حمید توکلی معروف به «توکل» را عاشقان کشتی و ورزش پهلوانی خراسان میشناسند. او اصالتا اهل شهرستان درگز و روستای لطف آباد است و از کودکی با کشتی باچوخه بزرگ شده است. او سال ها قهرمان اول کشور در وزن خودش بوده و بارها در میادین بین المللی افتخار کسب کرده است. از او به عنوان پیشکسوت و صاحب نخستین مدال جهانی رشته کشتی در خراسان یاد میکنند.
لطفا خودتان را معرفی کنید و از ورودتان به دنیای ورزش بگویید.
حمید توکلی معروف به توکل، متولد سال ۱۳۱۲ در شهرستان درگز و روستای لطفآباد هستم. دوره ابتدایی را در همانجا گذراندم، سپس به مرکز درگز که آن زمان به محمدآباد معروف بود، آمدم و سه سال دبیرستان (دوره راهنمایی امروز) را طی کردم و در همان حین که مشغول به تحصیل بودم، به ورزشهای باستانی و کشتی با چوخه علاقهمند شدم و درضمن به ورزشهای دیگری مانند والیبال و فوتبال و وزنهبرداری که تازه وارد اجتماع آن روزگار شده بود، هم سرگرم میشدم، تاجاییکه در وزنهبرداری در حدود ۱۰۰ کیلوگرم وزنه را با تکنیک خاص فرانسوی میزدم.
بعد از پایان تحصیلات دوره اول دبیرستان به مشهد آمدم و در اولین دوره دانشسرای مقدماتی تربیتبدنی که شبانهروزی بود، انتخاب و در طول دو سال دوران تحصیلم، در انتخابیههای کشتی فرنگی و آزاد شرکت کردم و در آموزشگاه و باشگاهها اول شدم، بعد در مسابقات انتخابیههای قهرمانی کشوری در وزن ۶۲ کیلوگرم اول شدم و در سال ۳۱ به مسابقات قهرمانی کشوری راه یافتم و بهجز یک نفر، باقی شرکتکنندگان را بردم.
چرا از میان همه ورزشهایی که نام بردید، کشتی را برگزیدید؟
انگار در وجودم چیزی بود که من را به سمت میدان کشتی میبرد. نمیدانم این چه حسی بود که وقتی دُهل و سورنا میزدند، من ناخودآگاه به سمت میدانی که در آن کشتی با چوخه میگرفتند، میرفتم و کمکم به میدان کشیده شدم و حریف طلبیدم و ابتدا با یکیدوتا از حریفها چوخه گرفتیم و همه را زمین زدم و دیدم که برایم حریفی نیستند.
۱۵-۱۶ سال بیشتر نداشتم و در مدرسه شنیده بودم که چیزی به اسم کشتی بینالمللی روی تشک هست. بچهها را جمع کردم و چند کیسهگونی را از کاه پر کردیم و به کفاشی دادیم بدوزد. ۱۷-۱۸ تشک به این شکل دوختیم و یک چادر برزنت هم از ماشینداران کامیونباری گرفتیم و روی تشک کشیدیم و روی همان که با پستیوبلندیهایش خیلی هم کشتی را مشکل میکرد، تمرین میکردیم. ما امکاناتی نداشتیم و بدون امکانات اینطور پیشرفت کردیم و حالا که اینهمه امکانات خوب هست، متاسفانه زیاد پیشرفتی نمیبینم.
ورودتان به مسابقات جهانی از چه زمانی آغاز شد؟
سال ۳۴ در مسابقات قهرمانیِ کشوری شهرستان قزوین در ایران، مقام اول را کسب کردم. رئیس فدراسیون قول داده بود که هرکس اول شد، به مسابقات جام وَرشو در کشور لهستان اعزام شود، اما با اینکه من حریف تهرانیام را ضربهفنی کرده بودم، من را نبردند؛ چون از اینکه مصطفی تاجیک از منِ شهرستانی باخته بود، ناراحت بودند و خیلی زود به شهر خودم روانهام کردند، اما من سال بعد هم اول شدم و اینبار بهعنوان اولین مسابقات بینالمللی برای مسابقات جهانی همراه تیمملی به استامبول ترکیه اعزام شدم که بهدلیل بیتجربگی، ششم شدم.
سالهای بعد هم در مسابقات قهرمانی کشوری انتخابیههای شوروی، بلغارستان و ترکیه حضور مییافتم تا اینکه در سال ۳۷ در انتخابیه مسابقات جهانی در استامبول ترکیه نیز با تکرار همان تراژدی قبلی با اینکه من نفر اول بهنام ملاقاسمی را برده بودم، او را به مسابقات جهانی بردند؛ از این ناحقیها زیاد پیش میآمد!
از بُردهای خاطرهانگیزتان بگویید.
انتخابی سال ۳۸، عبدا... موحد را از تهران معرفی کردند که من او را با ۴ نمره بردم و اول شدم و بعد با آن تیم، عازم بلغارستان شدم و در آنجا با قهرمان دوم دنیا، آقای کولِف که حریف بسیار سریع و باتکنیک و باتجربهای بود، در سوفیه مساوی شدیم.
در انتخابی سال ۱۳۴۰ هم عبدالله موحد که بهدلیل داشتن ۵-۶ مدال جهانی و المپیک، معروف بود، آمد که بالاخره مرا ببرد. من هم با فن لِنگ مغربیام او را وسط تشک ضربه کردم و داور هم دستم را بهعنوان برنده بلند کرد و داوران دیگر هم همین نظر را داشتند.
اما مربیاش، مرحوم رحمت غفوری و تعدادی از طرفداران او اعتراض کردند که زود سوت زدهاید و به زمین نرسیده بوده است. درحالیکه لباس هم پوشیده و کناری نشسته بودم، استادم، مرحوم محمدیان، به من گفت: «دوباره به تشک برگرد، اینها میگویند نخورده».
من هم اینقدر شجاعتش را داشتم که از این رفتارها نمیترسیدم. دوباره رفتم وسط و مجدد هم او را بردم. امتیازم هم به این وسیله بیشتر شده و اول شدم و با تیم ملی به شوروی رفتم. در آن مسابقات در چهار جمهوری شوروی با نتایج خوبی کشتی گرفتم. در مسکو با قهرمان اول جهان به نام ولادیمیر روباشویلی مساوی شدیم. چون همه مسابقه سرِپا و لِنگبهلنگ بود، روزنامههای آن زمان از من بهعنوان بالِریَنی یاد کرده بودند که همه مسابقهها را سر پنجه پا طی کرده بود.
نخستین مدال جهانی کشتی را برای خراسان چگونه به ارمغان آوردید؟
سال ۴۱ در مسابقات جهانی ژاپن، کشتیهای خوبی گرفتم و میتوانستم بهراحتی اول شوم، ولی مربیها زیاد به من که شهرستانی بودم، توجهی نمیکردند و تهرانیها از نظر آنها در اولویت بودند. مسابقات، روی سه تا تشک بود، اما مربیها بیشتر تهرانیها را کُچ میکردند و در شرایطی که در مسکو با قهرمان اول جهان، ولادیمیر روباشویلی، مساوی کرده بودم، در آنجا در یک خاک مشکوکی که اصلا نتوانست من را خاک کند، نمرهای به او دادند و شب اول باختم.
در شب دوم کشتیگیر ژاپنی بهنام ساتو با روباشویلی کشتی گرفت و او را برد. بعد ساتو با من کشتی گرفت که من او را گیر آوردم و با یک فن «فَتپا» زدم که روی پل رفت و من با یک فنی به نام فن استامبولی گیرش انداختم که دیگر جای فرار نداشت و فشار که آوردم، به خاک رسید، ولی به داور وسط که از بازماندگان جنگ جهانی دوم بود و یک دست نداشت، اشاره کردم که «بیا پایین، نگاه کن»، اما نیامد که بخوابد و ببیند و او هم از دستم دررفت و من درنهایت ۴-۵ امتیاز بهدست آوردم و ساتو، چون به من باخته بود، با اینکه از نفر دوم هم برده بود، چهارم شد.
ترکیه، چون با من کشتی نگرفته و به قرعه خیلی خوبی هم خورده بود، امتیاز بالایی آورد و با اینکه باخته بود، دوم شد. من هم امتیازاتم پایین بود و سوم شدم و اینگونه اولین مدال جهانی را برای خراسان بزرگ به ارمغان آوردم.
البته خادم به المپیک رم رفت و به همان ساتو باخت. وفادار و شورورزی و... که همزمان با من کشتی میگرفتند، نیز هیچکدام تا آن زمان به کرسی افتخار نرفته بودند، حتی در همه ورزش خراسان هم تا آن موقع کسی مدال جهانی نیاورده بود، اما بعد از من زیاد مدال آوردند و درحقیقت من طلسم را شکستم.
نفسگیرترین کشتیهایتان را بهخاطر دارید؟
[با لبخند]یک موردش کشتی با روباشویلی روسی که خیلی حریف سختی بود! چون هر حرکتی که من میکردم، او هم بلد بود. یکی هم ساتوی ژاپنی بود که من او را شانسی گیر آوردم؛ وگرنه حتما به مشکل برمیخوردم؛ او روباشویلی را خیلی راحت برده بود و خیلی جدال کردم و تا آخرین لحظه هم که میخواست کاری کند و نمرهای از من بگیرد، نتوانست.
حتی پای مرا گرفته بود که از دستش جدا کردم و در خودِ ژاپن که تیم ما در آنجا برای اولینبار در دنیا در سال ۱۹۶۱ میلادی اول شد و تا پیش از آن هرگز اتفاق نیفتاده بود، با اقتدار او را شکست دادم. همه کارشناسان از این موفقیت ایران مبهوت بودند. در آن مسابقات، ۵ مدال طلا، یک مدال نقره توسط سلطاننژاد، یک برنز توسط من و یک مقام پنجمی هم در سنگینوزن داشتیم.
کدامیک از کشتیگیران، در ارتقای تجربیات و آموزههای شما موثرتر بودند؟
از ابتدای ورودم به ورزش کشتی، حاجمحمدکریم محمدیان، مربی من بود که انسانی پاک و مربی بسیار خوبی بود و من در کنار او همهچیز کشتی را یاد گرفتم. بعد در تیمهای ملی هم مربیان من استاد بلور و آقای غفاری و نبیسارویی و بزرگانی از این دست بودند که خداوند همگی آنها را رحمت کند، اما علاوه بر استادان، در تهران در اردوهایی که داشتیم، کشتیگیران خیلی خوبی مانند مرحوم محمدعلی فردین حضور داشتند؛ تختی بهشوخی به او میگفت: «اوس فردین! از ریزهکاریهای کشتی، کمی هم به ما یاد بده» و او هم با خنده پاسخ میداد. یعقوبی هم در فن سگک خیلی تکنیکدار بود و من آنجا ریزهکاریهای زیادی از ایشان یاد گرفتم.
از چه زمانی از مسابقات کنارهگیری کردید؟
سال ۴۲ برای مسابقات آسیایی در اندونزی جاکارتا با زحمت فراوان خودم را آماده کردم. ما عاشقانه تلاش میکردیم که برای مملکتمان افتخار بیافرینیم. در آن سال هم همه حریفانم را بردم به امید اینکه به جاکارتا برویم؛ آن زمان دکتر امینی، نخستوزیر وقت بود و نمیدانم چرا دائم دَم از این میزد که برای تیم ملی، بودجهای نداریم و به همین بهانه هم تیم را نفرستاد!
ببینید کشتی چقدر مظلوم واقع شده بود که این همه به فوتبال و والیبال میرسیدند و به کشتی که رسید، دیگر کمک و تشویق که هیچ، حتی به مسابقات هم اعزام نشدیم. درواقع انگیزهای بهجا نمیماند و ما فقط روی عشق و علاقه بود که میرفتیم و برای مسابقات خودمان را وقف میکردیم؛ مثلا من از یک روستا بلند شدم و خودم را با حداقل امکانات به سکوی قهرمانی جهان رساندم که کار سادهای نیست، اما بعد که برگشتم و دیدم با این همه زحمتی که کشیدم، میگویند مملکت حتی برای فرستادن یک تیم بودجه ندارد، دلسرد شدم و، چون سالها کشتی گرفته بودم، همان سال در سیسالگی، خودم را از مسابقات کشتی کنار کشیدم.
از آن پس از چه راهی به کشتی ایران خدمت کردید؟
بیشتر مربی بودم و مدت کوتاهی هم در مشهد، سرمربی شدم و شاگردان خیلی خوبی را تعلیم دادم که بعدها آمدند و جای بزرگان را گرفتند. از آن جمله علی و حسین معرب، محمود قشنگ، کاظم غلامی، حبیب غفاری و چنگیز عامل و بسیاری دیگر که نام آنها را الان بهخاطر ندارم و همگی در مسابقات مختلف بینالمللی، خودشان را نشان دادند. من خدمت خودم را به جامعه کردهام و حالا هم بهعنوان تماشاگر کناری نشستهام و هروقت کسی کمکی خواسته است، آنچه از من ساخته بوده، دریغ نکردهام!
بهغیر از کشتی به چه کاری مشغول بودید؟
در سال ۴۹ زمانی که در حرفه مربیگری مشغول بودم، در امتحان ششم ادبی با نمرههای خوبی قبول شدم و بلافاصله در دانشگاه تهران در رشته زبانوادبیات فرانسه قبول شدم و چند سالی همزمان در دبیرستانهای تهران، تدریس تربیتبدنی هم میکردم.
انقلاب که پیروز شد، به مشهد برگشتم و مسئولیت و سرپرستی کشتی دانشآموزان استان را بهعهده گرفتم. مدتی نیز در سال ۵۹ در هیئت کشتی استان، ریاست هیئت را برعهده داشتم و بالاخره سال ۶۰ از آموزشوپرورش بازنشسته شدم.
شما همدوره شادروان تختی بودید، او را چگونه توصیف میکنید؟
پهلوان تختی خیلی مکتبی، متدین و بامعرفت و مردمی بود و غیر از پهلوانهای دیگر، همزمان با خودش بود. لحظهای از کمک به مردم دریغ نمیکرد. ما در سفرهای تیمی زیادی با هم بودیم. با اینکه در کشتی بسیار خوب و باتکنیک و قوی بود، هرگز از او تکبر و غرور ندیدم، خیلی متواضع بود و به همه احترام میگذاشت. درحقیقت پرچمدار ما بود و من هم ایشان را الگوی خودم قرار داده بودم. همه ما او را بهعنوان پهلوانی قبول داشتیم.
شما سرمایه کشتی کشور هستید، به چه شکلی باید از وجودتان بهره بگیرند؟
نمیدانم. اگر مسئولان این را متوجه بودند، خوب بود. میدانند که من عمری را در زمینه کشتی تلاش کرده و زحمت کشیدهام، خُب، میتوانند مرا مشاور خود در این زمینه قرار دهند تا تجربیات و علمم را به جوانان منتقل کنم، اما این کار را نمیکنند و نکردند.
متاسفانه امروز اشخاصی که هیچ علم و تجربهای درباره کشتی ندارند، در کشتی سمت دارند، این درحالی است که باید کسی را کنار دستشان بگذارند که چکیده این کار باشد و کشتی در خونش باشد و همه به استاد بودنش اذعان داشته باشند، اما بههرحال از وجود ما استفاده نمیکنند.
* این گزارش پنج شنبه ۱۲ خرداد ۹۵ در شماره ۱۹۸ شهرآرامحله منطقه ۹ چاپ شده است.