
عزاداری اقوام در هیئت مشهد
چه تفاوتی میکند بگوییم محرم، کربلا، امام حسین (ع) یا عاشورا؛ وقتی هر کلمه هم سطح و هم ردیف دیگری میتواند با قدرت هرچه تمامتر پرتمان کند به یک برهه تاریخی مهم که سالیان دراز از وقوع آن گذشته، اما همچنان درد و داغ آن نقطه اشتراک زندگی همه شیعیان است.
این روزها بیشتر و بهتر از هر زمان دیگری، وفاق و انسجامی را به ما یادآوری میکند که مشابه آن در هیچ زمان و مکان دیگری تکرارشدنی نیست. در و دیوار شهر و پرچمهای سیاه رنگ کوچک و بزرگی که از آن آویزان است حتما گواه و شاهد خوبی برای این یکپارچگی است. توفیری هم ندارد که اصل و نسبمان به کجا برمی گردد و مال کدام شهر و دیار هستیم و کدام آب و خاک.
با هر ملیتی و هر قومیتی این روزها سرپناه همه ما شده است سایه بانی که با نام امام حسین (ع) گره خورده و سرزمین کربلایش. مشهد بدون شک گواه خیلی خوبی برای یادآوری این یک رنگی و همدلی است. گلشهر و ساکنان افغانستانی اش، شهرک شهید بهشتی و جنوبیهای خون گرمش، نجفیها و آذریها و کرمانیها و کرمانجها که هرکدامشان هیئتهای منحصر به خودشان را در شهر برپا میکنند، بهترین مهر تأیید برای این قضیهاند.
تمامشان یک هدف دارند و آن زنده نگه داشتن یاد کربلا و صاحبان آن است، اما هر کدام با شیوه و سبک و سیاق خویش. روایتهای زیر ماحصل دیدهها و شنیدههای ماست از نحوه عزاداری قومیتهای مختلفی که ساکن مشهد هستند، از آداب و رسومی که برپا میکنند تا خوراکیها و نوشیدنیهایی که با آنها از مهمان هایشان پذیرایی میکنند.
محل برگزاری: خیابان چهارباغ
هیئتٌ نجفیها و آتشی که روی علمها زبانه میکشد
این خاصیت آتش است؛ که شعله بکشد و نور ببخشد به تاریکی پیش رویش و گرما بدهد به سرمای اطرافش. شاید فلسفه آتش به دوش گرفتن در حسینیه نجفیها در دل تاریکی شبهای محرم نیز همین باشد. هرم آتش احتمالا بهتر و بیشتر از هر چیزی دیگری میتواند داغی و سوز و گداز صحرای کربلا را به رخ بکشد. این تنها مرتبهای است که احساس سوختن با تماشا هم ممکن میشود.
گذرتان به حسینیه نجفی ها، در خیابان چهارباغ که خورده باشد احتمالا بزرگترین چیزی که از نحوه عزاداری آنها در یادتان مانده همین علمهایی است که شعلههای آتش رویش زبانه میکشد. در واقع همان شکل و شمایل علمهای آهنی را دارد با این تفاوت که جنسش از چوب است. آتشها درون مشعلهای تعبیه شده روی چوب در حال زبانه کشیدن و شعله افروختن هستند. حالا، این وظیفه مردان درشت اندام و پر قوت و چهارشانهای است که شانههای خود را به احترام پایین بیاورند و علم را روی دوش بگیرند.
شکوه و جذابیت بصری این حرکت، باعث شده است همین اتفاق در مقیاس کوچکتر برای بچهها هم محقق شود. نوجوانهای مشتاق هم میتوانند همین علمهای آتشین را در اندازه کوچکتر روی دوش بگیرند. این مراسم که با نام «مشعل داری» از آن یاد میشود از جمله مهمترین آدابی است که نجفیهای مقیم مشهد سه روز مانده به عاشورا آن را برگزار میکنند.
وقتی اردبیلیها مهمان نجفیها میشوند
یک شب که از سه شب مراسم مشعل داری میگذرد، مراسم مَشِق یا همان مشق شمشیر هم به جمع برنامه حسینیه نجفیها اضافه میشود. مردم در قالب دستههای متعدد به صورت دایره وار و حلقه حلقه یا دستههای طویلی که با کنار یکدیگر ایستادن تشکیل دادهاند، در حالی که در دستشان شمشیری گرفتهاند (مشابه همان شمشیری که در رزم و بزمهای قدیم استفاده میشده است.)
با ذکرها و نوحههایی که خوانده میشود دم میگیرند و رفته رفته به یکدیگر نزدیکتر میشوند. هرچه بیشتر به یکدیگر نزدیک میشوند صدای طبلها و نوحه خوانیها و همراهی مردم با آنها هم اوج میگیرد. یک شب دیگر هم میگذرد و در این شب، هیئت اردبیلیها مهمان هیئت نجفیها میشوند. اوج عزاداریها و شور غلیظی که در این شب دیده میشود را نمیتوان در هیچ شب دیگری مشاهده کرد. غلغلهای میشود برای خودش. مفهوم صدا به شدیدترین شکل ممکن را میتوان اینجا احساس کرد.
مداح اردبیلیها از یک سو به زبان ترکی میخواند و مداح نجفیها از یک سوی دیگر به زبان عربی جواب میدهد. قطعا یکی از جذابترین و خاصترین شکل و شمایل عزاداری را میتوان همین جا مشاهده کرد. نجفیها نیز عادت دارند با تلخی قهوه از مردم در مراسم سوگواری شان پذیرایی کنند.
محل برگزاری: خیابان طبرسی
هیئت آذریها و طنین نوای شاه حسین وای حسین
حتما شما هم به این قضیه اذعان میکنید که یکی از پرشور و حالترین عزاداریها متعلق به ترک زبانان است که محکمتر و پرقدرتتر از مداح، با تکرار ذکرها و جملات او را همراهی میکنند. یکی از این عبارتها که اتفاقا خیلی هم مرسوم و مشهور است و در تمام مراسم عزاداری آذریها دیده و شنیده میشود و دیگر به صورت یک آیین همیشگی درآمده است، عبارت «شاه حسین وای حسین» است.
به گفته یکی از اعضای هیئت آذریهای مقیم مشهد، این عبارت برای عرض ارادت به ساحت مقدس امام حسین (ع) به کار میرود و همچنین تجدید عهد و پیمان دوباره است با مولا و سرور شهیدان که همان شاهراه صراط مستقیم خوانده میشود. همین عبارت برای عرب زبانها به شکل «یحسینی واحسینی» بیان میشود.
همچنین، افرادی به صورت دسته بندی شده با در دست داشتن شمشیر، نیزه، گرز حرکت میکنند و رجز، شعر یا مارشهای جنگی میخوانند. آنها به صورت هماهنگ به ستون راست میروند و سپس دو قدم و سه قدم به یاد عمل حبیب بن مظاهر و هم رزمان باوفایش برمی دارند و برای تسکین قلب بانوان حریم عصمت، به عزاداری برای ساحت مقدس امام حسین (ع) میپردازند.
جدای از این سبک و سیاق عزاداری، مراسم تشت گذاری یکی دیگر از آیینهای مرسومی است که آذری زبانها در عزاداریهای خود انجام میدهند و البته شاید نتوان همه جا آن را مشاهده کرد. به عنوان مثال آذریهای مقیم کیش همیشه با فرارسیدن ماه محرم این آیین را برگزار میکنند.
در این مراسم که به یاد شهیدان تشنه لب کربلا برگزار میشود تشتهایی را پر از آب میکنند که درواقع نمادی از فرات است. آن گاه آنها را به حسینیه آورده و مقداری آب از دو کوزه بزرگ داخل تشت ریخته شده و مردم کمی از آب را به عنوان تبرک برمی دارند. این اقدام درواقع بیان کننده رفتار جوانمردانه امام حسین (ع) در مقابل سپاه حر است که حضرت اجازه میدهد تا سپاه و اسبان آنها از آب سیراب شوند. حسینیه هیئت آذریهای مقیم مشهد در خیابان شارستان رضوی، خیابان طبرسی قرار دارد.
محل برگزاری: گلشهر
محرم در افغانستان کوچک
اگر ماه محرم گذرتان به محله گلشهر افتاده باشد، هیئتهای متعددی که در میدان دوم این محله به استقبال محرم میروند را دیدهاید و احتمالا احساس کردهاید در یکی از شهرها و ولایتهای افغانستان ایستادهاید. در افغانستان، محرم از شب پنجم شروع میشود و عزاداریها تا شام غریبان یعنی شب یازدهم ادامه مییابد.
افغانستانیها همانند بسیاری از قومیتهای دیگر، هر شب محرم را به نام یکی از شهدای کربلا اختصاص دادهاند. به عنوان مثال شب پنجم متعلق به حضرت علی اکبر (ع) است، شب ششم متعلق به حضرت علی اصغر (ع) و شب هفتم متعلق به حضرت ابوالفضل (ع) که سوگواری در این شب به طور ویژهتر و پرشورتری برگزار میشود و علت آن هم برمی گردد به اینکه افغانستانیها ارادت و اعتقاد بسیار زیادی به حضرت عباس (ع) دارند.
آنها در این شب آیینها و مراسم به خصوصی را نیز انجام میدهند. یکی از این آیینها مراسم علم کشی حضرت عباس (ع) است. البته علمهای افغانستان یک تفاوت عمده با سایر علمها دارد و آن هم سادگی اش است. یعنی برخلاف علمهای دیگر که معمولا از آن پر و پارچههای زیادی آویزان است، ظاهر بسیار سادهای دارد. معمولا تنها یک نماد دست در قسمت بالایی آن قرار میگیرد و خرده پارچههایی هم به آن گره خورده است که نتیجه نذر و نیاز خانم هاست.
شاید همین سادگی علم هاست که این اجسام آهنی را برای جماعت افغانستانی مقدس کرده است. تا حدی که نمیگذارند فرد غریبهای به علم نزدیک شود و آن را لمس کند. این مراسم هر ساله بدون استثنا در گلشهر برگزار میشود و معمولا افرادی که نذری دارند، گوسفندی میخرند و آن را پای علم قربانی میکنند که همین گوشت قربانی غذای هیئت را تا پایان سوگواریها مهیا میکند. پای منبر نشستن و خواندن مقتل حضرت عباس (ع) نیز از جمله رسومی است که بعد از مراسم علم کشی انجام میشود.
اصیل مثل عزاداری مردم افغانستان
شاید بهترین نکتهای که عزاداری مردم افغانستان را بتوان با آن توصیف کرد، پای بندی آنها به اصول و سنتهای قدیمی شان است. یعنی نوحهای که امروز در مراسم و محافل خوانده میشود، همان نوحهای است که در زمانهای قدیم در این مراسم قرائت میشده است. همین قضیه باعث شده است سبک خاص و بعضا زنندهای که در خیلی از مراسم و روضهها و نوحههای این دوره و زمانه به چشم میخورد و یک جورهایی ظاهر و باطن کلمات و مفهوم آن را زیر سؤال میبرد، به هیچ وجه در عزاداری مردم افغانستان به چشم نخورد.
در خود افغانستان البته همین اصالت چند برابر میشود. قندهاریها نوحه خودشان را دارند، مردم مرکزی نوحه مخصوص به خودشان و کابلیها نیز همین طور. با این همه، ذکری که در شب هفتم عزاداری خوانده میشود یکی است: «این علم از کیست که بی صاحب است/ این علم از ماه بنی هاشم است.»
منقبت خوانی و پذیرایی با حلوا
منقبت خوانی نیز یکی دیگر از آیینهایی است که در مراسم سوگواری مردم افغانستان انجام میشود. منظور از منقبت خوانی خواندن اشعار غرایی است که به منظور مدح شهدای کربلا انجام میشود. منقبت خوانها نیز اصولا آدمهای لوطی منشی هستند که با در دست داشتن یک عصا به خدا و پیامبرش درود میفرستند و قرائت اشعار را آغاز میکنند.
پذیرایی در مراسم عزاداری افغانستانیها نیز سبک و سیاق خاص خودش را دارد. به عنوان مثال معمولا مرسوم است که بعد از علم کشی، حلوا میان عزاداران توزیع میشود. علاوه بر این، غذای دیگری به نام شله کابلی نیز یکی از خوراکیهای رایجی است که برای پذیرایی از عزاداران در این ایام از آن استفاده میشود. جالب است بدانید که شله کابلی چیزی است مشابه همان شله مشهدی خودمان که طعم آن البته به دلیل نوع ادویه اش، متفاوت است.
مهاجران افغانستانی نیز همین رویه و همین عادت را، برخلاف ساکن شدن در یک کشور دیگر همچنان ادامه دادهاند و رسم و رسومشان چندان عوض نشده است. اگر لابه لای همین روزهای سوگواری در ایام محرم گذرتان به گلشهر بیفتد، بدون شک میتوانید خیلی از این مراسم را از نزدیک ببینید و تجربه کنید.
محل برگزاری: شهرک عربها
هیئت عربها، کربلایی در دل مشهد
خونِ گرم جنوبیها را اینجا و در دل عزاداریهای ماه محرمشان میتوان دید. اینجا که میگویم یعنی شهرک شهید بهشتی، شهرک جنگ زدهها یا همان شهرک عربهای خودمان. همین جایی که هنوز تمام و کمال پایت را نگذاشتهای داخل آن، سیاهی پرچمهای آویخته شده از بلوکها و در و دیوار شهر، کم کم عیان میشود و صدای نوحه و نواهای مختلف از موکبها و چادرهای برپا شده به گوشَت میرسد.
از همان ابتدای شهرک تا انتهایش هیئتهای مختلف به طور مجزا، اما با یک نظم جمعی، چادرهایشان را برپا کردهاند و سر در تمام آنها پرچمهای قرمز و سبز رنگی آویزان است که تمامشان به نام یادگارهای صحرای کربلا منقش شدهاند؛ یا حسین (ع)، یا زینب (س)، یا قمر بنی هاشم (ع). حتی برخی از بلوکها هم پرچمهای بزرگ و سیاهی را آویزان کردهاند. اما بیشتر از اینکه تعدد این موکبها و دستههای مختلف عزاداری به نظر برسد، یک نظم و انسجام واحد است که چشم را خیره میکند. هر روز دهه از ساعتهای ۶ و ۷ بعدازظهر بساطشان را برپا میکنند، منقل هایشان را روشن میکنند و بساط چای و قهوه نذری شان را روبه راه میکنند و میدهند دست مردم.
رفته رفته که به ساعتهای پایانی شب نزدیک میشود آن قدر شلوغ میشود که جای سوزن انداختن هم نیست. نه تنها اهالی خود شهرک، بلکه از تمام نقاط شهر مشهد هم برای تماشای این شور و شکوه میآیند.
یک قهوه تلخ به یاد تلخی واقعه کربلا
یکی از رسوم جالب جنوبیها در مراسم عزاداری شان پذیرایی با قهوه است. این انتخاب فلسفه دارد. یعنی اینجا دیگر قهوه، آن نوشیدنی خاص و شیک مختص بعضی از ذائقهها نیست. فلسفه اش طعم تلخ آن است؛ یعنی کنار این همه چای شیرین لب سوز و لب دوزی که طعم عزا و روضه امام حسین (ع) را میدهد، یک مرتبه قهوه تلخ را سربکش تا طعم تلخ غربت و مظلومیت صحرای کربلا و شب و روزهایی که به اهلش گذشته است، هم به یادت بیاید.
حالا، اگر گذرتان در این روز و شبها به این شهرک خورد یا به هر ترتیبی برایتان مقدر شد که چند روزی از محرم را مهمان جنوبیها باشید، حواستان باشد اگر قهوهای به دستتان دادند، هنگام پس دادن فنجانش هم باید قائده خاص آن را رعایت کنید. اگر فنجان را با تکان دادن قسمت انتهایی آن به شخص مقابلتان تحویل بدهید یعنی متشکرم و دیگر میلی به خوردن مجدد ندارم.
اما اگر این تکان انتهایی را فراموش کنید یعنی یک قهوه دیگر لطفا. جدای از این بحث، بد نیست بدانید که پذیرایی جنوبیها در مراسم عزاداری شان نیز حسابی با خوی جنوبی شان گره خورده است. یعنی کنار آش و سوپ و برنج و خورشهای نذری که در هیئتها پخت میشود، سمبوسه و فلافل هم جزء جدایی ناپذیر سفرههای آنها در پذیرایی از عزاداران حسینی است.
عزاداری با سنج و دمامی که یادگاری از بوشهر است
احتمالا شما هم نوای پر غرور سنج و دمام را که میشنوید یاد جنوب میافتید. این صدای پر صلابت یادگار بوشهر است و حدود ده سالی میشود که پایش به شهرک عربهای مشهد هم باز شده و سمبلی از عزاداری جنوبیها و سبک و سیاق خاص آن هاست. دستههای عزاداری که راه میافتد، سنجها به هم میخورد و روی دمامها ضرب میگیرد. جدای از صلابت و عظمتی که دارد حس غربت جنگ را هم تداعی میکند که فلسفه اش هم همین است، تا حال و هوای صحرای کربلا و غربتی که آن روز به اهلش گذشت را به اینجا بکشاند.
حوالی ساعت ۹ که میشود کم کم صداهای جدید به گوش میرسد. تا اینجای کار صرفا صدای نوحه شنیده میشود و جنب و جوش عزاداران در پذیرایی. حالا کم کم جمعیت بیشتر و بیشتر و اصل داستان آغاز میشود. قبل از هر چیز شیپور میزنند، شیپوری که میگویند طبق آیین قدیم، نشانهای است از آغاز نبرد در میدان جنگ و رزم.
شیپور نواخته میشود و پشت بند آن صدای کوفتن دمامها و برخورد سنج هاست که میپیچد، آن هم با یک ریتم جذاب و پر ضرب. هم ابهت دارد و هم شکوه و غرور و غربت. هرچه بیشتر پیش میرود صدای آنها هم اوج میگیرد که این یعنی جنگ اوج گرفته است و غربت و مظلومیت بیداد میکند. این مراسم با صدای نواختن شیپور پایان مییابد. باز هم درست مشابه رزم و بزم قدیم که گویی دارد لحظات پایانی نبرد را اعلام میکند. یکی از بچه هیئتیها با همان لهجه شیرین جنوبی اش میگفت: «هر کس این مراسم را دیده گفته که انگار در کربلاست، نه مشهد»
محل برگزاری: شارستان رضوی
کرمانی ها، یکی از قدیمیترین هیئتهای ساکن مشهد
کرمانیهای مقیم مشهد نیز یکی دیگر از اقوامی هستند که در روزهای محرم مراسم عزاداری پرشور و مخصوص به خودشان را برگزار میکنند. شاید شما هم نام حسینیه کرمانیها (که به تکیه کرمانیها هم معروف است) به گوشتان خورده باشد.
این حسینیه یکی از قدیمیترین حسینیههایی است که در مشهد، خیابان شارستان رضوی و در نزدیکی خانه تاریخی داروغه بنا شده و سابقه آن به حدود ۲۵۰ تا ۳۰۰ سال پیش برمی گردد. علاوه بر این، جالب است بدانید که این حسینیه، بزرگترین حسینیه نزدیک به حرم مطهر است و نوع طراحی و معماری آن قتلگاه امام حسین (ع) را تداعی میکند.
حکایتی که درباره نحوه شکل گیری این حسینیه و استقرار کرمانیها در مشهد وجود دارد، به زمانهای گذشته برمی گردد، آن زمان که کرمان به دست حاکمی مستبد اداره میشد که اجازه عزاداری را از مردم سلب میکرد. به دنبال این قضیه مردم کرمان تصمیم میگیرند به مشهد مهاجرت کنند و در یک فضای امن و آرام برای سرور و سالار شهیدان عزاداری کنند. آنان با مهاجرت به مشهد این حسینیه را پایه گذاری میکنند تا محلی برای برگزاری مراسم عزاداری خود داشته باشند.
شبیه خوانی به یاد شهدای کربلا
آداب رایجی مثل قرائت زیارت عاشورا، سخنرانی و سینه زنی همان طور که این روزها در شهرهای مختلف کشورمان برگزار میشود، در حسینیه کرمانیهای مشهد نیز اجرا میشود. با این حال، آداب و رسومی هم وجود دارد که به طور ویژه با فرهنگ کرمانیها گره خورده است. یکی از این آیینهای کهن، مراسم شبیه خوانی است.
در حسینیه کرمانیها دو مراسم شبیه خوانی برگزار میشود. یکی در روز ششم ماه محرم که نام آن شبیه خوانی حضرت قاسم بن الحسن (ع) است و دیگری در روز سوم بعد از شهادت امام حسین (ع)، (یعنی ۲ روز بعد از عاشورا). برپایی این مراسم مخصوص به حسینیه کرمانی هاست ولی از تمام مشهد و حتی شهرهای دیگر نیز برای تماشای آن به مشهد میآیند. هیئت یک دستیها نیز نام یکی از هیئتهایی بوده که سابق در حسینیه کرمانیها مراسم سوگواری منحصر به خودشان را برگزار میکردند و امروز منسوخ شده است.
این نام را به دلیل نوع خاص نشستن و سینه زدن آنها که تنها با یک دست صورت میگرفت به این مراسم اطلاق کردهاند. شهرت تکیه کرمانیها البته فقط محدود به همین آیینها نیست. ابزار و ادواتی هم که در اختیار این هیئت است ویژه است. به عنوان مثال علم مخصوصی که در مراسم عزاداری هایشان از آن استفاده میکنند، یکی از قدیمیترین علمهایی است که در مشهد وجود دارد و قدمت آن به حدود ۲۰۰ سال قبل برمی گردد.
علاوه بر این، شبه علم دیگری که با نام «جریده» از آن یاد میشود از جمله اسبابی است که در مراسم هیئت کرمانیها استفاده میشود. نکته جالب دیگری که درباره هیئت کرمانیهای مقیم مشهد وجود دارد، بحث پذیرایی شان است، بر خلاف سایر مراسم روضه که موقع پذیرایی قند را در کنار چای برای مردم سرو میکنند، اینجا قند را داخل چای به همراه یک قاشق کوچک در اختیار مردم قرار میدهند. این چای معروف است به چای کرمانی ها.
* این گزارش شنبه ۱۶ شهریورماه ۱۳۹۸ در شماره ۲۹۱۷ روزنامه شهرآرا صفحه گردشگری چاپ شده است.