احمد صاحب تعریف میکند: در سایه هدایتهای شهید بصیر، گردان به پیشروی خود ادامه داد تا اینکه یک تیربارچی عراقی نیروها را زمینگیر کرد که در نهایت شهید بصیر با انداختن نارنجک هلاکش کرد.
در گذر زمان، خاطرات بسیاری در کوچه شهید صادقی ۵ واقع در محله گوهرشاد مشهد خاطرات ثبت شده است. خاطراتی از انقلاب و نگهبانیهای شبانه تا همدلی همسایههای محله. علیاکبر کفشدارطوسی ۴۴سال پیش، همراه خانواده به خیابان شهیدصادقی ۵ آمدند و ساکن شدند و اکنون او تیتروار روایتگر گوشهای از خاطرات است.
محسن امیرکانیان، شانزدهساله بود که عزم میدان جنگ کرد. در عملیات آزادسازی خرمشهر، دست راستش پشت خاکریزها جا ماند؛ چند ماه بعد با دست مصنوعی دوباره راهی میدان شد و پس از ۵ سال حضور در جبهه شامگاه ۳۰آبان۶۶ شهد شیرین شهادت را نوشید.
پلاک یک پنجتن ۸۱ با سفرهای ساده پنجشنبههای شلوغی دارد. حاج احمد خرسند ۱۴ فرزند، ۲۴ نوه، ۴ نتیجه دارد. به قول اهالی زندگی حاجی خرسند، خرسند است.
علی محدثیخراسانی میگوید: قبلا بهصورت گاهگدار و کورسی، مسافرکشی میکردم، اما از سال۸۹ که بازنشسته یک شرکت تریکوبافی شدم، به آژانسی رفتم که در خیابان نوابصفوی بود. بعد از آن رانندگی برایم شغل شد.
در کوچه آموزگار ۸۰ محله تربیت وقتی سراغ همسایههای خوب و مردمدار را میگیری، دهها اسم از زن و مرد برایت ردیف میکنند. در این کوچه، همسایه خوب کم نیست. در این میان برخی برای رونق و آبادانی محله قدم برداشتند.
شینا قدمی شبهایی را به خاطر دارد که صدای آژیر از زندان وکیلآباد به گوش میرسید و صدای شلیک تیر شنیده میشد. صداهایی که نشان از فرار زندانی یا زندانیانی داشت و بهدنبالش نور نورافکنهای زندان و تلاش برای پیداکردن آنها!