مجتبی کاشانی هسته عملی جامعه یاوری فرهنگی را شکل میدهد، او از اوایل دهه ۶۰ به جنوب خراسان و مناطق محروم میرود، فقر آموزشی را از نزدیک میبیند و تصمیم میگیرد به جای کار نمادین، سراغ ساخت مدرسه و ایجاد زیرساخت برود.
زهره خیابانی بیستسال است که با بافتنی، حال خوب را به خود و دیگران، هدیه میدهد؛ بافتنیهایی با طرحهای فانتزی که لبخند را به لب کودکان مینشاند و امیدآفرین است برای بانوانی که زندگیشان با نیاز به استقلال مالی، گره خورده است.
مغازه محمد برزو، برای خیلیها جذاب است، او کارهای بسیاری میکند؛ حکاکی روی سنگ قبر، قلمزنی بر ظروف مختلف، ساخت و فروش صنایع دستی و...اما مهمترین هنری که ما او را با آن میشناسیم، نقاشی است.
مجید دولتی، هنرمند محله کارخانه قند، در مسیری پرفرازونشیب، هنر را با ورزش درآمیخته است. او اکنون با قلم خود، فرهنگ پارسی را زنده نگه میدارد و باور دارد که هویت راستین، در گرو پیوند با هنر نیاکان است.
۸۰ درصد هنر نقاشیام را تجربی آموختم و همیشه از کودکی دوست داشتم شاگردانی داشته باشم و آنها را با این هنر زیبا آشنا کنم، تا اینکه بالاخره سال گذشته یکی از شاگردانم رتبه نخست نقاشی را در سطح کشور کسب کرد.
ابوالحسنخان شاگرد یگانهاستاد نقاشی اواخر قاجار و اوایل پهلوی، کمالالملک غفاری بود. او در طول عمرش آثار زیادی به جا گذاشته است که بیشترین آنها مربوط به فردوسی است.
این هنرمند میگوید: علاقهای که معلم خوشنویسی پایه اول راهنمایی با نوشتن حرف «و» در کلمه «تو» در من زنده کرد تا مدتها بعد هم با من بود و نمیتوانستم از آن چشمپوشی کنم. از خانوادهام خواستم در کلاس خوشنویسی ثبتنامم کنند.






