب رشته، علاقه به کارهای هنری انگیزهای برای زهرا یعقوبی میشود و با اینکه شاگرد اول است، رشته طراحی دوخت را برخلاف انتظار بقیه انتخاب میکند. با اینکه زهرا ابتدای راه است و باید به انتظار موفقیتهایش در آینده نشست اما گلهای هم از هزینههای تهیه مواد اولیه کارش دارد و هنر را کار عشق و علاقه میخواند و نه شغلی که به فکر درآمدهای آن باشد.
* این گزارش سه شنبه، ۳ بهمن ۹۱ در شماره ۴۰ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.