در یکی از روزهای بهاری سال ۴۵ و نزدیکیهای ظهر بود که صدای مهیبی توی کوچهها پیچید، و پس از آن همهمه مردم که با شنیدن این صدا به کوچهها آمده بودند. این صدای اولین بوق قطاری است که به مشهد میرسد.
ایستگاه و محله راهآهن روی سه مزرعه بزرگ مشهد قدیم به نامهای امینآباد، عشرتآباد و علیآباد قرار میگیرند. در این میان عشرتآباد مزرعهای بزرگ شبیه شهرچهای در شمال غرب باروی شهر مشهد بوده که بخشی از آن در داخل باره قرار داشته است. زمینهای مزرعه امینآباد نیز جزو موقوفه علیشاه افشار بوده است.

خیریه آبشار عاطفهها سال ۱۳۸۰ تأسیس شده است. دفتر مرکزی سهسال است که به چهارراه راهآهن منتقل شده؛ چون در این محل، هم به تمام شعبات نزدیک است و هم به حرم که درنتیجه دردسترس زائران هم هست.
این کوچه روزگاری مسیرش از میان اراضی سرسبز «میرزاجعفر سروقد» میگذشت. قدیمیترین نام بهکار رفته در اسناد برای این مسیر در حدفاصل کنونی خیابان شهیدهاشمینژاد تا کوچه پشت مقبره نادرشاه، کوچه سلطانمحمد است.
به دنبال اجرای وصیت پدرم که خواسته بود با یکسوم اموالش حوزه علمیه یا درمانگاه تاسیس کنیم، ساختمان کناری چاپخانه را که در گذشته بخشی از منزلمان بود، تجدیدبنا کردیم؛ طوری که طبقه پایین را حسینیه و بالا را مدرسه علمیه ساختیم.
وارثان «چاپ سیادت» یادگاری پدرشان را زنده نگه داشتهاند. مغازهای که سال ۴۱ مرحوم سیدمحمود رعنایی سیادت در اطراف حرم بنا کرد و هنوز هم در خیابان آیتالله بهجت فعالیت دارد.
داییام حاجحسین شیریانی، خرّاط بود و اطراف حرم کارگاه داشت. آن زمانها با دستگاه کمانی کار میکردیم و هنوز دستگاه برقی خرّاطی که بعدها آن را برای نخستینبار در مشهد به مغازهام در این خیابان آوردم، نبود.
ابراهیم کفشدار طوسی ۱۶مجموعه دارد که در کنار هم، یکپا موزهاند؛ به شرط آنکه روزی به معرض نمایش دربیایند؛ آرزویی که صاحبشان نیز در سر میپرورد.