عزتالله بشکنی صاحب سوپرمارکت محله کوثر میگوید: بیشتر مغازهداران درآمد خوبی از فروش سیگار دارند، اما برای من واقعا دردناک است که جوانهای ۱۵، ۱۶ ساله برای خرید سیگار به مغازهام مراجعه میکنند.
خیلیها در خیابان ویلا مصطفی یغمایی و دکهاش را میشناسند. او معلول است و از هفت سالگی روی پای خودش میایستد. از فروش آلاسکا و فرفره تا حالا که خوراکی میفروشد.
حمیده ناصری خانوم قصاب محله فرامرز عباسی میگوید: شاید خیلی از بانوان این نوع شغل را نپسندند، ولی اگر مثل من به این حرفه علاقه داشته باشند، با کسب مهارت میتوانند قصاب زبردستی شوند.
همسایههای مسجد میدانند پنجشنبههای اول هر ماه میتوانند برای خرید برخی از مایحتاجشان به اینجا بیایند و بیواسطه آنها را تهیه کنند.
مخلص کلام اینکه الیاس علیزاده می خواهد در هر کنج پررفت وآمدی در این شهر کتاب فروشی بسازد؛ این کنج می خواهد در دل یک هایپرمارکت بزرگ باشد یا یک مجتمع تجاری بزرگ. او سال هاست که از کف میدان کتاب شروع کرده، کتاب فروخته، فروشگاه داری کرده و حالا به اینجا رسیده است و هنوز برای آینده برنامه های زیادی دارد.
نهتنها زیرزمین کیفدوزی سید در نقطه شروع خیابان وحید، که همه کارگاههای این محدوده و بازارهای اطراف در تابستانهای بلند یک جور کلاس تعلیمی بود برای آنهایی که در این سه ماه افسانهای، میخواستند خرج یک سال تحصیلشان را به دست بیاورند، دانشآموزانی که فصل کیف و کتاب برایشان به پایان رسیده بود و به میدان کار آمده بودند.
کارگاهها محل استعدادیابی به حساب میآمد. یکی نجاری دوست داشت، یکی تعمیرات لوازم برقی. بعضیها هم عاشق معماری بودند و کار بنایی را با جان و دل انجام میدادند.
اینجا فرقهایی با مغازههای دیگر دارد. خانمی وارد مغازه میشود که با لبه چادر چهرهاش را پوشانده است. چند قلم جنس برمیدارد و در آخر فقط10هزار تومان روی پاچال میگذارد. کمی که میگذرد چشمم میافتد به پنج حساب دفتری قطور بالای یکی از قفسهها. داخل این دفترها اسامی افرادی نوشته شده که جنس نسیه بردهاند. دفترها را ورق میزنم. با یک حساب سر انگشتی متوجه میشوم که بالای بیست میلیون تومان جنس نسیه داده شده است. نسیههایی که بیشترش پرداخت نمیشود.