بهترین خاطره ورزشی پهلوانحسن قادرآبادی
با اینکه وارد دهه ششم زندگیاش شده است، باز هم باید او را در گودهای کشتی باچوخه توس پیدا کرد. داستان کشتی باچوخه از دهه۶۰ برای حسن قادرآبادی آغاز شده است و کماکان ادامه دارد، زمانی بهعنوان ورزشکار و حالا بهعنوان مسئول گود.
حضورتان در گود کشتی فردوسی فرصتی شد تا پای صحبتهای این پهلوان خوشنام توس بنشینیم و خاطراتش را از سالهای کشتیگرفتنش مرور کنیم. در این میان، روایت یکی از خاطرات پهلوان محله فردوسی، هم گوشهای ما را تیز میکند و هم خودش را به وجد میآورد؛ خاطره روز جمعهای که پهلوانحسن روی دور برد بود تا لحظهای که تصمیم گرفت اخلاق پهلوانی را در میان گود به نمایش بگذارد و همه را مجذوب مرامش کند.
هر کشتی یک خاطره
پهلوان قادرآبادی بهترین سالهای جوانیاش را در گودهای کشتی گذرانده است. پوست و گوشت حسنآقا با خاک توس ورز داده شده است و بهواسطه همین تجربهاش وقتی حالا کنار گود میایستد، کوچک و بزرگ جلو میآیند و به او ادای احترام میکنند. به قول پهلوان، هر کشتی برای او یک خاطره است. شیرینترین خاطره، اما برایش آن روزی است که پهلوان احمد وفادار درمیان تشک کشتی، دستش را بالا برد.
او تعریف میکند: اواسط دهه۷۰، مسابقات کشتی باچوخه خیلی باهیجان و پرطرفدار دنبال میشد. حسن قادرآبادی در آن زمان، نامی آشنا بود برای تماشاگرانی که دور گود مینشستند. او و چند نفر دیگر بیشتر جوایز را درو میکردند و به همین واسطه بود که تا اردوی تیم ملی جودو هم پیش رفت.
دست پیشکسوت را بالا بردم
حسنآقا که به کشتی علاقهمند بود، هیچیک از مسابقات کشتی باچوخه را برای افتخارآفرینی از دست نمیداد و اکثر جمعهها در رقابتها حاضر میشد. خودش میگوید: در یکی از این جمعهها، صبح در گود فردوسی و بر سر جایزه قند اول، یک حریف قوچانی را شکست دادم. بعداز ظهر در سالن و در رقابت ادعایی، این کشتیگیر دوباره خواست با من کشتی بگیرد و دوباره او را شکست دادم. برادر بزرگترش که آنجا بود و از شکستهای این جوان مقابل من ناراحت شده بود، گفت میخواهد با من کشتی بگیرد. همانجا لباسش را درآورد و چوخه پوشید.
بعداز اینکه دست آن کشتیگیر را بالا بردم، پهلوان احمد وفادار به وسط تشک آمد و دست من را بالا برد
پهلوان قادرآبادی بااینکه در چند کشتی پیدرپی شرکت کرده بود، خستگی نمیشناخت و آماده یک کشتی دیگر بود. اما وقتی حریفش را در میان میدان دید، تصمیم جالبی گرفت.
او تعریف میکند: او وارد میدان شد و من دیدم که پیشکسوت ماست. بههمیندلیل دستش را بالا بردم و کشتی نگرفتم.
حرکت جوانمردانه حسنآقا در آن روز موردتحسین همه حاضران در سالن قرار گرفت. درحالیکه پهلوان توسی بدن آمادهای داشت و میتوانست بر حریف چیره شود، از خیر برد گذشت و در میدان اخلاق برنده شد. اما آن روز به دلیلی دیگر نیز تا همیشه در ذهن حسن قادرآبادی ماندگار شده است.
او تعریف میکند: بعداز اینکه دست آن کشتیگیر را بالا بردم، پهلوان احمد وفادار به وسط تشک آمد و دست من را بالا برد. پهلوان عباس گلمکانی هم همراه ایشان بودند و بهاتفاق در آن لحظه، لقب بهترین کشتیگیر سال را به من دادند.
پهلوان قادرآبادی میگوید: همیشه بزرگترهای ما گفته بودند که در این رشته، اخلاق مهمتر از پیروزی است؛ آن روز این حرف بزرگترها در گوشم بود و تصمیم گرفتم اخلاق پهلوانی را نشان دهم. پاداش آن را هم گرفتم و پهلوان وفادار من را تشویق کرد که خیلی برایم ارزشمند بود.
* این گزارش پنجشنبه ۸ آبانماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۱۵ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.
