کد خبر: ۱۲۷۶۸
۰۳ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۳:۳۰
سرگرمی جمعه‌ها، تماشای فوتبال محلی در خیابان مؤمن بود

سرگرمی جمعه‌ها، تماشای فوتبال محلی در خیابان مؤمن بود

بیست سال پیش، وقتی زهره‌خانم پا به خیابان مؤمن گذاشت، از این همه خانه، مغازه و کوچه‌های آسفالت‌شده خبری نبود. محله بیشتر شبیه روستایی بود دورافتاده. اما زهره خانم از همان سال دوم، به فکر آبادکردن محله افتاد.

بیست سال پیش، وقتی زهره فتحعلی‌زاده پا به خیابان مؤمن گذاشت، هنوز اثری از این همه خانه، مغازه و کوچه‌های آسفالت‌شده نبود. محله آقامصطفی خمینی بیشتر شبیه روستایی بود دورافتاده. اما زهره خانم که اهل یک‌جانشستن نبود از همان سال دوم، به فکر آبادکردن محله افتاد. اول رابط بهزیستی شد و بعد به عنوان عضو شورای اجتماعی فعالیتش را ادامه داد.

حالا بعد از دو دهه، ردپای او را می‌شود در هر گوشه‌ای از محله دید؛ از مسجد نوسازی شده و ایوان ترمیم‌شده‌اش گرفته تا آسفالت مرمت‌شده خیابان که زیر نور آفتاب برق می‌زند. به قول خودش خیلی وقت‌ها هم به در بسته خورده و اوضاع همیشه برای او و هم‌محله‌ای‌هایش خوب پیش نرفته است! هر چه هست حالا زهره‌خانم با هر قدمی که برمی‌دارد، داستانی را با خود حمل می‌کند؛ خاطره‌ای از روز‌هایی که برای آبادی محله‌اش جنگیده است.

سال دوم سکونتم در این محله در ساختمان بهزیستی ۲۲بهمن، در کلاس‌های «کوچه خوشبختی» شرکت کردم و بعد از مدتی خودم مشوق همسایه‌ها شدم. آن‌قدر مشتاق بودم که به‌عنوان رابط بهزیستی هم انتخاب شدم. حالا، اما این ساختمان به مؤسسه خیریه‌ای برای کودکان دارای معلولیت تبدیل شده است.

 

زهره فتحعلی‌زاده، از خاطرات ۲۰ سال سکونتش در خیابان مؤمن می‌گویدسرگرمی جمعه‌ها، تماشای فوتبال محلی بود

مسجد جوادالائمه (ع) سرانجام با پیگیری ما سال۱۴۰۱ بازسازی شد. حتی در آن سال‌هایی که مسجد نیمه‌کاره بود، فعالیت‌ها را رها نکردیم. ماه رمضان، در کوچه فرش پهن می‌کردیم، دیگ می‌گذاشتیم و با کمک همسایه‌ها برای مردم افطاری آماده می‌کردیم.

 

زهره فتحعلی‌زاده، از خاطرات ۲۰ سال سکونتش در خیابان مؤمن می‌گویدسرگرمی جمعه‌ها، تماشای فوتبال محلی بود

مدتی مراسم ماه محرم را در حسینیه جوادالائمه (ع) برگزار می‌کردیم؛ منظورم از حسینیه یک زمین خالی است که متعلق به آقایی به نام سازگار بود. بعد از ساخت مسجد، این زمین خالی بدون استفاده ماند و به محلی برای انباشت زباله تبدیل شد. چند بار پیگیری کردم که آن فضا به سالن ورزشی برای نوجوانان تبدیل شود، اما هیچ نهادی توجه نکرد.

 

زهره فتحعلی‌زاده، از خاطرات ۲۰ سال سکونتش در خیابان مؤمن می‌گویدسرگرمی جمعه‌ها، تماشای فوتبال محلی بود

انتهای خیابان مؤمن، زمانی یک زمین خاکی بود که دو دروازه در آن گذاشته بودند و نوجوانان و جوان‌ها آنجا فوتبال بازی می‌کردند. جمعه‌ها با همسایه‌ها کنار این زمین می‌نشستیم و بازی آنها را تماشا می‌کردیم. حالا بولوار مصلی از میان همان زمین می‌گذرد و فقط خاطره‌های آن برایمان باقی مانده است.

 

زهره فتحعلی‌زاده، از خاطرات ۲۰ سال سکونتش در خیابان مؤمن می‌گویدسرگرمی جمعه‌ها، تماشای فوتبال محلی بود

بولوار شهیدمؤمن تنها فضای سبز محله ماست که ۹سال پیش با پیگیری اعضای شورای اجتماعی تأسیس شد. حالا تبدیل شده به فضای تفریحی کوچک برای مادران، کودکان و سالمندان. عصر‌ها که کارم سبک می‌شود، دست دخترم را می‌گیرم و با هم آنجا قدم می‌زنیم.

 

زهره فتحعلی‌زاده، از خاطرات ۲۰ سال سکونتش در خیابان مؤمن می‌گویدسرگرمی جمعه‌ها، تماشای فوتبال محلی بود

مدرسه ابتدایی نفیسه در مؤمن۱۲ زمانی فرصت خوبی برای تحصیل دختران محله‌مان بود. حدود ده سال پیش، مدرسه تعطیل شد و حالا ساختمان آن متروکه است. من یک‌سال‌و‌نیم پیگیری کردم، حتی تا فرمانداری و استانداری رفتم، اما درِ این مدرسه دوباره باز نشد.

 

* این گزارش دوشنبه ۳ شهریورماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۳۷ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:44