کوهنوردی پیر و جوان ندارد. از پیرمرد نود ساله تا نوجوان شانزده ساله مثل امیر محمد دانایی را میتوان در گروههایی دید که در این عرصه فعالند و همه این افراد دوشادوش هم حرکت می کنند.
کریم جشنی در نمایش رادیویی «یکتکه از ماه» داستان مقطعی از زندگی جهادگر شهیدمهندس محمد طرحچی را روایت میکند. شهید نخبۀ محلۀ «شهیدهاشمینژاد» که کمتر از او شنیدهایم.
عدهای فکر میکنند که نامهایی که برای معابر و خیابانها انتخاب شده است، صرفا یک اسم است و بهراحتی میشود آن را تغییر داد اما این طور نیست. مردم هم بیشتر مواقع درمقابل چنین تغییراتی مقاومت میکنند.
حجتالاسلام محمد فخر اکبری چهلساله، روحانی خندان و بانشاطی است که بزرگشده شهرک رجایی و ساکن کوی کارمندان است. او بیشاز ۱۴ سال است که در دارالهدایه حرم مطهر برای کودکان برنامه اجرا میکند.
طوبی خانم میگوید: خانه داروغه ملکی بود که غلامرضا داداللهی، پدر بزرگ من، آن را خریده بود. وقتی هم که فوت کرد این خانه به ورثه که یکیشان مادر من بود رسید و بعد هم به هیئت یزدیها فروخته شد.
احسان محمدزاده و حمید درافشان، دو جوان دههشصتی محله بلال، استارتاپ جذابی را راهاندازی کردهاند و قرار است هم فرهنگ صرفهجویی را در میان مردم جا بیندازند و هم اینکه یک راهکار عملی ارائه دهند.
تا کنون روایتهایی زیادی از آزادگان شنیدهایم، اما در این بین آزادههایی هم هستند که داستان اسارتشان کمتر خوانده و شنیده شده است. آزادههایی که به دست منافقین، کومله و دموکراتها در غرب کشور به اسارت درآمدند.
زورخانه شهید احمدی برخلاف دیگر گودهای مشهد، پر از باستانیکاران جوان است و اصلا همین نسل سومیهای این زورخانه، چراغش را روشن نگه داشتهاند اما در میان این بروبچههای پرانرژی، حاج علی خاکسار بدجور خودنمایی میکند.
اوضاع صنایع دستی مشهد هم متأثر از وضعیت کشور است، آنطور که به نظر میرسد چندان وضعیت جالبی ندارد و کارگاههای زیادی روز به روز در حال تعطیلشدن هستند.
شیخ صفر رضایی پیرمردی ۹۰ ساله است که نیمی از عمرش را برای مردههای قرقی تلقین خوانده است. وقتی پیش مردم اسمش را میآوریم، همه لبخندی میزنند و میگویند: فلانی را میگویید؟