خاطرات حمید صادقیان با بازارمحله حجاب۷۹ بیشتر از هرچیز، از جنس کسبوکار است. به قول خودش از ۸ صبح تا ۱۰شب با کسبه و مردم این محل معاشرت داشته و این همنشینی خاطرات مختلفی برایش رقم زده است.
ربابه حسینیزرگری، به واسطه اشتغال همسرش در شرکت رازی، از نخستین ساکنان خانههای سازمانی، میگوید: آن زمان، محله تربیت، بیابان و برهوت بود و بهمرور و با سکونت افراد در شهرکهای همجوار، رنگ آبادی گرفت.
حاج محمد حسینقنبری از همان ۴۰ سال پیش که نخستین نانوا یی تنوریاش را در محله طلاب مشهد راه انداخت هنوز محکم، قوی و با اراده است.
فرق این نانوا یی با بقیه نانوا ییها همین است؛ اینکه پشت تنور گرم نانوا یی خیابان ظفری یک خانواده حضور دارند، شریک و همدل هم هستند و هرروز، صبحشان را با هم و پای تنور آغاز میکنند.
نانوا یی خانواده تفقدرُخی در جای شلوغ و توی چشمی نیست، بااینحال هم مشتری دارد؛ هم نان خوب دست مردم میدهد. میگوید: نانوا یی خوب را هرجا باشد، پیدا میکنند و حتی ساعتها در صفش میایستند.
قاسم عبداللهیشکیب با تخلیه روزانه ۳۰۰ کیسه آرد ۴۰ کیلویی، واسطه پخت نان در منطقه ۳ و ۴ است. او باید هرچه زودتر کار را تمام کند و سراغ دیگر نانوا ییهایی برود که چشمانتظار سهمیهشان هستند.
سیدرضا رضوی که عطر خوش نانهایش دریادل را پر میکرد و خیلی از قدیمیهای محل به عشق خوشوبشکردن با او صبحها تا نانوا یی سنکگ رضوی میآمدند، هم ریشسفید محل بود و هم دست بهخیر داشت.






