![](/files/fa/news/1400/5/9/2049_474.jpg)
داستان حمام مهدیقلیبیک را که به حمام شاه، هفتادودوتن یا قدس رضوی هم معروف است، میشود از سال ۱۰۲۹ قمری شروع کرد؛ سالی که به دستور مهدیقلیبیک، یکی از امرای ترک شاهعباس صفوی، حمام بزرگی در نزدیکی حرم مطهر رضوی وقف زائران امامرضا (ع) شد. داستان را از انتها هم میتوان آغاز کرد؛ از سال ۱۳۸۵ خورشیدی که با همت مرمتگران مشهدی، حمام عصر صفوی دوباره زنده و اینبار تبدیل به موزه شد.
اما شخصیتهای داستان ما جایی در میانه این دو تاریخ قرار دارند؛ حوالی دهههای ۳۰ و ۴۰ خورشیدی و زمانی که حمام بهصورت خانوادگی و با مدیریت خانواده مادری بیبیفاطمه میرمظفری و سیدعلیاصغر محمددوست اداره میشد. البته نه این حمامی که حالا موزه مردمشناسی شده و سیزده لایه نقاشی از زیر سقفش بیرون کشیده شده است.
حمامی که در خاطرات این زن و شوهر که آن زمان فقط دخترخاله پسرخاله بودند ثبت شده است، زمین تا آسمان با موزه مردمشناسی مهدیقلیبیک فاصله دارد. در اصل مکانش هم فاصله دارد؛ نه فاصله جغرافیایی، که فاصله از سطح زمین!
حمام شاه که پس از مرمت در سال ۱۳۸۵ بهعنوان موزه مردمشناسی به روی مردم گشوده شد، درواقع بنای عصر صفویه و قاجار بود که با همت مرمتگران به اصل خود بازگشت، اما این حمام در دهه ۳۰ تا زمانی که فعال بود، یعنی حوالی سال ۱۳۶۷، بالاتر از سطح امروزی موزه قرار داشت و با خاکبرداری به سطح فعلی رسید. به همین دلیل خاطرات این زوج به اندازه فضای امروز موزه خوشرنگولعاب نیست. با این حال، شیرینی هم کم ندارد.
فاطمه میرمظفری که خاطرات کودکی بهتر در خاطرش نقش بسته است، میگوید: مادربزرگ مادری من ترکمن و اهل قزوین بود. از آنجا که مهدیقلیبیک هم قزوینی بوده، به احتمال زیاد مادربزرگم از نوادگان او بوده است و وقتی به مشهد آمد، آستان قدس اداره حمام را به خانواده ما واگذار کرد. مادربزرگ و پدربزرگ من پسر نداشتند.
پدربزرگم، کلبمحمد محمددوست که معروف بود به کلبمحمد حمام شاه، بهدلیل علاقهای که به سیدها داشت، سرپرستی سیدهای یتیم را به عهده میگرفت و درنهایت هم سه دخترش را به سه سیدی داد که خودش بزرگ کرده بود. او اداره حمام را هم به دامادهایش واگذار کرد.
قهوهخانه حمام دست یکی از دامادها بود، پدر من سکوداری میکرد و مشتومال میداد. داماد دیگر هم پشت دخل حمام بود. اداره قسمت زنانه حمام هم به عهده مادربزرگم و دخترهایش بود. من هم تا وقتی کوچک بودم، در بخش زنانه کمکدست مادربزرگم بودم و اگر بخش مردانه چیزی لازم داشت، از در پشتی حمام برایشان میبردم.
یکبار خاطرم هست وقتی رفته بودم چیزی برایشان ببرم، دیدم شلوغ شده است و همه جمع شدهاند. به من گفتند برو، اما من از سر کنجکاوی سرک کشیدم ببینم چه خبر است. متوجه شدم مردی داخل گلخن حمام افتاده است. چون گلخن که همان آتشگاه حمام بود، هیچ نرده و حفاظی نداشت، از این اتفاقات ناگوار گاهی میافتاد.
این زوج یاد خاطرات تلخ که میافتند، بلافاصله میگویند حمامهای آن زمان عطر خوبی هم نداشت. فاطمهخانم هنوز بوی انبوه پهنهایی که برای سوخت حمام استفاده میشد، از خاطرش بیرون نرفته است. انگار حافظه بویایی از آن حافظههایی است که بهراحتی پاک نمیشود.
میگوید: زغال و چوب گران بود و، چون حمام باید همیشه پرفشار میسوخت، استفاده از آن برای گرمای حمام بهصرفه نبود. در عوض برای گرمکردن حمام از فضولات حیوانی استفاده میشد. به همین دلیل همیشه اطراف حمام به اندازه یک ساختمان سهطبقه پر بود از تپههای پهن گاو که بوی آن در کوچههای اطراف که خانه ما هم همانجا بود، میپیچید.
سیدعلیاصغر محمددوست اضافه میکند: به این بوی ناخوش، بوی گوشله را هم اضافه کنید. گوشله همان گودالی است که آب خروجی حمام در آن جمع میشد و همیشه پر بود از کف صابون و دیگرموارد بهداشتی که از حمام خارج میشد.
با تکیه بر خاطرات محمددوست از دهه ۳۰ حمام شاه، میتوان گفت حمامهای آن زمان نهتنها جایی برای حفظ بهداشت فردی که بهنوعی تفریحگاه، ستاد خبری و از آن سو هم میدان کارآفرینی برای مشاغل مختلف بوده است: جمعه که میشد، هرکس وسایلش را در یک لنگی میبست و از صبح میآمد حمام و معمولا تا دم غروب میماند. اول میرفتند در خزینه تا خیس بخورند. بعد کیسهکش را صدا میکردند. یکی کارش لیفکشیدن بود، یکی مشتومال میداد، یکی سکودار بود و لنگ خشک به مردم میداد، یکی در سربینه چایی دست مردم میداد. پول هرکدام از این کارها جداگانه گرفته میشد و کلی اشتغالزایی میشد.
بازی رایج در حمام، «لِیس به لِیس» بود؛ یکنفر سکهای را میانداخت و نزدیکترین سکه به سکه اول، برنده مسابقه بود
آنطور که ما شنیدیم، قدیم بنا بر اعتماد بود و مردم خودشان وقت تسویهحساب میگفتند از کدام خدمات استفاده کردهاند. با این حال، محمددوست میگوید خدمتدهندگان هم نامحسوس حواسشان بود وقت تسویهحساب کسی نپیچاند: موقع خروج حمامدار میپرسید چی داشتین؟ طرف میگفت یک کیسه داشتیم، یک مشتومال و یک استکان چای یا میگفت فقط آب داشتیم.
هرچه میگفت، حمامدار اعتماد میکرد. با این حال، کیسهکش خودش هوا را داشت ببیند طرف حساب میکند یا نه! مثلا به هوای چایخوردن میآمد و به حمامدار چشمک میزد که حواست باشد فلانی کیسه هم داشته است!
حمام برای مردم قدیم محل تفریح و تبادل اخبار هم بود. در زمانی که مینشستند در سربینه تا خشک شوند، مشغول بازی میشدند. به گفته محمددوست، یکی از بازیهای رایج در حمام، «لِیس به لِیس» بوده و بازی از این قرار است که یک نفر سکهای را میانداخته و هر کس نزدیکترین سکه را به سکه اول میانداخته، برنده مسابقه بوده است.
سال ۱۳۴۰ آستان قدس بهدلیل پرداختنشدن اجاره، حمام را مدتی تعطیل میکند: آستانه گفت شما بدهکار هستید. ماجرا از این قرار بود که اجاره را زیاد کرده بودند و خانواده ما خبر نداشتند. این پول سالها روی هم جمع شده بود و یکدفعه گفتند باید ۲۶ هزار تومان بدهید که آن زمان رقم زیادی بود. مادربزرگم اینقدر پول نداشت. نصف پول را داماد بزرگش داد و به همین دلیل گرداندن حمام بین این داماد و دیگر اعضای خانواده روزدرمیان شد.
حمام شاه تا سال۱۳۶۷ بهجز تغییری که زمان انقلاب در نامش ایجاد شد و به حمام «قدس رضوی» تغییر کرد، به فعالیتش ادامه میدهد، اما از این سال بهتدریج فعالیتش محدود و سال ۱۳۶۹ بهطور کامل متروکه میشود.
محمددوست میگوید: آن زمان من تهران رفته بودم و مشغول کار گلدوزی بودم. حمام دست برادرم بود و مأموران آستان قدس بهجای حمام به خانواده ما دو باب مغازه در بازار مرکزی دادند.
حمام مهدیقلیبیک که اردیبهشت سال ۱۳۵۶ در فهرست میراث ملی کشور ثبت شده بود، سال۱۳۷۸ به دستور تولیت آستان قدس رضوی بازسازی آن آغاز میشود. مرمت و بازسازی این اثر ارزشمند هنری نزدیک به هفت سال طول میکشد تا در پایان از بنایی مخروبه شاهکار عصر صفوی دوباره متولد میشود.
فاطمهخانم میگوید: نقشونگاری را که حالا روی سقف حمام شاه است، ما هیچوقت ندیده بودیم. کارشناس حمام میگفت این بنا در اصل زیر حمامی بوده است که ما اداره میکردیم و هنگام مرمت این نقاشیها را بیرون آوردند.
حمام مهدی قلیبیک به مساحت ۱۸۷۵مترمربع، اکنون یکی از حمامهای بزرگ کشور است و ساختار بسیار زیبایی از حمامهای قدیمی را به نمایش میگذارد. این حمام آذر۱۳۸۵، همزمان با ولادت حضرت علیبنموسىالرضا (ع)، بهعنوان موزه مردمشناسی افتتاح شد.
* این گزارش پنجشنبه ۲۵ بهمنماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۸۲ شهرآرامحله منطقه ثامن چاپ شده است.