اگر تنها بخواهیم به ذکر نام پهلوانان توسی اکتفا کنیم، خود کتابی میشود چند ده صفحهای که بیشک انتخاب یک نام از میان آن همه آسان نخواهد بود. این انتخاب دشوار را به عهده اهالی دشت توس گذاشتیم؛ چراکه آنان بهتر از هر کسی پهلوانان خود را میشناسند. اهالی نیز از حق نگذشتند و پس از مشورت «قشنگ»ترین پهلوانشان را به ما معرفی کردند.
پهلوانی که هم فامیلش قشنگ است و هم در طول زندگی حرفهای و شخصی، کارنامهای قشنگ از خود به جا گذاشته. این پهلوان کسی نیست جز «محمود قشنگ» از پیشکسوتان کشتی توس که سالها پیش، ستاره مسابقات تفلیس، قهرمان جام ترکیه و قهرمان چند دوره کشتی آزاد کشور بوده است.
پهلوان قشنگ کار خود را از کشتی باچوخه آغاز کرد و با راهنمایی «پهلوان حمید توکل» وارد کشتی آزاد شد. پای خاطرات ۶۰ساله او نشستیم تا بین یک فنجان چای تلخ و ورق زدن چند صفحه آلبوم از کشتی و پهلوانیهای آن زمان تا وضعیت حال حاضر توس و مردمانش بگوید. از پهلوانان نامی توس و پهلوانیهایشان خاطرهها تعریف کند.
پهلوان قشنگ برایمان از برادرش حاج غلامرضا و دعوت از جهان پهلوان تختی به روستای گوارشک برای تماشای کشتی باچوخه گفت، از پهلوان احمد وفادار که به هیچکس نه نمیتوانست بگوید. از پهلوان شورورزی که وقتی حریف پس از باخت به او سیلی میزد، آن طرف صورتش را نیز جلو میآورد و میگفت این سمت هم بزن. برای شنیدن این خاطرهها با ما همراه شوید.
پهلوان محمود قشنگ، سال ۳۱ در روستای گوارشک، پشت آرامگاه فردوسی به دنیا آمد. دوران کودکی را در روستا گذراند و سپس برای ادامه تحصیل راهی مشهد شد. ازاینرو خود را «شهری-روستایی» معرفی میکند.
کشتی گرفتن در حضور جهان پهلوان تختی از قشنگترین خاطرات پهلوان «محمود قشنگ» است
او کشتی را مانند بسیاری از بچههای روستا از سن ۱۰ سالگی و با کشتی باچوخه آغاز کرد. بهترین خاطرات کشتی باچوخه پهلوان قشنگ در دوران کودکی، برمیگردد به زمانیکه برادرش «پهلوان حاج غلامرضا قشنگ» از جهانپهلوان تختی دعوت کرد تا برای تماشای کشتی باچوخه به توس بیاید.
وی که آن زمان ۱۲سال بیشتر نداشت، علت دقیق دعوت برادرش از جهانپهلوان تختی را نمیداند و به ذکر دعوت یک پهلوان از پهلوانی دیگر اکتفا میکند، اما ریز مراسم و تعداد استقبالکنندگان را خوب به خاطر دارد و میگوید: «آن زمان، هیچکس چنین مهمانی در سطح بالای مردمی با چنان ازدحام جمعیتی را ندیده بود.
از روستاهای مختلف مثل زاک، ماریون، چهاربرج، سرآسیاب، جغنه و... برای دیدن مرحوم تختی آمده بودند. برخی بچهها از درختهای توت و دیوارها بالا میرفتند تا بتوانند جمعیت را ببینند. اصلاً جایی نبود که کسی بتواند بنشیند».
پهلوان قشنگ عشق و علاقه مردم به پهلوان تختی را دلیل این استقبال میداند و میگوید: «با توجه به نبود وسایل ارتباط جمعی و اطلاعرسانی به شکل امروزی، اما باز هم در تمام روستاها همانند پایتخت همه پهلوان تختی را میشناختند و او را به عنوان یک فرد مسلمان، آزاده، جوانمرد و مبارز قبول داشتند. حتی میگفتند ایشان نظرکرده است و پشتش به زمین نمیآید. به همین خاطر از دور و نزدیک به دیدارش آمده بودند.»
مردم توس به بهترین شکل از پهلوان دوستداشتنی کشورشان استقبال کردند. آنها برای استقبال به بقعه هارونیه رفته و از آنجا تا روستای گوارشک که حدود ۱۲کیلومتری میشود هر دو کیلومتر جلوی پای پهلوان تختی یک گوسفند کشتند به نحوی که دیگر خود پهلوان گاهی میدوید و میگفت من راضی به زحمت نیستم، اسراف نکنید، گوسفندها را نکشید، اما مردم گوش نمیدادند.
محمود قشنگ میگوید: «بعدها شنیدم، پهلوان تختی میگفت من اردوی جهانی و آسیایی زیاد رفتهام، اما هیچگاه پذیرایی با این خلوص نیت ندیده بودم.»
آن روز برای محمود قشنگ شیرینی دوچندانی دارد، آنجا که میگوید: «در گود چوخه رسم است که برای گرم شدن دور، ابتدا بچهها با هم کشتی میگیرند. آن روز هم من با فردی به نام غلامحسین نائبی کشتی گرفتم. بعد از این کشتی، مرحوم تختی صورت مرا بوسید.»
محمود تا کلاس ششم ابتدایی را در روستای محل تولدش و در مدرسهای که بینظیرترین مدرسه میخواندش، میگذراند و پس از آن برای ادامه تحصیل راهی محله جنت میشود.
وی بزرگترین شانس زندگی خود را برخورد با پهلوان حمید توکل در دبیرستان جهان دانش به عنوان دبیر ورزش عنوان کرده و میگوید: «آقای توکل برای مشخص کردن رشته ورزشی از خود بچهها میپرسید در چه رشتهای تبحر دارند و سپس از آنها آزمون میگرفت.
مثلاً کسی که خوب پاس میداد را به رشته والیبال میفرستاد، کسی که خوب شوت میزد را میفرستاد فوتبال، از من هم پرسید که در چه رشتهای واردترم. گفتم من از ۱۰سالگی کشتی میگیرم.
همانجا گفت با یکی از بچهها، کشتی بگیرم. به محض شروع بازی، من از لباس حریف گرفتم و بلندش کردم. حریفم اعتراض کرد و گفت این حرکت خطاست. پهلوان توکل خندید و گفت این فنون کشتی محلی است، رسم کشتی باچوخه همین است. بعد از آن پی به توانایی من در کشتی بُرد و من را وارد رشته کشتی آزاد کرد.»
اوج افتخارات محمود قشنگ را میتوان سالهای ۵۵ تا ۵۷ دانست. دورانی که پابهپای قهرمانان بنام بسیاری از ایران و جهان وارد گود میشود و پشت همه را به خاک میزند.
محمدرضا نوایی، محمدحسین محبی، جهانشاه کریمی، قدرت پورکریمی، جهاندار عبدالباقر، علی دهقان و بسیاری دیگر از جمله کشتیگیران ایرانی بودند که در این سالها به «یل توسی» باختهاند و دست محمود قشنگ در میان تشویق بیامان تماشاگران به عنوان برنده بالا رفته است.
ماتیوف، پترنیکوف، آبساید وف همگی از روسیه و کوچیس از مجارستان، سیدی ساوان از یوگسلاوی، محمد ساری از ترکیه و جیمز دیوید قهرمان دوم المپیک از آمریکا و... هم از جمله کشتیگیران خارجی بودند که طعم شکست را در مقابل قهرمان و پهلوان نامآور دشت توس چشیدهاند و مغلوب از گود کشتی خارج شدهاند.
کسب مدال طلا در مسابقات جام تفلیس شوروی سابق، یاشاردوغو ترکیه و تاتراس لهستان، کسب مدال طلای کشوری در سالهای ۵۶، ۵۷ و ۵۸، کسب مقامهای اولی و دومی در دو دوره مسابقات جام بینالمللی آریامهر سابق و ۶دوره قهرمانی در مسابقات آموزشگاههای کشوری در طول ۶سال تحصیل از جمله افتخارات محمود قشنگ در دوران مسابقات وی در کشتی آزاد بوده است.
قشنگ هرچند مایل نیست خود را بالاتر از دیگران ببیند، اما نام و آوازهاش آنقدر بزرگ است که او را از جمله پهلوانان کشتی ایران بدانیم که شهرت قهرمانیهایش در بین همه کشتیگیران آزادکار ایران و جهان هرگز فراموش نخواهد شد.
او جوانمردی پیشکسوت است که علیرغم این افتخارات هیچگاه گود میل کاریز و تماشاچیان مردمیاش را از یاد نبرده است. آن زمان که مرحوم اوستا موسی با آن بلندگوی دستی کوچک اسم او را صدا میکرد و گاهی بیش از ده هزار تماشاچی یک صدا نام او را بر زبان میآوردند.
محمود قشنگ علیرغم پیروزی چندینباره بر قهرمان المپیک شوروی، با فرمان امام خمینی (ره) به دلیل حمله شوروی به کشور افغانستان این المپیک را تحریم و پس از آن نیز از کشتی خداحافظی کرد و به حرفه آبا و اجدادی خود یعنی کشاورزی پرداخت و تاکنون نیز این شغل را ادامه داده است.
قشنگ با کمک فنون کشتی باچوخه بسیاری از حریفان آزادکار خود را شکست داده است. وی در این زمینه میگوید: «تکنیک من در کشتی آزاد «لِنگ» بود که از کشتی باچوخه یاد گرفته بودم. از آنجایی که بسیاری از کشتیگیران آزاد این فن را نمیشناختند با کمک آن توانستم رقبا را شکست دهم.»
قشنگ در دهه ۶۰ به اصرار محمدعلی قره، مدیرکل تربیت بدنی و تأکید استاندار خراسان، ریاست هیئت کشتی استان را بر عهده گرفت.
برگزاری مسابقات قهرمانی کشور به میزبانی مشهد و انتخاب حاج محمد خادم (پدر رسول و امیر) به سرمربیگری تیم کشتی استان و معرفی قهرمانانی، چون امیرخادم، رسول خادم، امیر توکلیان، ناصر زینلنیا به کشور، از جمله خدمات محمود قشنگ در دوران ریاست بر هیئت کشتی استان بود.
همچنین وی در این دوران حمید قشنگ پسر پهلوان غلامرضا قشنگ را نیز وارد عرصه کشتی کرد و او نیز موفق به کسب بازوبند پهلوانی از دست محمد خاتمی رئیسجمهور وقت شد. این پهلوان چوخهکار در دوران ریاستش بر هیئت کشتی، رشته پایه خود را نیز از یاد نبرد.
برگزاری مسابقات کشتی باچوخه کودکان در داخل سالن برای جلوگیری از احتمال ابتلای آنان به بیماری کزاز و همچنین افزایش تماشاگران با برگزاری مسابقات کشتی باچوخه در میان مسابقات کشتی آزاد از جمله فعالیتهای وی برای اعتلای جایگاه کشتی باچوخه بود.
قشنگ در این رابطه میگوید: «مسابقه فوتبال بین دو تیم پرسپولیس و استقلال با صد هزار تماشاچی به عنوان پرتماشاچیترین مسابقه در کشور شناخته میشود، درحالیکه برای تماشای مشابقات کشتی باچوخه اسفراین گاهی تا حدود صد و ۱۰هزار تماشاچی حضور دارند.»
قشنگ تعداد بالای تماشاچیان کشتی باچوخه و زیبایی فنون آن را دلیل ثبت جهانی این کشتی میداند. اما درباره توجه به آن در ایران گلایهمند است و میگوید: «متأسفانه در مدت چهار پنج سالی که از جهانی شدن کشتی باچوخه میگذرد، نه فدراسیونی به آن تعلق گرفته و نه دفتر و دبیری. تنها اتفاقی که در این مدت رخ داده صدور کارت فدراسیون جهانی کشتی باچوخه برای فردی غیرمتخصص دراین رشته بوده است که منجر به استفاده شخصی ایشان از این کارت شده است.»
پهلوانیهایی که از پهلوانان به جا میماند بسیار بیشتر از قهرمانیهای آنان ارزشمند است. پهلوان قشنگ پس از تعریف چند نمونه از پهلوانیهای مرحوم وفادار و شورورزی در نهایت پس از چند سال پرده از رازی برداشت.
چند سال پیش نشریات ورزشی با اشاره به تبانی دو ورزشکار انگشت اتهام را به سمت محمود قشنگ نشانه رفته بودند. اتهامی که شاید در خور شأن و مقام پهلوانی، چون او نبود.
گویا بنا به دلایلی این پهلوان خراسانی به اتفاق محمد خرمی حریف قدرتمندش سر وزن کشی حاضر نشدهاند. تشویقهای مداوم تماشاچیها هم باعث نشده آنان وارد زمین شوند و در نهایت مطبوعات ورزشی شرکت نکردن آنها را تبانی قلمداد کردند.
حالا محمود قشنگ پس از سالها که از این جنجال رسانهای میگذرد، درباره آن سخن میگوید: «محمد خرمی، از قهرمانان نامآور تهران در آن زمان، قرار بود با من کشتی بگیرد. او پیش از برگزاری مسابقه ساعت۴ صبح به اتفاق دوست عزیزم که برای او احترام زیادی قائل بودم به منزل ما آمدند و دوستم از من خواست سر وزنکشی حاضر نشوم.
علت آن را هم حضور نامزد خرمی در سالن عنوان کرد و گفت: اگر بر خرمی پیروز شوی، نامزد قوچانی خرمی شرمنده خواهد شد. من هم نتوانستم به رفیقم «نه» بگویم. وقتی موضوع را به حاج مسعود بیات مختاری سرپرست تیم خراسان گفتم، او متوجه شد که، چون قول دادهام باید هر طور شده دوستیام را به برد و باخت این مسابقه ترجیح دهم. به رسم پهلوانی، توافق شد هر دو نفر سر وزنکشی حاضر نشویم.
وقتی خبرنگاران از شرکت نکردن باخبر شدند، غافلگیر شدند و، چون اصل ماجرا را پنهان نگه داشتیم، موضوع «تبانی» را تیتر مطالب خود کردند، هرچند شرکت نکردن ما دو نفر هیچ تأثیری در نتیجه کلی مسابقات نداشت.»
از دیگر جنجالهای رسانهای آن زمان، ماجرای مدال طلای محمود قشنگ بود که به ناحق به شخص دیگری داده شد و پس از دو سال و نیم به صاحب اصلی آن بازگردانده شد. دستیابی به این مدال در عین شیرینی به دلیل تلخیهایی که برای پهلوان قشنگ به همراه داشت، تبدیل به یکی از خاطرات تلخ وی شده است.
قشنگ در این زمینه میگوید: «در مسابقات بینالمللی آریامهر که برادر شاه سابق «شاپورغلامرضا» مسئول برگزاری آن بود، من عبدا... حاج احمدی را بردم و طبق جدول باید اول میشدم.
اما متأسفانه در جدول دستکاری شد و مدال طلای مرا به ایشان دادند. وقتی از سالن بیرون آمدم شخصی نزد من آمد و گفت من مشهدی هستم و به همین خاطر دارم این موضوع را به تو میگویم، اگر بتوانی جدول مسابقات را بیابی میتوانم راهنماییات کنم و بگویم چگونه تو اول میشدی.
وقتی این موضوع را شنیدم برای پیگیری آن راهی فدراسیون شدم. خوشبختانه آنجا هم شخصی مشهدی را یافتم و با اینکه ارائه اطلاعات بایگانی شده به بیرون از سازمان غیرقانونی بود ایشان به من جدول مسابقات را داد.»
پس از آن از شاپور غلامرضا برادر شاه سابق به رئیس وقت فیلا شکایت کردم. آنها هم رسیدگی کردند و مدالم را پس از دو سال و نیم برگرداندند. اگرچه دستیابی به این مدال و جایزه نقدی شیرین بود، اما به دلیل اذیتهایی که در این دو سال و نیم بر من وارد شد، جز تلخی از آن متوجه نشدم.»
تحریم مسابقات کشتی جام آریامهر در سال۵۷ را میتوان پس از اعتصاب کارمندان شرکت نفت یکی از ضربههای مهم به رژیم پهلوی دانست. شروع این ضربه با ترک مسابقات از سوی قشنگ و همراهی دیگر کشتیگیران آغاز شد.
سال۵۷ در حال تمرین بودیم که اخباری از کشتار هموطنانمان شنیدیم، ساکم را برداشتم و به دیگران هم گفتم مسابقات را تحریم کنیم
وی میگوید: «طبق سالهای گذشته در سال۵۷ هم از ۳۷کشور برای مسابقات جام آریامهر به ایران آمده بودند. ما در حال تمرین و آمادهسازی بودیم که اخباری از کشتار هموطنانمان شنیدیم. آن زمان من کشتیگیری معروف شده بودم و بسیاری از کشتیگیران مرا قبول داشتند. ساکم را برداشتم و به دیگران هم گفتم مسابقات را تحریم کنیم. به جز ۷ تا ۸نفر بقیه از من تبعیت کردند و مسابقات تحریم و جام لغو شد.»
قشنگترین مسابقه: قشنگترین مسابقه خودم، کشتی با «محمدحسین محبی» رقیب کرمانشاهیام به دلیل پایاپا بودن و برنده شدن با اندک امتیاز بود. اما قشنگترین مسابقهای که دیدم کشتی «سلمان خاستین کوف» با «بوریس بیگایوف» که داور ایرانی از ابهت این دو نفر مات مانده بود.
قشنگترین کلمه: صلح
قشنگترین شعر: شعری از رودکی: «هر که ناموخت از گذشت روزگار/ هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار»
قشنگترین موسیقی: موسیقیهای محلی لری، آواهای کردی و تربتجامی
قشنگترین خاطره: در مسابقات جام تفلیس در شوروی سابق با «نیکلای پت رینکف» کشتی داشتم. آقای بذرگر به من گفت اگر این کشتی را ببری جایزهای قشنگ نزد من داری. من کشتی را بردم. ایشان سه کلاه از پوست سمور اصل برای خود گرفته بود که هر سه را به من داد. من هم یکی را برای خودم برداشتم و دوباره دو کلاه از آنها را به خود ایشان هدیه دادم.
قشنگترین شهر: یزد و کلات نادر
قشنگترین محله: محله سعدآباد
قشنگترین نقطه: بالاتر از آرامگاه فردوسی از روستای زاک و ماریون که گذر کنید به غاری میرسید به نام «بازه قلعه» مشابه این روستاها هیچ کجا یافت نمیشود. زیباییهای بکر و طبیعی، آنها را تبدیل به بهترین مکان گردشگری کرده است.
قشنگترین شخصیت شاهنامه: رستم، چون هم رشته خود ماست!
* این گزارش پنج شنبه، ۲۱ مرداد ۹۳ در شماره ۶۲ شهرآرامحله منطقه ۱۲ چاپ شده است.