صندوق خاطرات - صفحه 21

شوخی با جوراب پاره در کلاس قرآن حسین آمنا
جوراب پاره یکی از بچه‌ها سر کلاس معذبش کرده بود. استاد آمنا جلسه بعد با جورابی به کلاس رفت که به‌طور عمد چند سوراخ داشت؛ «موقع درس‌دادن از جا بلند شدم و عمدا جوری ایستادم که بچه‌ها سوراخ جورابم را ببینند.»
رنگ نارنجی ژیان «عمو ژیانی» هیچ وقت از یاد نمی‌رود
علی‌اکبر جغتایی معروف به عمو ژیانی مدتی است که دیگر درمیان اهالی محله بلال نیست. او در جواب کسانی که می‌گفتند چرا با ژیان کار می‌کنی، می‌گفت که «ژیان مرد است و سبک‌رو، هیچ‌جا آدم را جا نمی‌گذارد.»
خاطرات روح‌آبادی‌ها از محله امیرالمومنین
«قلعه چهار‌برجی روح‌آباد» در انتهای خیابان شهید‌شفیعی فعلی را برای مقابله با ترکمن‌تازی اینجا ساخته بودند. درِ چوبی بزرگی داشت که پشتش، سنگ بزرگی قرار می‌دادند. حدود سال‌۱۳۵۲ خود روح‌آبادی‌ها قلعه را خراب کردند.
خاطرات علیرضابسکابادی از محله شهیدبسکابادی
علیرضا بسکابادی ۴۸سال پیش، وقتی کودک بود، همراه خانواده‌اش از روستا به شهر آمد و در خیابان شهید‌بسکابادی ساکن شد؛ همان‌جا ازدواج کرد، بچه‌هایش را بزرگ کرد و هنوز هم در همین خیابان زندگی می‌کند.
همسایه‌ها در خیابان شهیداسفندیانی ۶ در کار خیر مشارکت دارند
اینجا شهید اسفندیانی ۶ است؛ خیابانی که همسایه‌ها هر‌روز یکدیگر را می‌بینند و از حال هم باخبرند و پشتشان به هم گرم است. برای کمک‌کردن از هم پیشی می‌گیرند و اجازه نمی‌دهند مشکلات سد راه فعالیت‌هایشان شود.
باغ‌های توت موسوی‌قوچانی مردم را به محله عبدالمطلب می‌کشاند
اکبر نظرعلی‌زاده تعریف می‌کند: اواخر دهه ۶۰ از وسط خیابان موسوی‌قوچانی ۲۴ به بعد، دیواری بود که پشت آن باغی با درختان توت بسیار قرار داشت. باغ‌های سرسبز، مردم را در بهار به اینجا می‌کشاند.
مختار توکلی‌پور رشد محله شهیدرضوی را به چشم دیده است
مختار توکلی‌پور، انتهای شهر و در بیابانی دور‌افتاده، زمینی آستانه‌ای به متراژ ۲۳۰‌متر را به حدود ۴۰۰ هزار تومان خرید و شروع به ساخت آن برای سکونت کرد، درست جایی که الان جلال‌آل‌احمد‌۷۰ است.