
روضه محله هفده شهریور به رسم «تَشتگذاری» اردبیلیها برپا میشود
هرسال که ماه محرم آغاز میشود، چندین و چند خبرنگار و گردشگر به اردبیل میروند تا مراسمی را از نزدیک ببینند که قدمت آن به دوران صفویه میرسد؛ رسمی که به آن «تشتگذاری» میگویند، اما ما برای دیدن یا شرکت کردن در این مراسم، لازم نیست هزاروچندصدکیلومتر راه را طی کنیم تا به اردبیل برسیم. بیش از ۴۰ سال است که خانواده نباتیمقدم این رسم چندصدساله را در مشهد بهپا میدارند.
به گفتگو با ودود نباتیمقدم نشستیم که ۱۰ سال است در زیرزمین خانهاش در محله ۱۷ شهریور، هم روضه قدیمی پدرش را برگزار میکند و هم مراسم عزاداری ویژه اردبیلیها یعنی «تشتگذاری» را.
قصه مهاجرت از اردبیل به مشهد
داستان خانواده نباتیمقدم از آنجایی شروع میشود که پدر خانواده برای حفظ دین و ایمان فرزندانش تصمیم به مهاجرت از شهر آباواجدادیاش میگیرد. ودود نباتیمقدم قصه ترک بَلَد را که حالا ۴۱ سال از آن گذشته است، اینطور شرح میدهد: قبل از انقلاب بهدلیل آبوهوای پاک و جاذبههای توریستی که در اردبیل وجود داشت، گردشگران خارجی و ایرانی زیادی به شهر ما رفتوآمد میکردند.
ازآنجاکه پدرم فردی بسیار مذهبی بود، فکر میکرد رفتوآمد گردشگران با فرهنگهای مختلف در شهر روی بچههایش تاثیر میگذارد و آنها را به راه ناصواب میکشاند؛ به همین دلیل در سال۱۳۵۳ پدرم خانه و مغازهاش را در اردبیل فروخت و تصمیم گرفت که از اردبیل مهاجرت کنیم.
داستان خانواده نباتیمقدم از آنجایی شروع میشود که پدر خانواده تصمیم به مهاجرت از شهر آباواجدادیاش میگیرد
در ابتدای امر، او یک مغازه در شهر قم در بازاری در نزدیکی قبرستان شیخان خرید و تصمیم داشت آنجا بمانیم، اما بعد از اینکه آیتا... موسویاردبیلی متوجه شده بودند که پدرم قصد مهاجرت از شهر اردبیل را دارد، به ایشان توصیه کردند به مشهد برود.
ایشان گفته بودند قم، گرم است و فرزندانت طاقت گرمای آنجا را ندارند. بهدلیل همین این توصیه بود که از همان موقع به مشهد مهاجرت کردیم و در این شهر ساکن شدیم.
پدرم امین روحانیان اردبیل بود
نباتیمقدم در میان صحبتهایش از آیتا... موسویاردبیلی، از روحانیان بنام اردبیل و رابطهاش با پدر خود میگوید: پدر من در اردبیل خواروبارفروشی داشت. خاطرم هست اجناس مغازهاش همیشه مرغوب بود و بهدلیل اینکه فردی بسیار مذهبی بود، با بیشتر علما رفتوآمد داشت.
او نمایندگی مجله «مکتب اسلام» را داشت که قبل از انقلاب منتشر میشد. بهدلیل همین رابطه و شناخت آیتا... از پدرم، تامین مایحتاج خانه ایشان با ما بود. شاید مهاجرت آیتا... موسویاردبیلی به تهران، قبل از آمدن ما به مشهد، رابطه دوستانه پدرم با ایشان را عمیقتر کرده بود.
روضهای قدیمی در حسینیهای خانگی
ودود نباتیمقدم اکنون میراثدار روضهای است که سالها پیش، پدرش بنیان نهاده است. هرچند پدرش فوت کرده، این عزاداری هنوز مطابق وصیت او در زیرزمین خانه که حالا تبدیل به حسینیهای کوچک شده است، برگزار میشود.
او بیان میکند: این حسینیه از سال ۱۳۸۵ که ما به محله ۱۷ شهریور نقل مکان کردیم، ایجاد شده است، ولی از زمانیکه من بهخاطر دارم، پدرم همیشه در خانه روضه برپا میکرد و همیشه هم علاقه داشت که این مراسم را صبحها برگزار کند.
قبل از جنگ، در دهه اول محرم به مدت ۱۳ شب بهصورت مداوم در خانه روضه داشتیم. بعد از شروع جنگ و بهدلیل رفتوآمد مکرر ایشان به جبهه، بین جلسات روضه کمی وقفه افتاد ولی بعد از جنگ دوباره بهصورت مرتب و مداوم تا همین امروز، این روضهها به همان صورتیکه پدرم وصیت کرده است، ادامه دارد.
نباتیمقدم از قدمت روضهای میگوید که برگزار میکند: قبل از نقل مکان ما به خیابان عنصری، این روضه در خیابان چهنو برگزار میشد. هرچند خانه ما بسیار کوچک بود، جمعیت زیادی برای شرکت در عزاداری به آنجا میآمدند.
البته هنوز هم بهدلیل قدمت، سنتی برپا شدن و بدون تشریفات بودن این روضه، مردم ارادت خاصی به آن دارند و هرساله جمعیت زیادی برای حضور در مراسم عزاداری اباعبدا... الحسین (ع) به این حسینیه میآیند.
شبیهخوانی از اردبیل تا مشهد
ارادت این خانواده به امامحسین (ع) به همینجا ختم نمیشود؛ حاجودود از شبیهخوانیهایی که پدرش در اردبیل و مشهد برگزار میکرده است، سخن به میان میآورد و میگوید: پدرم یکی از برگزارکنندگان و بهزبانی دیگرازکارگردانان شبیهخوانی در اردبیل بود و این مراسم را در شهر خودمان اجرا میکرد.
پدرم یکی از برگزارکنندگان شبیهخوانی در اردبیل بود و این مراسم را در شهر خودمان اجرا میکرد
بعد از مهاجرت به مشهد هم شبیهخوانی تعطیل نشد و پدرم چندین سال بهصورت مداوم در مشهد مراسم شبیهخوانی را برپا کرد. بعد از انقلاب هم ایشان اجازهنامهای از تولیت آستان قدس رضوی گرفتند و این مراسم مذهبی را در یکی از صحنهای حرم مطهر امامرضا (ع) برپا میکردند.
برای تماشای این مراسم، مردم زیادی جمع میشدند و بسیار شلوغ میشد، اما بعد از چند سال بهدلیل ازدحام جمعیت و ایستادن مردان و زنان در کنار یکدیگر، پدرم مراسم را تعطیل کرد تا ناخواسته موجب گناه نشود.
مراسمی با قدمت نیمقرن
روضه حسینیه خانگی محله ۱۷ شهریور، ویژگی خاصی دارد که آن را از بقیه روضهها متمایز میکند و آن چیزی نیست جز احیای رسم پانصدساله «تشتگذاری» که از دوران صفویه بهیادگار مانده است و همهساله در اردبیل برپا میشود، اما اینبار به جای مساجد و تکایای این شهر، با تمام جزئیاتش در یکی از کوچهپسکوچههای مشهد برگزار میشود.
نباتیمقدم این رسم کهن را این گونه برای ما بازگو میکند: «تشتگذاری» یکی از رسوم قدیم عزاداری تُرکزبانان در اردبیل است که پدرم درباره آن میگفت در یک تشت به یاد لب تشنه امامحسین (ع) و یاران ایشان آبی ریخته میشود.
شیوه اجرای آن اینگونه است که از یک مکان، تشتی مسی را همراه با عزاداری برمیدارند و یک یا دوبار در مسجد دورمیدهند و بر آن عزاداری میکنند و بعد از اینکه تشت را در جایگاه تعیینشدهاش در مسجد قرار دادند، فرد یا افرادی که پاک و تمیز هستند، با کوزه درون تشت مسی آب میریزند و آن را پر میکنند.
بعد از اینکه مراسم پایان یافت، هرکس که حاجت یا مشکلی دارد، یک جرعه از این آب مینوشد. بسیاری از افرادی که از این آب استفاده کردهاند، حاجت خودشان را گرفتهاند.
در مساجد اردبیل، تشتهای مسی بسیار بزرگ یا چندین تشت را برای این کار آماده میکنند و اصلا سکویی مخصوص قرار دادن تشت وجود دارد و این آب بدون اینکه فاسد شود یا بو بگیرد، تا آخر ماه محرم و صفر باقی میماند و مردم از آن استفاده میکنند.
زمانیکه در اردبیل بودیم، مراسم تشتگذاری را در خانه انجام میدادیم. به مشهد هم که آمدیم، باز همین مراسم را با همه جزئیاتش انجام میدادیم و اینجا هم که هستیم، مردم بسیاری میآیند؛ چه از مشهد و چه از شهرهای دیگر و از آبی که ما در مراسم تشتگذاری نگهمیداریم، برای گرفتن حاجت و رفع گرفتاری میبرند.
حاجودود به پارچه پشت سرش که نام مقدس امامحسین (ع) و حضرت عباس (ع) بر آن نقش بسته است، اشاره میکند و ادامه میدهد: این پرچم را یکی از دوستان ما در اردبیل بعد از حاجت گرفتن از همین آب تشتگذاری، برایمان فرستاده است.
همچنین یکی دیگر از آشنایان ما که در روضه هم خدمت میکند، صاحب فرزند نمیشد که به برکت نام امامحسین (ع) و همین آب که نام ایشان و اهلبیت (ع) بر آن برده میشود، صاحب اولاد شده است.
از نهر فرات تا سقاخانه حرم
نباتیمقدم درباره آبی که درون تشت ریخته میشود، میگوید: ما مقداری از آب نیسان را که بر آن دعا خوانده شده است، در این تشت میریزیم.
همچنین بعد از هرسفری که به کربلا مشرف میشویم، آب فرات را همراه خودمان میآوریم و آب سقاخانه حرم امامرضا (ع) را هم به نیت تبرک، درون این تشت مسی میریزیم و آنهایی که به این مسائل اعتقاد دارند، هرساله میآیند و از این آب استفاده میکنند؛ مثلا ایام شهادت حضرت رضا (ع) از تهران برای عزاداری به حسینیه ما میآیند و به نیت شفا از این آب متبرک، هم میخورند و هم میبرند.»
تنها مراسم تشتگذاری مشهد
سالهای زیادی است که هیئات و مجالسی که منتسب به اردبیلیها در مشهد برگزار میشود، دیگر مراسم تشتگذاری را انجام نمیدهند و فقط خانواده نباتیمقدم هستند که در این شهر این رسم را اجرا میکنند.
نباتیمقدم در اینباره میگوید: سابق بر این در ایام محرم، هفتهشت مکان دیگر در شهر مشهد مراسم تشتگذاری را هرچند بهصورت ساده و در خانههای کوچک، برگزار میکردند ولی با فوت بزرگترها، جوانان به هردلیلی علاقهای به برگزاری این رسم قدیمی ندارند و تاجاییکه من اطلاع دارم، تنها خانوادهای در مشهد که هنوز با سنت تشتگذاری، عزاداری را انجام میدهد، خانواده ماست.
تخممرغ اسرائیلی و جریمه ساواک!
ودود نباتیمقدم خاطرات زیادی از روزهای انقلاب و پدر انقلابیاش دارد. او روزهایی را به یاد میآورد که ساواک، پدرش را به بهانههای مختلف دستگیر کرده و با خود برده است.
در همین زمینه میگوید: پدرم در مغازه خواروبارفروشیاش فقط تخممرغ محلی میفروخت و زمانی هم که تخممرغهای کارخانهای که مردم به آنها اسرائیلی میگفتند به بازار آمد، به هیچ عنوان از آن محصول عرضه نکرد و اتاق اصناف آن موقع به دستور ساواک، او را جریمه کرد. همچنین، چون مغازه پدرم یکی از محلهای فروش و عرضه مجله مکتب اسلام بود، بارها ساواک آمد و او را تهدید یا بازداشت کرد.
* این گزارش سه شنبه، ۱۰ آذر ۹۴ در شماره ۱۷۲ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.