قبل از دهه ۵۰ بیشتر زمینهای خیابان نسترن، محلی برای کشت صیفیجاتی ازجمله خربزه و طالبی بوده است.
هفده شهریور تا سال ۱۳۴۰ مزرعه سرسبزی بود خارج از دروازه شهر که در آن کشت و زرع میشد. به تدریج ساختمانهای مسکونی و اماکن تجاری جایگزین شدند. میدان ۱۷شهریور پیش ازانقلاب به «کوروش» معروف بود، اما سال ۱۳۵۸ بهدلیل واقعه جمعه سیاه،به۱۷شهریور تغییرنام پیدا کرد. بازاررضا مزیتهای گردشگری این محله است.

همه میدانند حاجاحمد روزش را با زیارت حضرترضا (ع) شروع میکند؛ «همسایگی با حضرت نعمت بزرگی است، اگر یک روز به پابوسی آقا نروم، دلم میگیرد.»
علی با ورود به سن نوجوانی، در کلاسهای آموزش امداد و نجات هلالاحمر ثبتنام میکند و به دنبال آن، عضو گروه دوامثامن شهرداری منطقه7 نیز میشود.
در این بین از علاقه و ذوق هنری خود هم چشمپوشی نکرده است. او چندین داستان کوتاه نوشته است.
الهام ابراهیمیمجرد هنر نقاشی را بدون اینکه کلاس یا دورهای ببیند شروع میکند. به همین دلیل است که روش نقاشی او روی بوم با سایر نقاشان تفاوت دارد. نقاش محله 17شهریور با تکیه بر همین تفاوت نیز نقاشی و طراحی لباس را با هم ترکیب کرده و تولیداتی روانه بازار میکند که طرفداران خاص خود را دارد. این هنرمند که اکنون بیشتر وقتش را صرف امور خیریه میکند بهتازگی تولید تابلوهای نقاشی برجسته با کمک مواد مختلف را شروع کرده است.
برخی مشاغل همیشه مورد نیاز مردم هستند و با پیشرفت تکنولوژی، نیاز مردم به آن بیشتر هم میشود. درست مانند خدمات خودرویی که تمام افرادی که وسیله نقلیه دارند گذرشان به این حرفه خواهد افتاد. بیشتر آنهایی که خودرو دارند حتما در روزهای قبل از نوروز سری به مغازه تنظیم موتور زدهاند تا از صحت و سلامت خودروشان مطمئن شوند و به سفر یا گردشهای بیرون شهر بروند. عبدالرزاق منصوری، کاسب قدیمی محله 17شهریور، است که 30سال است در این حرفه مشغول است.
اگر چهره یا سن و سالش را نمی دیدیم گفتن اینکه فقط 17سال دارد برای ما نیز جای تعجب داشت، با دقت و وسواس زیاد از کلمات استفاده می کند و حواسش کامل جمع است که پاسخ هر سؤالی را باید چگونه بدهد، چهار سال کار کردن به عنوان مجری رادیو به او یاد داده که صحبتش را به موقع تمام کند و از زیاده گویی بپرهیزد. سیده محدثه شفیع زاده نوجوان محله 17شهریور است که با وجود سن کم، تجربه اجرای رادیویی در صدای خراسان و رادیو ملی زیارت و همچنین اجرای روی صحنه را دارد.
ازآنجاکه مشهد در گذشته، یکی از قطبهای فرشبافی کشور محسوب میشده است، جرقه ایجاد کارخانه پشم و نخ برای مصرف در این صنعت، از دوره پهلوی اول زده میشود و برای ایجاد آن از همهجا، حتی از زرتشتیان هندوستان نیز کمک میگیرند. اهمیت این رویداد برای آن دوران چنان است که تا مدتها، بوق کارخانه نخریسی به زنگ آغاز و پایان کار در مشهد تبدیل میشود ولی بهدلیل اینکه این محدوده هنوز جزو منطقه شهری نبوده، کسی در آنجا سکونت نداشته است اما در پی سیل ویرانگر سال1329خورشیدی همهچیز تغییر میکند. ماجرا از این قرار است که در این سال، سیل بزرگی در مشهد رخ میدهد که سبب خرابی برخی خانهها میشود.
پس از آن با تمهیداتی که ازسوی آستان قدس صورت میگیرد، تعدادی خانه، پشت یکی از دروازههای مشهد نزدیک کارخانه، که حیطهمانند (زمینهای سبزیکاری) بوده است و بعدها با گسترش مشهد به محدوده شهری متصل میشود، میسازند.