
گذر کاشانی۸ در محله بالاخیابان یکی از مسیرهای پرتردد زیارتی است و کسبه این گذر، آداب مهماننوازی را رعایت میکنند. یکی از این افراد مجتبی ساده، مغازهدارقدیمی این معبر است که همسایهها او را معتمد محله میدانند. ازطریق آقامجتبی به دو همسایه خوب دیگر هم رسیدیم که نیکی را از همدیگر آموختهاند و خیرشان به همنوعانشان میرسد.
مغازه سوپرمارکت مجتبی ساده شلوغ و پررفتوآمد است. زائری قیمت چندین جنس را میپرسد و او با حوصله درباره قیمت و نوع هرکدام توضیح میدهد و با لبخند به ما میگوید: مسافر باید حساب دودوتا چهارتای جیبش را داشته باشد؛ ما هم با حوصله آنها را راهنمایی میکنیم تا بتوانند کالایی را بخرند که بیشترین کاربرد را برایشان داشته باشد.
انصاف این کاسب زبانزد همسایههاست. آقامجتبی از شلوغی این خیابان و خاطرات تلخ و شیرین آن صحبت میکند و میگوید: ماه رمضان سال قبل یک زائر اصفهانی که برای شبهای قدر به مشهد آمده بود، کیف مدارک و پولهایش را در مسجد جا گذاشته بود.
اهالی محل میدانند که من بارها عابربانک و کارت شناسایی افراد را در مغازهام به صاحبانشان برگرداندهام؛ به همیندلیل کیف مدارک آن زائر را به مغازهام آوردند. بعد از پیگیری و پیداکردن شماره تماس پسرش از روی مدارک، بالاخره توانستم آن را به صاحبش برسانم.
درمیان شلوغی مغازه آقامجتبی ساده، از او میپرسم از کاسبان قدیمی و اسمورسمدار کسی را میشناسد که مورداعتماد محله باشد. چندنفری را معرفی میکند و میگوید بیشتر قدیمیها از دنیا رفتهاند، اما پسرها و نوههایشان هستند. با راهنمایی او بهسراغ شیرینیفروشیای میرویم که چند مغازه پایینتر قرار دارد.
تنوع شیرینیهایمان زیاد نیست، اما سعی میکنیم کیفیت کارمان خوب باشد و با مشتریها برخورد منصفانه داشته باشیم
خانمی که برای خرید شیرینی به مغازه آمده است میگوید: دوازدهسال است که از این محله رفتهایم، اما با اطمینانی که به علیآقا داریم، باز هم میآییم و شیرینی را از اینجا میخریم.
علی اعتمادی که بعداز پدر بزرگ و پدر ش این شغل را حفظ کرده است، میگوید: تنوع شیرینیهایمان زیاد نیست، اما سعی میکنیم کیفیت کارمان خوب باشد و با مشتریها برخورد منصفانه داشته باشیم.
انصاف اعتمادی زبانزد همسایههاست. نهتنها در قیمت و کیفیت شیرینی، بلکه در رعایت حال همسایهها و دست به خیر بودن.
علی صفایی، همسایه قدیمی اعتمادی، میگوید: طبقه بالای مغازهشان یک خانه دارند که چندین سال دست یک مستأجر بود، اما از او اجاره نمیگرفتند؛، چون توان مالی نداشت. خانواده آقای اعتمادی از این کارهای خیر زیاد انجام دادهاند. پدر خدابیامرزش در اعیاد و ماه رمضان، بستههای شیرینی را به مؤسسات خیریه و مساجد میفرستاد. علیآقا هم این کار را ادامه میدهد.
مشتریهای مغازه علیآقا مسئول کارگاه را ازهمسایههای خوب محل میدانند و میگویند که محمدآقا ۱۰سال است در این کارگاه کار میکند و با همین حقوق کارگری، کارهای خیر بسیاری انجام داده است.
محمد ضرابیشاندیز با علاقه در کارگاه کار میکند و اخلاقش با اهالی محله جور است. بعداز فوت پدرش بسیار سختی کشیده است تا کار مناسب پیدا کند و بعداز ورود به این کار با همان مقدار درآمد کارگری که داشته، به یک خانواده بیبضاعت هم کمک میکرده است.
محمد ضرابی که استادکار کارگاه شیرینیپزی است، اخلاق اعتمادیها را دلچسب میداند و میگوید: اینجا یاد گرفتم که هر کار خیری به زندگی آدم برمیگردد. داشتن همسر خوب بزرگترین نعمتی است که در زندگیام دارم؛ همسری که با قناعت زندگی میکند و برای کمک به دیگران من را تشویق میکند.
* این گزارش پنجشنبه ۲۱ فروردینماه ۱۴۰۴ در شماره ۵۸۷ شهرآرامحله منطقه ثامن چاپ شده است.