
خاطرات حمید صادقیان با بازار حجاب ۷۹ گره خورده است
سال۸۵ که حمید صادقیان به حجاب۷۹ کنونی (حجاب۷۷ سابق) پا گذاشت، بیشتر آن محدوده، زمینهای رهاشده بود. او و برادرش یکی از همین زمینها را خریدند تا خانه و مغازهای بسازند و امور زندگیشان را بگذرانند.
حالا این معبر یکی از بازارمحلههای پررفتوآمد است و حمیدآقای سیونهساله یکی از کسبه قدیمی آن به شمار میرود. خاطرات او با این بازار بیشتر از هرچیز، از جنس کسبوکار است. به قول خودش از ۸ صبح تا ۱۰شب با کسبه و مردم این محل معاشرت داشته و این همنشینی خاطرات مختلفی برایش رقم زده است.
بین شهیدقاسمی۱۰ و ۱۲ در محله حجاب قبلا مغازه لباسفروشی علیآقای مؤمنی بود. کسبش رونقی نداشت، اما خدا چنان برکتی به مالش داده بود که با همان، ازدواج کرد و خانه گرفت. هروقت معیشت بر من تنگ میشود، علیآقا از نظرم میگذرد و از خدا میخواهم برکت به مالم دهد.
مغازه آقافرهاد، بین شهیدقاسمی۸ و ۱۰، قبلا عروسکفروشی بود. هروقت میخواستم خانه یکی از خواهرها یا برادرانم بروم، از اینجا برای بچههایشان اسباببازی میخریدم. خودم که بچهدار شدم، آقافرهاد، مغازهاش را به سوپرمارکت تغییر داد.
از سال۸۹ تا ۱۴۰۳ در کوچه شهید قاسمی۹ خواربارفروشی داشتم و در اعیاد شربت میدادم. بعد از مدتی مجبور شدم دیگ شربت را جمع کنم، اما باقی کسبه پای کار آمدند و نهتنها نگذاشتند این روال حذف شود، بلکه با کمکهای خودشان، خوراکیهایی همچون بستنی و شیرکاکائو اضافه شد.
قدیم در حجاب۸۱ چهارشنبهبازار دایر میشد. من فضای آن را دوست داشتم و با خانواده میرفتیم دور میزدیم. یک پارچه لباسی از آنجا برای مادرم خدابیامرز خریدیم که عمرش کفاف نداد و نتوانست آن را بدوزد و بپوشد.
از حدود سال ۸۷ تا ۹۳ در طبقه بالای افق کوروش، تالار عروسی بود. وقتی در آن مجلس میگرفتند، صدایش در تمام کوچه میپیچید. کسبه اینقدر از این موضوع ناراحت بودند که هیچکدام مراسمهایشان را در اینجا برگزار نمیکردند. آخر هم جمع شد.
شهید حسن قاسمی که در سوریه شهید شد، رفیق ما بود. این نانوایی (بین قاسمی ۵ و ۷) را او دایر کرد. بعداز شهادتش، پدر و برادرش آن را میگردانند. این معبر هم به خاطر او شهیدقاسمی نامگذاری شده است.
* این گزارش چهارشنبه ۳۰ مهرماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۳۸ شهرآرامحله منطقه ۹ و ۱۰ چاپ شده است.